گیاهان دارویی



دوغ
فارسى من دوغ است ، اعراب به من مخيض گويند. من مسكن غليان خون ، اشتهاآور، مسكن حرارت و التهابات داخلى و پادزهر سموم مى باشم ، التهابات معده و جگر و از حرارت آنها مى كاهم ، قدما براى معالجه اسهال خونى كه با هيچ دارويى درمان نمى شد، از سنگتاب يا آهن تاب من استفاده مى كردند، و طرز تهيه آن بدين ترتيب بود كه مقدار ريگ يا تكه هاى كوچك آهن را تفته كرده ، در من مى ريختند تا به جوش آيم و بعد آن را صاف كرده به بيمار مى دادنند تا بنوشد. اين دستور به وسيله نويسنده زبان خوراكيها تاكنون آزمايش نشده است . مرتاضان هندى براى اينكه در برابر عطش ‍ طاقت زيادترى داشته باشند، خرفه كوبيده با دوغ مى جوشانند تا خشك شود، بعد دوغ افزوده اين عمل را دو دفعه ديگر مى نمايند و معتقدند كه خوردن آن عطش را تسكين داده ، و خواهش آب را كم مى كند. اگر خيار را با پوست زير فشار قرار داده و آب آن را بگيرند و با آن دوغ درست كنيد، و يا آب خرفه را گرفته با آن دوغ بسازيد، نوشابه هايى گوارا براى شما خواهند بود. عطش را تسكين مى دهند. كبد و كليه ها را شستشو مى دهند، و سموم بدن را از بين مى برند. براى رماتيسم و نقرس دارويى بسيار موثر مى باشد. آب خيار مسهلى قوى است و اسيد سولفوريك را كه از زهرهاى بسيار قوى است خنثى مى نمايد. سنگهاى كليه ، مثانه و كيسه صفرا را خرد كرده و مى ريزاند.
اسم ماشير پنير است
فارسى ماشير پنير است ، به انواع ما علف ماست ، خاج ، بلسكى مى گويند. عربى ما خشيره ، بقلة اللبن ، عاقداللبن ، مى باشد. تركى يك نوع ما ((يوغورت اوتى )) مى باشد. در كتب قديم داروسازى به ما غاليون كه معرب گاليون يونانى است مى گفتند.
ما همه جزو خانواده روناس بوده ، و اعضاى گياه ما پوشيده از تارهاى كوتاه است . گلهاى ما به رنگ سفيد، زرد، مايل به سبز يا مايل به قرمز است . تاكنون چهارصد گونه از ما در جهان شناخته شده كه در اكثر نقاط جهان به استثنا استراليا به عمل مى آيند.
شير پنير زرد
شير پنير زرد در شمال ايران ، رودبار، در ناحيه اى به نام مائده جو، در اطراف تهران ، نواحى البرز، كبوتر چاك ، عمارلو، داماش ، گون پشته و همچنين در سياه كوه ، تبريز، اشتران كون ، قره داغ ، على بولاغ و تفرش به عمل مى آيد، عربى آن خيشره است .
خاج
من نوعى شير پنير هستم كه رگهاى من چهار تايى به صورت صليب است ، به همين جهت اعراب به من حشيشة الصليب مى گويند. من در شمال ايران ، مناطق البرز، كندوان ، كبوتر چاك و عمارلو به عمل مى آيم . چليپا را از آن جهت خاج گويند كه با من شباهت دارد.
بلسكى
من نوعى شير پنير هستم ، اعضاى گياه من حتى ميوه من داراى تارهاى قلاب مانندى است كه به پشم حيوانات مى چسبد، به اين جهت چوپانان براى كشيدن مو از ماست و شير از من استفاده كرده ، و آن را داخل شير مى كنند تا موهايى كه در آن ريخته شده به قلابهاى من چسبيده و خارج شوند. به همين جهت است كه به من مصفى الرعا، مصف الراغى و همچنين بلشكه ، افارين ، ارمن ، قوت البريه ، باپيشقان ، قازاتى و صيد الانيه مى گويند ريشه گياه من داراى يك ماده قرمز رنگ مى باشد.
علف ماست
فارسى من علف ماست و تركان به من ((يوقورت اوتى )) مى گويند من در كوههاى كردستان و مهاباد مى رويم و تاكنون نظير من در كشورهاى ديگر و جاهاى ديگر ديده نشده است . يكى از مراسم مهم غذاشناسى در من نهفته شده است كه تاكنون يك بار در كتاب زبان خوراكيها مطرح شده ، و كسى به اين معما پاسخ نداده است . همه مى دانيم كه معمولا براى تهيه ماست شير را جوشانده بگذارند تا حرارت آن پايين آمده به پنجاه درجه برسد، يك قاشق ماست به آن مى زنند و روى آن پوشانده مى گذارند مدتى گرم بماند تا شير منعقد شود، تاكنون به اين سوال كه اولين ماست را چگونه و با چه مايه اى ساخته اند كسى جواب صحيح نداده و به صورت معما در آمده است ، تاكنون موقع آن است كه من اين راز را فاش كرده و بگويم شيره گياه شير را به صورت ماست در مى آورد و به همين دليل مى توانم بگويم نخستين ملتى كه موفق به تهيه ماست شد، ايرانيان بودند و بعد آن را به كشورهاى ديگر، از جمله بلغارستان بردند و برخلاف آنچه شايع است ، اهالى بلغار سازنده اوليه ماست نبوده اند. انواع ديگر شير پنير در اطراف تهران ، قزوين ، كرند، اصفهان ، مسجد سليمان كوههاى الوند، هريرود، ديلمان ، چاهريك ، خرم آباد، رضائيه و تبريز به عمل مى آيند و تمام آنها شير را منعقد مى كنند و مى توان با آنها انواع اقسام پنير ساخت . پنيرى كه با انواع شير پنير ساخته شود خوشمزه ، معطر و بسيار مفيد است ، ماستى كه با علف ماست ساخته شود، ديرتر ترش مى شود و اكسير طول عمر در آن خيلى بيشتر از ماستهاى معمولى است كه با مايه ماست تهيه مى شوند. پنيربند كه در بلوچستان به عمل مى آيد، و داراى چند درصد مايه پنير است ، از خانواده ما نيست و يكى از گياهان مفيدى است كه هنوز بطور دقيق روشن نشده است . اعضاى مختلف هوايى انواع شير پنير، آرامبخش ، پيشاب آور، قابض ، ضد تشنج بوده ، براى معالجه سرع (هيسترى ) تجويز مى شوند. داروسازان سنتى ايران جوشانده آنها را بهترين درمان داءالراقص ‍ مى دانستند و جوشانده غليظ آن را به مقدار نيم ليتر تجويز مى نمودند. (داءالرقص يك بيمارى عصبى است كه بيشتر در دختران ديده مى شود، و اعضاى بدن آنها حركات غير عادى پيدا مى كند) شيره تازه انواع شير پنير براى كبد، آب آوردن انساج ، سنگ كليه ، گواتر، رقت خون مفيد مى باشد. ضماد شيره آنها براى خنازير و اولسرهاى گوناگون سودمند است ، ضماد منافع زياد دارد، با ريشه آنها مى توان پشم را رنگ كرد و آن را به صورت قرمز در آورد و اگر بخواهند پشم را با آنها به رنگ نارنجى در آورند، بايستى پشم را قبلا بازاج بجوشانند.
جوشانده برگ من شير پنير خونريزى را بند مى آورد، و ضماد گل آنها جهت سوختگى آتش نيز نافع است . خوردن جوشانده ريشه آنها محرك باه است . ميوه بو داده بلسكى ضد سم حشرات ، مخصوصا مار افعى است به همين جهت به آن حشيشة الافعى هم مى گويند. براى تهيه پنير و ماست از شيره و گرد كوبيده انواع شير پنير مى توان استفاده كرد. هر نوع شير پنير يك نوع مشخص پنير درست مى كند، و به همين جهت شما مى توانيد صدها نوع پنير و ماست با ما درست كنيد كه يكى بهتر از ديگرى باشد.
اسم من ((گل سيكلامن )) است !
فارسى من گل نگونسار است و از قديم در شنزارها و شكاف سنگها كوهستانهاى شمال ايران ، مخصوصا در اطراف بندر گز به حالت خودرو، روييده ام . گياه من با اينكه بوته علفى است در نزد اعراب به شجر مريم معروف است و در كتب قديم ، به بيخ متورم من بخور مريم مى گفتند و همچنين به اسامى درخت مريم ، بولف ، ركف ، اذن الارنب ، هوم اليهودا، سيكلمه ، سيكلامن ، آذريون ، آذربويه ، ذهبيه معروف مى باشم و اين اسامى انواع مختلف مى باشم و اين اسامى به انواع مختلف من اطلاق مى شود. در كتب قديم بيشتر مرا آذربو نوشته اند، و اكنون به اسم خارجى سيكلامن معروف شده ام .
غده زيرزمينى من كه به شكل شلغم بوده ، و از آن پهن تر است ، به بخور مريم شهرت دارد. محلل بوده و بازكننده ادرار و حيض است ، عرق را زياد مى كند و باعث سقط جنين مى شود و به همين جهت استعمال آن براى زنان آبستن خوب نيست . براى درمان يرقان و باز شدن گرفتگى كيسه صفرا و زهكشى كبد از فضولات ، تجويز مى شود. مقدار خوراك آن حداكثر دو مثقال مصرف كرد. ولى همراه با كتيرا كه مصلح و پادزهر آن است مى توان تا سه مثقال مصرف كرد. خوردن آن با آب انار براى معالجه تنگ نفس نافع است ماليدن آن با سركه ((داءالثعلب ))، نقرس و پيچيدگى عصب و كك و مك و با زيتون جهت معالجه تركى كه در اثر شدت سرما به هم رسيده باشد مفيد مى باشد. ضماد آن به تنهايى يا همراه با ادويه محلله جهت تومورهاى خنازيرى و ساير تومورها سودمند مى باشد. سرمه آن با عسل جهت آبريزش چشم توصيه شده است ، ولى هرگز نبايد آن را به تنهايى به كار برند زيرا حدت زيادى دارد، و براى از بين بردن حدت آن مى توان از نشاسته يا عسل استفاده نمود. چكانده آن در بينى پاك كننده دماغ است ، كمپرس جوشانده آن جهت نقرس و پيچيدگى عصب به كار مى رود. فرزجه آن جهت سقط جنين معمول است ولى نبايد بدون اجازه پزشك از آن استفاده كرد.
من انواع و اقسام دارم ، ولى يك نوع من ايرانى بوده ، و گل نگونسار نام دارد. برگ آن باريك و شاخه هاى آن به طول يك متر و بذر آن شبيه تخم شبت است . ريشه آن سمى تر از ريشه سيكلا من زينتى است و در آن ماده عامله سيكلا من زيادتر از انواع ديگر است . داروسازان سنتى ايران از آن براى جلوگيرى از آبستنى استفاده مى كردند، ولى متاءسفانه تاكنون در داروسازى جديد مورد آزمايش قرار نگرفته است ، و چنانچه مورد مطالعه قرار گيرد، جلوگيرى از آبستنى به وسيله آن سهلتر خواهد شد. بيخ من در حالت تازه داراى اثر مسهلى است ، ولى چون قوى و خطرناك است نمى توان آن را استعمال كرد.
شجر مريم
چنانچه كفته شد، بوته من شجر مريم ناميده مى شود جوشانده شاخه هاى من زايمان را آسان مى كند و در اخراج جنين مرده بى عديل است ، ولى بدون اجازه طبيب نبايد آن را به كار برد چون خطرناك مى باشد. ماليدن آن جهت بواسير و لكه هاى سياه جلدى توصيه شده است و براى برص نيز سود فراوان دارد.
چوبك
فارسى من چوبك است . به من بيخ و چوبه و چوب صباغان هم مى گويند، برگهاى من داراى خار مى باشد - بيخ من ضخيم ، لعابدار است . كوبيده آن به نام چوبك به فروش مى رسد، داروسازان سنتى ايران مرا نوعى بخور مريم مى دانستند، در صورتى كه گياه شناسان جديد مرا در تيره موردها قرار داده اند. كوبيده من در پارك كردن چربى همانند صابون است و برخلاف پودرهاى رختشويى و ظرف شويى جديد دست را خراب نمى كنم و باعث پوسيدگى لباس نمى شوم و كسى نسبت به من حساسيت ندارد، من ضد عفونى كننده مى باشم . پودر من كمى عطسه آور است . من مسكن سكسكه و باز كننده ادرار و حيض مى باشم - دمكرده من ريزاننده سنگهاى كليه و مثانه است ، ولى استفاده از آن براى زنان آبستن خوب نيست ، زيرا مسقط جنين است . ماليدن من در محل نيش زنبور و ساير حشرات مسكن درد و پادزهر آنها است ، ضماد من با سركه جهت سياتيك (عرق النساء)، گرى (داءالثعلب ) مفيد است . شيافى كه با پودر من ساخته شود. مسكن درد بواسير و درد رحم بوده ، زايمان را آسان مى نمايد، پاشيدن گرد من روى زخمهاى چرك مفيد است ، ماليدن كوبيده ريشه من جهت درد مفاصل سودمند مى باشد. مقدار خوراك پودر ريشه من يك مثقال است .
صابونى
فارسى من صابونى و عربى من خروالعصافير و فول العرب مى باشد، ولى بعضى از نويسندگان و مترجمان ((ساپونرفرنگى )) را صابونى ترجمه كرده اند و اين اشتباه است ، زيرا آن گياه در ايران نمى رويد و در طب سنتى به نام غاسول رومى و ابوقانس معروف است . من در تمام نواحى ايران از شمال تا جنوب مخصوصا نواحى البرز، سواحل بحر خزر، اطراف قزوين ، اصفحان ، اراك ، كرمانشاه خرم آباد، آذربايجان ، بندر بوشهر و زابل مى رويم .
داروسازان سنتى ايران با آب من لكه ها را پاك مى كردند و مانند مداد در كتابت آن را به كار مى بردند و (دستور تهيه اين مداد فعلا بر نويسنده زبان خوراكيها روشن نيست ) گلهاى زيبا و قرمز من در اثر پرورش در زمينهاى آهكى و شنى درشت مى شود، دانه هاى من اثر مدر دارد و ريشه و برگ من در مداوا به كار مى رود، ولى مداومت در استفاده از آن جايز نيست ، و ايجاد مسموميت مى نمايد. ريشه من مدر، معرق و تصفيه كننده خون است ، جوشانده غليظ ريشه من به صورت ضماد يا كمپرس ، در تسكين خارش و سودا و عوارض ديگر جلدى نافع است . جوشانده رقيق من براى درمان آنژين به صورت غرغره سودمند است . دمكرده سى در هزار ريشه من به عنوان تصفيه كننده خون به مقدار دو ليوان كوچك در روز و همچنين براى رفع رماتيسم مفيد است . تنقيه جوشانده ريشه من براى دفع كرمك توصيه شده است .
اسم من ((عشقه )) است !
فارسى من داردوست ، اخفاك و تال شاد است ، در مازندران و لك و ولگوم ، در گيلان تيچ ، در لاهيجان و ديلمان لشك ، و در گرگان لكو گويند و به انواع ديگر بلو و بلوه گفته اند و اين روزها مرا در تهران به عنوان يك گل زينتى تحت نام پاپيتال پرورش داده ، و مى فروشند، من در جنگلهاى مازندران ، نواحى البرز، بندر گز و راميان به طور خودرو به عمل مى آيم و دو نوع مى باشم . من گياهى هستم بالا رونده كه به ديوار يا درخت تكيه كرده ، بالا مى روم و دور تكيه گاه خود مى پيچيم و دور هر درختى بپيچيم آن را خشك مى كنم . عربى من حبل المساكين به معنى ريسمان بينوايان است . در بعضى از كتب عشقه را مترادف لبلاب و نيلوفر باغى گفته اند و اين اشتباه است . لبلاب و نيلوفر گياهانى ديگر از خانواده ديگر مى باشند كه خود را جداگانه معرفى خواهند كرد و اينجا مختصرا گفته مى شود كه چون ميوه من سياه است و بالا رونده مى باشم ، بعضى از داروسازان سنتى ايران مرا لبلاب كبير سياه ناميده اند. ميوه مرا سياه كننده مو و ضماد برگ مرا باز كننده دمل و التيام دهنده زخمهاى بدخيم مى دانستند. بارى ، ميوه من به اندازه يك نخود است و پس از رسيدن سياه مى شود، و در ميان آن چند دانه وجود دارد كه متاءسفانه خالى از سميت نيست ، در مناطق گرمسير از تنه درخت من صمغى بيرون مى آيد كه به آن صمغ عشقه گويند و قاعده آور است . در برگ و صمغ من يك ماده مسهل و قى آور كه خاصيت بازكنندگى عادت ماهانه زنان را دارد پيدا كرده اند. چون ميوه ، برگ و قسمتهاى مختلف گياه من سمى هستند، بايد در مصرف آنها احتياط كنيد، ولى به مقدار كم براى جلوگيرى از خونريزى در فاصله قاعده گى مفيد است . چون رگهاى خونى را باز مى كند و خونريزى را بند مى آورد. مقدار خوراك ميوه من ده تا دوازده عدد به عنوان مسهل است ، ولى در مصارف خارجى به مقدار زيادترى مى توان به كار برد. براى التيام زخم و رفع التهابات پوستى دمكرده پنج گرم برگ من در يك ليتر آب جوشانده و چهار تا هشت گرم ميوه در يك ليتر آب به كار مى رود، و نيز مى توان يك تا دو گرم برگ خشك مرا با عسل مخلوط كرد و ضماد نمود. براى رفع التهابات و جلوگيرى از جمع شدن شير در پستان مى توانيد يك مشت برگ مرا در كمى آب جوشانده و ضماد كنيد. اين مرهم براى درمان زخمهاى سياه شده نيز مفيد است ، ولى بهتر آن است كه برگهاى تازه مرا له كرده ، با زغال و كمى دارچين مخلوط كرده ، و در محل زخم ضماد نماييد. براى معالجه كچلى مقدارى از برگ مرا در سركه خيسانده ، و ده شب متوالى هنگام خواب روى سر و محل زخم بگذاريد، اگر پارچه هاى تيره رنگ را با آب من بشوييد، به خوبى تميز شده و به صورت نو در مى آيد.
ما ((پيچك )) هستيم !
چنانچه نيلوفر آبى در معرفى خود گفت ، در گذشته نيلوفر به طور مطلق به آن گياه در حوضها و استخرها و تالابها مى رويد و گلى آبى رنگ دارد گفته مى شد و اينكه آسمان را شعراى ايرانى چرخ نيلوفرى لقب داده اند، مقصودشان رنگ گل نيلوفر آبى بوده است :






درخت گر بار دانش پذيرد
به زير آورى چرخ نيلوفرى را
بارى ، اين روزها به انواع پيچكها نيلوفر باغى يا صحرايى مى گويند كه متجاوز از هزار و دويست گونه دارند كه همگى خود را به دور ديوار، يا درخت چسبانده و بالا مى روند. بهترين نمونه ما همين پيچك ديوارى است كه به آن مو چسب هم مى گويند و در تهران و بعضى از شهرهاى ديگر آن را در كنار ديوار مى كارند، كم كم تمام سطح ديوار را مى پوشاند و براى رشد آن ديوارهاى جنوبى بهتر از شمالى هستند، زيرا با آفتاب شديد ميانه خوبى ندارد. تمام گياهان خانواده ما برگهاى قلبى شكل نوك تيز و دندانه دار دارند، و بعضى از انواع ما داراى شيرابه و صمغى در ساقه و ريشه هستند كه معروفترين آنها صمغ محموده است كه خود را بعدا به شما معرفى خواهد كرد. در بعضى از كتب عشقه را جزو ما آورده اند و اين اشتباه است ، همچنين گياه ديگرى كه فارسى آن كتوس و عربى آن شجرالحرير است و خود را همراه (( غلب لب )) معرفى كرده ، در بعضى از شهرها به نام پيچ و پيچك مشهور است و اين نيز اشتباه است و با ما نسبتى ندارد.
پيچك صحرايى
فارسى من پيچك صحرايى است به من نيلوفر هم مى گويند، عربى من طربوش الغراب است و اشتباها به آن مداد و عليق مى گويند. من در اطراف تهران ، رودبار، اراك ، خوى ، اردبيل ، فارس ، آبادان ، قم ، و چند جاى ديگر مى رويم و هممچنين يك نوع ديگر من در اطراف رشت ، رضائيه و كپه داغ بطور خودرو به عمل مى آيد، و بهترين علوفه براى حيوانات مخصوصا گوسفند است . اعضاى مختلف انواع من داراى اثر مسهلى هستند و صفرابر مى باشند. ضماد برگهاى من خاصيت التيام دهنده زخم را دارند. دم كرده برگ من جهت رفع ترشحات زنانه تجويز مى شود.
صمغ درخت من با اينكه طعم آن تند نيست ، داراى خواص محموده مى باشد، و گاهى به طور تقلبى صمغ مرا به جاى محموده مى فروشند، گلهاى من به علت داشتن نوش فراوان مورد علاقه زنبور عسل مى باشد، داروسازان سنتى ايران برگ مرا جهت رفع يرقان تجويز كرده اند.
نيلوفر پيچ
من نوعى نيلوفر هستم كه در بلوچستان ايران رودئيده ، و در آنجا به من ((كجر لاهورى )) گويند. فارسى من نيلوفر پيچ مى باشد. اعراب به دانه من ((حب النيل )) لقب داده اند. گل من در آفتاب خود را جمع مى كند و دانه من در غلافى مثلث شكل مى باشد. در كتب قديم از من به نامهاى عجب ، عجب گياه ، قرطم هندى ، حسن الساعه ، حب العجب و دمة العاشق ياد كرده اند. قسمت مورد استفاده من بيخ و دانه هاى من مى باشد. بيخ من داراى بيست درصد مواد قندى ، چهل درصد نشاسته اى و چهار درصد مواد سفيده اى است و مى توان آن را مانند سيب زمينى در تغذيه به كار برد و براى رفع گرسنگى اگر به كشت من توجه بيشترى شود، كارى شايسته مى باشد. دانه هاى من كه به حب النيل معروفند، پاك كننده كبد و اسپرز بوده ، و مسهلى قوى مى باشد و مسكن درد مفاصل و ضد كرم معده و روده و كرم كدو است ، و همراه با محموده مسهل صفرا و اخلاط است و با هلهله سودا و باز كننده جگر مى باشد. در كتاب معالجات بقراطى نوشته شده است كه چون پنج گرم مرا باده گرم شكر مخلوط كرده ، و مجموع را به سه قسمت كرده ، سه روز بخورند براى درمان جرب امتحان خوبى داده است . مقدار خوراك من تا نيم مثقال و بيش از آن كشنده است .
اسم من ((شاهدانه )) است !
اسم من شاهدانه و اعراب آن را معرب كرده ((شاه دانج )) گويند. فارسى گياه من كنب بوده و اعراب به آن قنب گويند، به من حشيشة الفقرا، ورق الخيال نشاط افزا، فلك تار، عزش نما، شهوت انگيز و جزاعظم هم لقب داده اند. ولى بعضى از اين القاب مثل نشاطانگيز و شهوت انگيز شباهت به مثل معروف بر عكس نهند نان زنگى كافور را دارند.
من داراى انواع و اقسام بيابانى ، كوهى و بستاينى هستم . بستانى من همين گياهى است كه در ايران دانه آن را بو داده و با گندم بو داده مخلوط كرده مى خورند. انواع وحشى من زياد است ، ولى در حقيقت تغيير شكل گياه من نتيجه تغيير آب و هوا است كه در وضع گلهاى من نيز موثر است . و با اينكه گياه من دو پايه مى باشد، يعنى گل نر در يك گياه و گل ماده در گياه ديگر است ، معذلك گاهگاهى در اثر تغيير آب و هوا به صورت يك پايه در مى آيم ، و اين من اليافى به دست مى آيد كه با آن مى توان مثل الياف كتان پارچه بافت ، ولى كه پوشيدن آنها باعث لاغرى و فساد مفاصلف است ، و در عوض الياف من براى ساختن كاغذ فوق العاده مناسب بوده ، و كاغذ ابريشم مى شود. از دانه هاى من و روغنى مى گيرند كه بوى آن نامطبوع و زننده است ، ولى براى ساختن صابون و سوخت مناسب است و بعلاوه از گياه من رزينى مى گيرند كه مقدار آن بر حسب ارتفاع رشد من كم و زياد مى شود، يعنى هر چه ارتفاع زيادتر باشد، مقدار رزين آن بيشتر است ، و حداكثر رزين در دامنه كوههاى هيماليا به دست مى آيد و در دامنه كوههاى خراسان ، اراك و بلوچستان هم انواع وحشى رزين دار خودرو به عمل مى آيد و به آنها شاهندانه هندى مى گويند. از نوع هندى من چرس ، بنگ و حشيش مى گيرند كه مورد علاقه اشخاص لاابالى است .
نويسنده زبان خوراكيها در بحث تمايلات جنسى مضار اينها را به طور مفصل شرح داده و در اينجا به اختصار اشاره مى شود.
بنگ مخلوطى است از برگ و سر شاخه هاى گلدار شاهدانه هندى كه گاهى به طور تقلب از سر شاخه هاى نر نيز به آن اضافه مى كنند، چرس ماده چسبنده اى است كه بر روى شكوفه گلهاى ماده بعد از آميزش گياه ظاهر مى شود، و بعد مورد استفاده قرار مى گيرد و به طور تقلب گاهى به آن ترياك و سموم ديگر اضافه مى شود كه بدترين آنها عصاره حشره اى است كه در زبان فارسى و عربى به آن ذراريح گويند، و حشيش سر شاخه هاى گلدار پايه هاى ماده مى باشد.
براى به دست آوردن چرس عده اى لباس چرمى پوشيده ، در وسط مزرعه شاهدانه از اين طرف به آن طرف مى دوند تا تمام صمغ موجود در گياه به لباس آنها بچسبد و بعد آن را از روى چرم مى گيرند. عده اى هم بدون لباس ‍ لخ با يك لنگ چرمى مى دوند و صمغ به بدن آنها مى چسبد و بعد دلاك آنها را همراه با چرك بدن از تنشان مى گيرد و آن را مونس الهموم و حبه المساكين مى گويند.
داروسازان سنتى ايران اين مواد را مركب قوى دانسته معتقد بودند كه اين مواد اول اشتها و بعد شهوت را زياد مى كند، كمى نشاط مى آورد و رنگ رخسار را باز مى كند و بلافاصله ضد افعال مذكور از آن ظاهر مى شود، يعنى اشتها به غذا از بين مى رود. نشاط بدل به غم مى شود، و رنگ رخسار كدر مى گردد و سكر آن بدل به خمارى مى شود. ايجاد عطش مى كند و شهوت از بين مى رود و در اثر زياده روى بكلى و براى هميشه قطع مى گردد، و در نتيجه باعث تكدر روح و دماغ شده باعث تاريكى چشم ، جنون ، ماليخوليا، ترس بسيار، استسقا و دهها عوارض ديگر مى گردد.
فقراى هند برگ شاهدانه را جوشانده مى نوشند و در محافل آنها، از مهمانان با اين نوشابه خطرناك پذيرايى مى كنند و معتقدند كه اين نوشابه عمر را زياد مى كند و اين گمان فاسدى است كه حقيقت ندارد.
شستشوى سر با آب جوشانده برگ من شوره و شپش را از بين مى برد، قسمتهاى مختلف گياه من آرام كننده دردهاى معدى است و منحصرا بايستى در مورد سرطان معده و زخم معده تجويز شود و به مقدار كم براى معالجه روماتيسم و به عنوان ضد تشنج در سياه سرفه و كز از توصيه شده است ، و به مقدار زياد توليد نفخ معده ، قراقر شكم و پف در اطراف صورت مى شود.
دندانها مى افتد، كسالتهاى مختلف و ترس و خيالات فاسد و شيطانى در شخص ظاهر مى شود و باعث فساد اخلاق ، تنبلى و ترك عبادات مى گردد.
چكاندن روغن شاهدانه در گوش مسكن درد و خشك كننده چرك آن است ، و چناچه به مقدار كم خورده شود، رطوبت معده را جمع مى كند. ماليدن روغن شاهدانه جهت درد مفاصل ، فرو بردن ورمهاى سخت و سختى رحم نافع است .
خوردن دانه شاهدانه بو داده ، به مقدار كم براى معده و درمان نفخ آن مفيد است ، خام آن غذاى پرندگان است ، ولى نبايد آن را به قنارى داد، زيرا صداى او را خراب مى كند.
رازك
من از خانواده شاهدانه هستم ، فارسى من رازك است ، در آستارا به من گل خمل گويند، عربى من حشيشة الدينار و همل است ، من در شمال ايران ، سواحل درياى مازندارن مى رويم . گياه من هم مانند شاهدانه دو پايه است ، و چنانچه شاهدانه شرح داد، چرس و بنگ را از گل گياه ماده بعد از آميزش ‍ مى گيرند ولى در مورد گياه من نمى گذارند آميزش صورت گيرد، يعنى فقط به كاشتن گياه ماده اكتفا مى كنند اگر در مزرعه يكى دو تا گياه نر پيدا شد، قبل از آنكه گل بدهد آن را از بين مى برند.
خوردن اين گل تمايلات جنسى زنانه را زياد مى كند و به همين جهت است كه مردانى كه آن را بخورند شهوتشان تسكين مى يابد، و در اثر زياده روى زن صفت مى شوند و بر عكس تمايلات جنسى زنان را زياد مى كند، و زيادروى در خوردن آن سبب يائسگى زودرس مى شود. گياه من بالا رونده و داراى گلهاى معطر شبيه بوى سنبل الطيب است و طعم آن كمى تلخ است ، و از مجموعه گلهاى من در صنعت آبجوسازى استفاده مى نمايد، و به جهت است كه آبجو داراى خواص مذكور مى باشد.
من مقوى معده بوده ، به هضم غذا كمك مى كنم و تسكين دهنده تحريكات شهوانى مردان مى باشم . جوشانده 10 تا 15 گرم در هزار گل به مقدار يك فنجان قبل از غذا جهت تقويت معده تجويز شده است ، و خوردن دمكرده پنج در هزار من جهت معالجه نرمى استخوان و بيماريهاى جلدى و خنازير توصيه شده است و در صنعت داروسازى چند تركيب شيميايى و چندين داروى اختصاصى مى سازند كه بيشتر براى مصارف فوق به كار مى رود.
اسم من ((خارخسك )) است !
فارسى من خارخسك است ، به من حارخاسك هم مى گويند. در شيراز به من ((خارسوهك ))، در اصفحان ((هرواد)) و در شهرهاى ديگر به اسامى خارسه گوش ، خارسه كوهك ، شكر خنج و شكوهنج معروف مى باشم ، عربى من خسك و حمص الامير است .
از ترجمه نام هندى من چنين بر مى آيد كه چون در پاى فيل فرو روم فرياد مى زند. من از خانواده گواجها هستم ، ولى داروسازان سنتى ايران مرا در رديف قرصعنه ها آورده اند. من ضد عفونى كننده ، قابض و پيشاب آور مى باشم ، جوشانده من سنگ كليه و مثانه را خرد كرده و مى ريزاند و درد كليه را تسكين مى دهد و ورم آن را از بين مى برد. كمى ملين و برطرف كننده قولنج است ، مخصوصا زهرهاى دارويى را خنثى كرده ، ازت مسكنها و تب برهاى عوارض شيميايى بر روى كليه مى كاهم . خوردن عصاره برگ من ، بيخ و ميوه من به تمامى جهت درمان سوزاك توصيه شده است . مضمضه عصاره مايع من با عسل ، جهت جوشهاى دهان مفيد بوده ، غرغره آن درد و ورم گلو را از بين مى برد. پاشيدن آب جوشانده من ساس و كيك را از بين مى برد. و چون نخود را در آب تازه من پرورده كنند، در تقويت شهوت بى مانند مى باشد ميوه من در تمام موارد مانند عصاره گياه من است . از جوشانده گياه من درد روغن كنجد روغنى بدست مى آيد كه ماليدن آن درد مفاصل را تسكين مى دهد و رنگ رخساره را باز مى كند. چكاندن اين روغن در مجارى ادرار، افتادن سنگ مثانه را آسان مى نمايد. مقدار خوراك من تا هفت مثقال است و بذر گياه من خسكدانه ناميده شده ، و چنانچه آن را با شير تازه بجوشانند تا خشك شود و دوباره شير افزوده و بجوشانند و اين عمل را سه مرتبه تا حد خشك شدن تكرار كنند، براى تقويت شهوت بسيار موثر مى باشد.
خار طلايى
فارسى من خار طلايى است ، اعراب به من شوكة الذهيبه گويند، ولى داروسازان سنتى ايران مرا نوعى قرصعنه مى دانند. گياه من پوشيده از گرگ بوده ، ساقه هاى من بالدار است و بيشتر در مزارع يونجه و مراتع و زمينهاى باير مى رويم و بدون تقسيم است . گلهاى من بيضى و پهن مى باشد، ولى ساير برگهاى : باريك و بدون تقسيم است . گلهاى من لوله اى و به رنگ زرد طلايى بوده و مجتمع مى باشد. زوايد زير گل من داراى خار باريك و دراز است ، و درازى اين تيغها دو برابر گلها است . ميوه من كوچك فندقى و بيضى شكل و سياه رنگ است و داراى يك دسته تار سفيد است كه اندازه تارهاى آن دو برابر ميوه است . گلهاى و اعضاى مختلف گياه من تب بر بوده و ريشه من مقوى معده است . من در اطراف تهران ، قم ، رامجرد، تبريز، رضائيه ، تفرش ، كوه زرند، اشتران كوه ، دره باروفت ، شهبازان ، بيشه ، اشتران كوه و گوت وند مى رويم ، و از قديم مورد استفاده دارسازان سنتى ايران بوده ام .
خارمرار
فارسى من خارمرار بر وزن هزار است . در بلوچستان به من ((گرزآغازى )) مى گويند. عربى من در دريه است . در مصربه من مرير مى گويند. من بوته خارى هستم از نوع ((بادآور)) كه در آهر بهار و اول تابستان مى رويم . برگهاى تحتانى من داراى بريدگيهاى متعدد است ، ولى برگهاى فوقانى من بدون دمبرگ و كم تقسيم است . گلهاى من لوله اى گلى رنگ مايل به بنقش ‍ بوده ، و زير آنها خاردار است . اعضاى گياه من داراى صمغ ، رزين ، املاح پتاسيم و چند عامل دارويى است . سرشاخه هاى گلدار من تب بر، ريشه و ميوه من پيشاب آور است و ادرار باز مى نمايد. كليه قسمتهاى گياه من كمى تلخ و اشتهاآور است . ساقه مرا از پوست جدا كرده مى خورند، تلخى آن كمتر از پوست و ميوه من است ، بعضى با گوشت پخته مى خورند و چون شتر گياه مرا بخورند، فربه مى شود و به همين جهت عده اى به گياه من شوك الجمال لقب داده اند. جوشانده من بهترين دارو براى شستن چشم است و ناراحتيهاى چشم را از بين مى برد. ضماد من بر روى پلك ، درد چشم را تسكين مى دهد. ضماد مرا جهت جرب ، خارش و تسكين فشار و حرارت خون و تصفيه آن و همچنين جهت تبهاى كهنه و مزمن تجويز كرده اند و با ((نانخواه )) جهت ريزاندن سنگ مثانه و سختى ادرار توصيه شده است .
خارشتر
فارسى من خارشتر و اشترخار است . در بلوچستان به من ((خاربز)) هم مى گويند. در كتب داروسازى سنتى به من اشترغار گفته اند، ولى در كتاب برهان قاطع نام سنتى مرا اشتراغاز نوشته است . عربى من زنجبيل العجم و زنجبيل الفارس مى باشد. من گياهى هستم پرشاخه ، با ساقه هاى خاردار و برگهاى كوچك و شبيه ((بادآورد)) كه در تمام قسمتهاى ايران مى رويم . انواع من كه در شمال مى رويد با انواع جنوبى و حاشيه كوير فرق دارد. در آذربايجان ، خراسان و افغانستان ، گياه من از خود ترنجبين نمى دهد، و به دليل اين كار در جلد اول زبان خوراكيها درقسمت انگبينهاى گياهى نوشته شده است . براى بدست آوردن ترنجبين شاخه هاى گياه مرا بريده و در چادرها ريخته و مى تكانند، تا آنچه در روى آنها بسته است جدا گردد و بعد از خار و خاشاك آن را پاك مى كنند و آنچه به ساقه چسبيده و جدا نمى شود، در آب جوشانده و پس از صاف كردن مى جوشانند تا غليظ و منقعد گردد. ترنجبين ملين خوبى مخصوصا براى اطفال است ، و بهترين وسيله براى شيرين كردن شير خشك اطفال و داروهاى گياهى است . جوشانده گياه من اشتها آور است . اعراب ساقه و ريشه گياه مرا مانند كاهو مى خورند، و شتر به خوردن آن رغبت زياد دارد. با بيخ من ترشى درست مى كنند. اين ترشى پادزهر سموم مى باشد. جوشانده گياه من اشتهاآور و مقوى است ، يرقان را برطرف مى كند و ادرار را زياد مى نمايد وپادزهر سموم است . خوردن يك مثقال گياه من براى درمان تب ربع و تبهاى عفونى مفيد مى باشد. ضماد گياه من با سركه براى تسكين ورمها و درد مفاصل توصيه شده است . مقدار خوراك ترشى بيخ من پنج مثقال و از جرم من دو مثقال است .
خارتوپى
فارسى من خار گلوله اى است . به من خارتوپى و گلوله لاجوردى هم مى گويند. من در كرج ، جاجرود، رزوند، اراك ، رضائيه و شمال ايران مى رويم . يك نوع غير سمى من در كوههاى شمال تهران شميران ، اوشان و شمشك مى رويم ، و اهالى محل قبه آن را گشوده ، و ماده اى پنير مانند كه در وسط آن است مى خورند. اين ماده براى نرم كردن سينه و باز كردن آواز مفيد است . گياه من پايا است . يعنى ريشه آن در زمين مى ماند و همه ساله سبز مى شود، و گياه تازه مى دهد. ساقه گياه من راست به طول دو تا چهل سانتى متر مى باشد كه در اطراف آن برگهاى بلندى مى رويد. برگهاى من داراى پهنگى با كنگره هاى عميق است كه دندانه هاى آن به يك خارنك تيز منتهى مى شود.
برگهاى پهن من در قسمت فوقانى سبز و در قسمتهاى تحتانى سفيد است ، و اين بهترين راه تشخيص گياه من است .
قبه گلهاى من گرد و به رنگ لاجوردى است و در ماههاى تير تا شهريور بسيار زيبا است . اين قبه در بالاى ساقه روييده و با برگهاى دو رنگ منظره زيبايى به گياه من مى دهد. ميوه من پوشيده از تارهاى زرد رنگ بوده و در سر آنها يك دسته تار وجود دارد. زنبور عسل از گلهاى من نوشى مرغوب به دست مى آورد، گلهاى من داراى عطر مختصرى مى باشد. تمام قسمتهاى گياه من به استثناى ميوه كه كمى سمى مى باشد. پيشاب آور است و در مداواى امراض جلدى به كار مى رود. نمونه هاى غير سمى من علاوه بر اطراف تهران ، در رضائيه ، تبريز، تفرش ، خرم آباد، ازنا، ايسپلى گيلان و اطراف شيراز مى رويد. در بعضى از نقاط جهان از گياه من سقزى مى گيرند كه براى جويدن مفيد است .
ما همانند ((چوب چينى )) هستيم !
چندى پيش روزنامه اطلاعات به نقل از جرايد خارجى نوشت كه گياهى به نام ژين سنگ كه در چين مى رويد مورد توجه كارخانه هاى داروسازى بزرگ قرار گرفته و خواص چندى به آن نسبت مى دهند و اكنون مشغول مطالعه و بهره بردارى از آن مى باشند. بلافاصله اين جانب به اطلاع عموم رساندم كه فارسى اين گياه چوب چينى است ، و بعد از چينيها، تعداد زيادى از داروسازان سنتى ايران روى آن مطالعه كرده و خواص و منافع آن را كه بسيار مى باشد، تعيين كرده اند.
در همان مقاله تذكر دادم كه در ايران ما نيز گياهان مخصوصى به عمل مى آيد كه مورد توجه داروسازان سنتى بوده ، و منافع آنها كمتر از چوب چينى نيست و همچنين وعده دادم كه در كتاب زبان خوراكيها، يكايك آنها معرفى خواهند شد. اكنون يك دسته از اين گياهان كه به فارسى به آنها ((ديوخار)) مى گويند، به شما معرفى خواهند شد.
اسم ما ديوخار است
در زبان فارسى به همگى ما ((ديوخار)) و به انواع ما كه بيش از صد گونه مى باشند، گرگ تيغ ، كام تيغ ، ((فيلزهره )) و ((آسه )) مى گويند. عربى ما عوسج است ، ولى بعضى از لغت نويسان اشتباها عربى چند ديگر را نيز عوسج و ((عوسج اسود)) نوشته اند. درخت ما شبيه درخت انار و پر از خار مى باشد برگ ما ترشحى چسبنده دارد كه مورد استفاده زنبور عسل مى باشد و زنبورى كه از نوش ما استفاده كند، شفاى بيشترى را در بر دارد. ميوه ما نخود گرد و كوچك مى باشد كه پس از رسيدن قرمز مى شود. گلهاى ما بيشتر گلى روشن است ، نوعى ديوخار وجود دارد كه برگ آن سياه بوده ، و ميل به سرخى دارد. برگ آن عريضتر از انواع ديگر و خار آن بيشتر و ميوه آن باريكتر است . شيخ ‌الريس ابوعلى سينا معتقد است كه نوعى ((ديوخار)) در مناطق سردسير مى رويد كه ميوه آن مانند انگور بوده ، و مردم آن را مى خورند. ولى با تحقيقاتى كه به عمل آمده تاكنون اين نوع شناخته نشده است .
قسمت مورد استفاده من برگ سر شاخه و ريشه درخت من مى باشد. از ميوه من هم مى توان در تداوى استفاده نمود. مخصوصا در معالجه مرض ‍ قند. گرگ تيغ در اطراف كرج فراوان است و نوع معروف به ((آسه )) در جنوب غربى ايران ، بوشهر، بلوچستان ، يزد، خوزستان ، لرستان و نواحى شمال ايران و بطور كلى در تمام شوره زارها مى رويد، و انواع ديگر من نيز بيشتر در اراضى باير و كوير به عمل مى آيند، به نوع ((آسه )) در مصر ((خولان )) مى گويند.
از پوست ميوه گياه ما نوعى رنگين استخراج مى نمايند. اعضاى مختلف گياه من مدر، مسهل ، و ضد تشنج است ، براى درمان سياه سرفه و سرفه هاى تشنجى آن را توصيه كرده اند. جوشانده يك گرم گياه من در يك فنجان آب در 24 ساعت توصيه مى شود كه آن جرعه جرعه بنوشند. عصاره من جهت امراض چشم ، تقويت بينايى و فرو بردن ورمها و درمان زخمهاى پوستى و تسكين فشار خون و جلوگيرى از سكسكه و قى و همچنين درمان اسهال توصيه شده ، و پادزهر سموم نيز مى باشد. اگر آب برگ تازه مرا گرفته ، هفت روز پى در پى در چشم بچكانيد، سفيدك چشم را برطرف مى كند و چون آب ميوه مرا گرفته خشك نمايند، و در موقع لزوم آن را با سفيده تخم مرغ يا شير در چشم بچكانيد، و يا آن را به صورت داروهاى چشمى در آورده ، در چشم بچكانيد، براى بسيارى از امراض چشمى و سفيدك چشم مفيد مى باشد. ضمنا برگ من بر پيشانى جهت جلوگيرى از آبريزش چشم مفيد است . جويدن برگ من جهت جوشهاى دهان نافع است . ضماد برگ تازه من جهت آبله و باد سرخ كه حرارت آن زياد زياد نباشد مؤ ثر است . خوردن عصاره برگ تازه من جهت درمان گات و تسكين التهاب صفرا مفيد مى باشد، يكى از پزشكان قديم به نام شريف مى نويسد:
((كه پزشكان پارس جزام را با ريشه من معالجه مى كردند، و براى اين كار 5/7 مثقال ريشه مرا گرفته و با نيم ليتر آب جوشانده ت صاف مى نمودند و بعد آب صاف شده را آنقدر حرارت مى دادنند كه مقدار آن يك سوم شود، و آن را به بيمار مى دادنند و به اين ترتيب شكم او چهار پنج مرتبه عمل مى كرد و آنچه سوداى سوخته در بدن او بود، دفع مى شد. اين عمل بارى مبتلايان به جذام مفيد بود، مشروط بر اينكه ، دو روز نخود آب يا گوشت گوسفند فربه ميل نمايند و روز سوم جوشانده مذكور را بنوشند و سه روز آن را تكرار نمايند و بعد روز سوم حمام روند. انطاكى اين جوشانده را جهت گال ، خارش و پاك كردن لكه هاى سياه پوستى بهتر از چوب چينى دانسته است ، و چون ريشه مرا ريزريز كرده و با برگ ((مورد)) بسوزانند، جهت زخم و امراض مقعد و زخمهاى پليد و بدخيم و روياندن مو اثر سريع دارد. ميوه من در جميع افعال مانند برگ بوده از خونريزى سينه و اسهال خونى جلوگيرى مى نمايد. مقدار خوراك من يك مثقال است .
رمالان و جادوگران و اشخاص خرافاتى همراه داشتن مرا باطل كننده سحر و جادو مى دانند، هر چند اين موضوع حقيقت ندارد ولى آنچه مسلم است اين است كه دود كردن گياه من حشرات و ميكروبها را فرار مى دهد و از بين مى برد.
حضض
داروسازان قديم به عصاره چند نوع ديوخار حضض گفته و بعضى حضيض ‍ نوشته اند و آن را به دو دسته تقسيم كرده اند. يكى حضض مكى و ديگرى حضض هندى كه به آن رسوت هم مى گفتند حضض مكى عصاره نوعى ديوخار است كه در صحراى عرفات وجود دارد، و غالبا به پاى حجاج مى رود و به هنگام حج كه حاجيان در لباس احرام مى باشند، كندن آن تقصير مى باشد. حضض هندى عصاره فيلزهره است و بعضى را عقيده بر آن است كه عصاره تمام انواع ديوخار به اين نام خوانده مى شوند. براى تهيه اين عصاره بايستى تمام قسمتهاى گياه را از ريشه ، برگت ، ساقه و بذر را گرفته و طبق معمول عصاره سفت يا روان تهيه كرد. خوردن اين عصاره براى ورم روده و ساير ورمهاى داخلى مفيد بوده ، و براى كسانى كه زياد عرق مى كنند مفيد است . خونريزى زياد بانوان سودمند مى باشد. خون بواسير را بند مى آورد و زخم مجارى ادرار و التهابات آن را برطرف مى كند. رفع تشنگى مى نمايد و در معالجه هارى مى تواند نقش موثر داشته باشد. چكاندن عصاره روان آن در گوش چرك را از بين مى برد مضمضه آن جهت تقويت و معالجه پيوره مفيد مى باشد، غرغره آن براى رفع ورم گلو نافع است . سرمه عصاره خشك آن جهت جوش و خارش چشم توصيه شده ، و براى تراخم مفيد است و آبريزش چشم را برطرف كرده و باعث تقويت بينايى است . ماليدن آن جهت شقاق و زخم روده سودمند است . قريشى مى نويسد: با اينكه اين عصاره خون را بند مى آورد باز كننده عادت ماهانه زنان نيز مى باشد، مقدار خوراك آن نيم مثقال تا 5/7 گرم است و خوردن يك مثقال آن جهت معالجه مرض قند بهتر از چوب چينى است ، و اينطور به نظر مى رسد كه در انواع ديوخار نوعى پنى سيلين گياهى وجود دارد.

توهم با عصاره گیاه انجره (بوفوتنین )و داروهای ضد افسردگی

گیاه ریش بز یا هوم

متراگنین Mitragynine

گیاه کراتوم Kratom حاوی ماده مخدر متراگنین و مترافیلین

گیاه گل ساعتی ؛ آرامبخش و ضد اضطراب و خواب آور است

خواص درمانی بابونه

گل ساعتی از اضطراب دوران ترک اعتیاد می کاهد

کروسین زعفران در کاهش علایم ترک اعتیاد موثر است

خواص دارویی گل یاسمن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.