متنِ مصاحبه‌ای با میلتون فریدمن: موادِ مخدر را قانونی کنید


پیشگفتار
رضا انصاری – معاون سردبیر
ظاهراً تقاضا برایِ افیون همیشه در جوامعِ انسانی وجود داشته و دارد؛ نه افغانستان و چین بر این حکم استثنا بوده اند، نه ایران و نه ایالاتِ متحده امریکا؛ نه پدیده‌ای مختص قرنِ بیست و یکم میلادی است و نه مختصِ قرنِ نهمِ هجری. علی‌القاعده مصرف‌کننده‌یِ موادِ مخدر از مصرفِ آن کسبِ لذت می‌کند، و الا با هزینه کردنِ از جیبِ خود به سراغِ آن نمی‌رود، از طرفِ دیگر ضرر و زیانی که مصرفِ موادِ افیونی و اعتیاد به آن به سلامتِ جسم و جانِ مصرف‌کننده می‌زند نیز قابلِ انکار نیست. در مقابلِ تاریخِ دراز افیون، مبارزه‌یِ سازمان‌یافته‌یِ دولتی با آن قدمتی کوتاه دارد، با این حال، همین تاریخِ نسبتاً کوتاه گویایِ آن است که این مبارزه چندان قرینِ موفقیت نبوده است.
میلتون فریدمن، اقتصاددانِ شهیر و از مروجانِ اقتصادِ بازارِ آزاد، از جمله مخالفانِ مبارزه‌یِ دولت‌ها با مواد مخدر بوده است. وی فراتر از جرم‌زدایی از مصرفِ مواد، خواهانِ قانونیت یافتنِ تجارتِ آن تحتِ نظارتِ دولت بوده است.
فریدمن دلایلِ اقتصادی برایِ مخالفتِ خود دارد، اما می‌گوید ضرر و زیانِ اقتصادی این سیاست مسأله‌یِ او نیست؛ برایِ او مسأله پیش از هر چیز مسأله‌ای اخلاقی است: غیرقانونی کردنِ مواد و مبارزه با آن به تخمینِ او سالانه ده هزار نفر را به کشتن می‌دهد، و این مسأله‌ی او است. تخمینِ او با آخرین اعداد و ارقامِ رسمی نیز هم‌خوانی دارد، تنها در مکزیک بین سال‌هایِ ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ بیش از ۴۷ هزار نفر جانِ خود را در جنگ با موادِ مخدر از دست داده اند، در این میان شمارِ کوچکی قاچاقچیانِ موادِ مخدر بوده اند، شماری نیروهایِ پلیس، و شمار بیشتری مردمِ بی‌گناه که بی‌خبر از همه‌جا قربانیِ این جنگ شده اند.
فریدمن مبارزه با موادِ مخدر را با ممنوعیتِ الکل در امریکا بین سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ مقایسه می‌کند، و یادآوری می‌کند که آن ممنوعیت نه مصرفِ الکل را کاهش داد و نه تجارتِ آن را از بین برد، اما منجر به مرگ و میر بسیاری به علتِ مصرفِ مشروباتِ الکلی مسموم شد، و به ظهورِ باندهای گانگستری و آل کاپون انجامید. وی می‌گوید مبارزه با موادِ مخدر هم اثراتِ مشابه دارد، هم موجبِ عرضه‌یِ موادِ مخدرِ بسیار زیان‌بارتر به بازار می‌شود، و هم از انحصارِ کارتل‌هایِ موادِ مخدر محافظت می‌کند. به باورِ او، اگر مبارزه با موادِ مخدر قیمتِ ماده‌یِ مخدری چون کوکائین را در امریکا بالا نمی‌برد، هیچ‌گاه کرک، که مصرف‌اش زیان‌هایِ به مراتب بیش‌تر دارد، به وجود نمی‌آمد.
در ادامه، متنِ پیاده‌شده‌یِ مصاحبه‌ا‌یِ میلتون فریدمن را با فروم مواد مخدر امریکا می‌خوانیم که در سال ۱۹۹۱ انجام شده است. شاید سخنانِ فریدمن برایِ ایرانی‌ها ملموس‌تر شود، اگر به جایِ کوکائین بخوانیم تریاک، به جایِ ماریجوانا بخوانیم  حشیش، به جایِ کرک بخوانیم کراک و شیشه، و به جایِ کلمبیا بخوانیم افغانستان.

مترجم: حبیب فرحزادی
معرفی: رندی پیج[۱] یک گزارشگر در حوزه‌یِ مواد مخدر از بالتیمور مریلند است که برنده‌یِ جایزه‌یِ امی نیز هست. پروفسور میلتون فریدمن نیز پژوهشگر ارشد در موسسه‌یِ هوور[۲] در حوزه‌یِ جنگ، انقلاب و صلح در استانفورد از ۱۹۷۷ تا زمانِ مرگش در سال ۲۰۰۶ بوده است و به عنوان رهبرِ مکتبِ پولی در اقتصاد به حساب می‌آید. پروفسور فریدمن همچنین جایزه‌یِ نوبل را در علم اقتصاد در ۱۹۷۶ کسب کرد و دریافت کننده‌یِ مدال ملی دانش و مدال ریاست جمهوری در زمینه‌یِ آزادی در ۱۹۸۸ از دولت ایالات متحده بود.
پیج: بیایید در آغاز درباره‌یِ مسئله‌یِ قانونی سازی مواد مخدر صحبت کنیم. چگونه چنین تغییری وضع امریکا بهتر می‌کند؟ بهبود محمتل را چگونه می‌بینید؟
فریدمن: این گونه که به نظرِ من تعداد زندانیان در امریکا نصف می‌شود، وقتی تعداد زندانیان نصف شود، یعنی در هر سال تعداد قتل‌ها ده هزار نفر کمتر می‌شود. امنیت در داخل شهر‌ها که عمدتاً محلِ زندگیِ افراد نادارتر است، بهتر می‌شود، و آن‌ها این فرصت را خواهند یافت که بدون ترس از خطر جانی زندگی کنند، شهروندانی که ممکن بود مورد احترام واقع شوند و اکنون اعتیاد دارند، نباید به خاطر به دست آوردن مواد شان، مجرم در نظر گرفته شوند. باید بتوانند موادشان را از جایی به دست آورند که از کیفیت آن مطمئن باشند. می‌دانید؛ دقیقن همین چیز هایی که امروزه در حال وقوع است، در زمان ممنوعیت الکل اتفاق افتاد.
در دوره‌یِ ممنوعیت الکل، مرگ و میر ناشی از مسمویت الکل، که در واقع مسمومیت حاصل از موادی بود که با مشروب‌هایِ قاچاق مخلوط می‌کردند، به گونه ای فزاینده افزایش یافت. به طور مشابه، در ممنوعیت مواد هم مرگ و میر ناشی از اور دوز و سوء مصرف در اثر استفاده از مواد‌ِ تقلبی بالا رفته است.
پیج: به نظر شما اثراتِ منفیِ قانونی‌سازی موادِ مخدر در جامعه‌یِ امریکا چیست؟
فریدمن: یکی از اثرات منفی آن این است که احتمالن قانونی سازی باعث این شود که تعداد افرادی که مواد مصرف می‌کنند افزایش یابد. البته این به هیچ وجه روشن و قطعی نیست. اما اگر شما این را قانونی سازید، بازار سیاه را از بین خواهید برد، قیمت مواد شدیدن افت خواهد کرد. و به عنوان یک اقتصاددان می گویم که قیمت کمتر  تقاضا را افزایش می دهد. به هر حال، ترکیبِ تقاضا هم عوض خواهد شد.
اما تاثیر جرم‌انگاری مصرفِ مواد مخدر و جرم دانستن مواد، این است که مردم را از استفاده از مواد سبک و خفیف به سمت استفاده از مواد سنگین سوق می‌دهد.
پیج: به چه طریقی؟
فریدمن: ماریجوانا یک ماده‌یِ خیلی پرحجم است، از این رو به راحتی می‌توان آن را قدغن کرد. مبارزه کنندگان با مواد در ممنوع کردن ماریجوانا بسیار موفق‌تر از مثلن کوکائین هستند. بنابراین قیمت ماریجوانا به نسبت افزایش می‌یابد و به دست آوردنش سخت‌تر می‌شود. خود این امر مشوقی است برای کاشت و پرورش ماریجواناهای قوی‌تر و مردم نیز از استفاده از ماریجوانا، به سمت هروئین و کوکائین و کرک گرایش می‌یابند.
پیج: بیایید درباره‌یِ مواد دیگری بحث کنیم، یعنی کرک.
فریدمن: به نظر من کرک هیچ گاه پا به عرصه‌یِ وجود نمی‌گذاشت، اگر مواد مخدر را ممنوع نکرده بودیم. چرا کرک ایجاد شد؟ شیوه‌یِ مرجح استفاده از کوکائین اسنیف کردن و دماغی مصرف کردن است، اما هزینه‌یِ توزیعِ کوکائین خیلی بالا رفت و آن‌ها به دنبالِ راهی بودند برایِ بسته‌بندیِ آسان‌تری مواد …
پیج: با این توصیفات یعنی تولیدکنندگانِ موادِ مخدر را کارآفرین می‌دانید؟
فریدمن: البته، آن‌ها کارآفرین هستند. مردمی که بازار تولید و خرید و فروش مواد را به راه انداخته اند با سایرین فرقی ندارند، به جز این که آن‌ها قابلیت کارآفرینی بیشتری دارند و نسبت به اینکه مثلاً تولیدِ موادِ مخدر مایه‌یِ آسیب به دیگران است دغدغه‌یِ کمتری دارند. به یک معنا آن‌ها افرادِ غیرمسئول هستند. اما به هر صورت آن‌ها در کسب‌وکارِ خویش مشغول اند و سعی در هر چه بیشتر کردن آن دارند. و این گونه بود که آن‌ها یک راه خوب برای به دست آوردن پول بیشتر یافتند؛ رقیق کردن کرک با اضافه کردن سودا یا هر چیز دیگر. –منظورم کوکائین یا هر چیز دیگر است، من شیوه‌یِ ساخت آن را نمی‌دانم- این گونه بود که توانستند آن را در اندازه‌هایِ کم‌حجمِ پنج دلاری و ده دلاری عرضه کنند.
پیج: بیاید درباره این مسئله کمی بیشتر صحبت کنیم. با توجه به این که کرک[۳] به عنوان یکی از شدیدترین مواد اعتیاد آور در نظر گرفته می‌شود و با توجه به این واقعیت که …
فریدمن: این مسئله خیلی مورد شک است. این ماده اعتیاد آور است، ولی آن چه من از تمام مدارک پزشکی می‌فهمم این است که این ماده هم بیشتر از سایر مواد اعتیاد آور نیست. در واقع، اعتیادآورترین مواد که همه از آن مطلع هستند، تنباکو است.
پیج: خب پس اجازه دهید من سوالم را این گونه بپرسم؛ طبق تمام اطلاعاتی که من تاکنون دیده ام، کرک ماده ای بسیار لذت بخش است.
فریدمن: قطعن، بدون شک.
پیج: و تاثیر آن نیز بسیار کوتاه است.
فریدمن: بله
پیج: و خیلی گران است چرا که دوز‌هایِ بیشتر آن هزینه‌یِ بسیاری بر می‌دارد. سوال من این است که اگر مواد قانونی شوند و اگر کرک به دست آمده از کوکائین به قیمت پایین‌تری قابل تهیه باشد، می‌توان آن را ویرانگر در نظر نگرفت، به این دلیل که لذت بخش است، منظور من این است که آیا مردم بیشتری می‌توانند آن را برای مدت‌هایِ طولانی‌تر تهیه و استفاده کنند؟
فریدمن: خب ممکن است. هیچ کس نمی‌تواند با قطعیت پاسخ دهد که پس از آزادی مواد چه اتفاقی در این زمینه‌ها می‌افتد. ولی من فکر می‌کنم این نتیجه ای که شما گرفتید بسیار مورد شک است، چراکه تمام تجربه‌ها در زمینه‌یِ قانونی کردن مواد نمایان‌گر  این است که در این زمینه‌ها مردم بیشتر مایل به استفاده‌یِ مواد سبک‌تر هستند تا مواد سنگین. همان طور که شما آبجوی سبک را به جای آبجوی سنگین استفاده می‌کنید. این هم گرایشی است که در مصرف سیگار نیز دیده می‌شود: از استفاده از سیگار‌هایِ بدون فیلتر تا سیگار‌هایِ سبک‌تر یعنی سیگار‌هایِ فیلتردار و به همین ترتیب. ولی من نمی‌توانم این چیزی را که شما می‌گویید ممکن است اتفاق افتد، رد کنم، اما این خیلی چیز مهمی است که باید در نظر داشت که ضرری که در آن صورت وارد می‌آید به دلایل متعددی خیلی کمتر از ضرری است که اکنون حادث است. مسئله‌یِ اصلی که درباره‌یِ کرک مرا آزار می‌دهد آن چیزی نیست که شما از آن صحبت می‌کنید، بلکه بچه‌هایِ معتادان کرک هستند که یک تراژدی واقعی است. آن‌ها قربانیان معصومی هستند. چرا که ایشان انتخاب نکرده اند که بچه‌یِ یک معتاد کرک باشند دقیقن مثل بچه‌هایی که انتخاب نکرده اند با سندروم جنینی الکل به دنیا بیایند.
پیج: همان طور که می‌دانید، ما هم اکنون در حال تجربه‌یِ این مسئله‌یِ شایع هستیم. از هر چهار نوزاد یکی به خاطر این اعتیاد در مریلند به بیمارستان منتقل می‌شود.
فریدمن: اما این را هم باید بگویم که لزومن این نوزادان کرک معتاد نخواهند شد، بلکه آن‌ها با وزن کم به دنیا می‌آیند، ممکن است از نظر مغزی دچار مشکل باشند و چیزهایی از این دست. اما این را هم باید در نظر داشت که تعداد نوزادانی که دچار این مشکلات ناشی از الکل می‌شوند بسیار بیشتر است. پس مشکلی یکسان در این زمینه نیز وجود دارد و این چیزی است که مرا می‌آزارد.
حال تصور کنید این مسئله قانونی شود. تحت شرایط موجود، مادری که معتاد کرک است و یک بچه را حامله است از رفتن به دوره‌هایِ درمان قبل از تولد می‌ترسد چرا که با این کار، خود را به عنوان مجرم معرفی می‌کند، و در نتیجه در معرض به زندان افتادن قرار می‌گیرد. اما وقتی این امر قانونی باشد دیگر این گونه ممنوعیت‌ها و بازداری‌ها وجود نخواهند داشت. و همان طور که می‌دانید حتا مادران معتاد کرک نیز از حس مسئولیت نسبت به فرزندانشان برخوردارند.
و من هیچ شکی ندارم تحت این شرایط، نظام مراقبتی قبل از تولد بسیار کارآمد تری امکان پذیر خواهد بود، نظامی کارآمد که سعی در متقاعد کردن مردمی که مواد مصرف می‌کنند داشته باشد که بچه دار نشوند یا در زمانی که می‌خواهند بچه به دنیا آورند از استعمال مواد خودداری کنند.
پیج: بگذارید به منشا اولیه‌یِ عقیده‌یِ تان باز گردیم که قوانین مواد مخدر همیشه همان جواب و تاثیری که ما از آن‌ها انتظار داریم را در کشور نخواهند داشت. درباره‌یِ مشخصه هایی که اخیرن دیده اید و باعث تغییر نگاه و تفکرتان به این موضوع شده اند، برایم بگویید.
فریدمن: خب، من از واژه‌یِ تغییر استفاده نمی‌کنم. ترجیح می‌دهم به جای آن از واژه‌یِ شکل دادن استفاده کنم که شیوه‌یِ تفکر مرا شکل داده است، چرا که به یاد نمی‌آورم هیچ زمانی من در خط ممنوعیت الکل یا مواد بوده باشم. من آنقدر سن دارم که در دوره ممنوعیتِ الکل – بین سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ در ایالات متحده –زندگی کرده باشم.
پیج: و شما آن را به خاطر دارید؟
فریدمن: موقعیتی را به یاد دارم که یک دانشجوی سوئدی تازه فارغ التحصیل شده دانشگاه کلمبیا مرا به مرکز شهر برای خوردن یک غذای سوئدی و آشنایی با یک مشروب سوئدی دعوت کرد. آن مکان رستورانی بود که این دانشجو در تمام مدت ممنوعیت الکل، مشروب هایش را از آن جا تهیه می‌کرد و آن‌ها مشروب را به وی می‌فروختند. اما این ماجرا مربوط به زمان لغو ممنوعیت الکل بود. ما به آن جا رفتیم و وی چند مشروب از آن‌ها درخواست کرد. آن‌ها گفتند: اوه نه، ما هنوز مجوزمان را نگرفته ایم. و در آخر وی با آنها سوئدی صحبت کرد تا اینکه راضی شدند ما را به پشت رستوران ببرند جایی که به هر کدام مان یک لیوان کنیاک سوئدی دادند.این داستان گویایِ احمقانه بودنِ آن موقعیت است.
ممنوعیت الکل در ۱۹۳۳ لغو شد وقتی که من بیست و یک ساله بودم، یعنی در بیشتر دوران  ممنوعیت یک نوجوان بودم، و الکل به آسانی در دسترس بود. مشروب قاچاق چیزی معمولی بود. این ایده که ممنوعیت الکل مردم را از نوشیدن آن دور نگاه می‌داشت، یاوه بود. در همه جا مکان‌هایی برای فروش مشروبات قاچاق وجود داشت. اما بیش از همه‌یِ این‌ها، ما این ماجرا‌ها و نمایش معروف آل کاپون[۴] را داشتیم، گروگان‌گیری‌ها، جنگ دار و دسته‌هایِ مواد و …
هر کس با دو چشم به راحتی می‌دید که این معامله‌یِ بدی است، و ضرری که شما با این کار می‌رسانید بیشتر از نفعی است که دارد. به علاوه، من یک اقتصاددان شدم. و به عنوان یک اقتصاددان من به سوی تشخیص اهمیت بازار و انتخاب آزاد مصرف کنندگان سوق داده شدم و در صدد کشف زیان دخالت کردن در این امور برآمدم. قوانین علیه مواد در ۱۹۱۴ به تصویب رسیدند، ولی هیچ وقت اجرایی قوی  در آن زمینه وجود نداشت.
پیج: این قانون، قانون هریسون[۵] بود؟
فریدمن: قانون هریسون. این قانون در زمینه‌یِ مواد تا بعد از جنگ جهانی دوم به هیچ وجه اعمال نمی‌شد، تا زمانی که من قادر به درک و شناخت تاثیر زیان بار کنترل قیمت ها، کنترل اجاره ها، و هر گونه دخالت دولت در بازار شدم. بنابراین، هیچ وقت برای من چنین اتفاقی نیفتاد که در جهت حمایت از این گونه مداخله‌ها برآیم.
پیج: آیا هیچ اتفاق خاصی برای شما رخ داد، هر چیزی که اتفاق افتاده باشد یا شما شاهد آن بوده باشید، که چنین تاثیری در بازار داشته باشد یا آیا …
فریدمن: نه، هیچ رویداد خاصی برای من اتفاق نیفتاده بود. این نتیجه‌یِ رویارویی با یک سری از عوامل موثر بود.
پیج: البته، همان طور که می‌دانید کسانی وجود دارند که می‌گویند وقتی ممنوعیت تمام شد، عرضه‌یِ الکل به گونه ای ناراحت کننده افزایش یافت و این …
فریدمن: خواهش می‌کنم مرا ببخشید، ولی این به هیچ وجه درست نیست. این یک واقعیت نیست. چیزی که درست است …
پیج: این مورد بحث واقع شده بود.
فریدمن: شما از نظر آماری، ارقامی را گزارش می‌کنید که در کتاب‌ها آمده اند و میزان عرضه‌یِ الکل را ذکر کرده اند. این امر به گونه ای شدید درست بعد از ممنوعیت الکل افزایش یافت، اما این عرضه‌یِ غیرقانونی الکل بود. اگر شما کاری که من کردم را انجام دهید، یعنی جداول و آمار‌هایِ عرضه و مصرف الکل را قبل و بعد از ممنوعیت الکل مطالعه کنید خواهید دید که مصرف الکل پس از لغو ممنوعیتش تقریبن به همان جایی بازگشت که قبل از آن قرار داشت. و بعد از این دوره نیز اگر مصرف الکل سر به افزایش گذاشت به خاطر شرایط سفت و سخت نبوده است بلکه مربوط به میزان جمعیت و میزان رشد درآمد بوده است.
برای یک دوره ای، رشد مصرف الکل روندی آهسته همراه با رشد درآمد داشت، با یک استثناء. در زمان جنگ جهانی دوم این روند متوقف شد. اما این چیزی است که در زمان جنگ جهانی اول نیز اتفاق افتاده بود. البته که شما هیچ وقت موفق به برقراری ممنوعیت الکل نمی‌شدید مگر در صورتی که تمام مردان جوان هنگامی که داشت رای گیری می‌شد، در فرانسه بودند، و زنان تاثیری شدید بر این امر گذاردند. اما اتفاق مشابهی در خلال جنگ جهانی دوم نیز روی داد و بعد از جنگ جهانی دوم دوباره حل و فصل شد. و به تازگی، میزان مصرف الکل به نسبت سرانه کاهش یافته است. بنابر این، به سادگی در می‌یابیم که افزایش شگرفی در مصرف الکل وجود نداشته است.
تا کنون خود مواد مسئله بوده اند اما چند سال پیش، آلاسکا ماریجوانا را قانونی کرد. مصرف ماریجوانا در میان دانش‌آموزان دبیرستانی در آلاسکا کم شد. هلندی‌ها هم مواد سبک‌تر مثل ماریجوانا را مورد پیگرد قرار نمی‌دهند، و ترجیحشان این است که مواد قوی‌تر را نیز مورد پیگرد قرار ندهند، اما احساس می‌کنند به واسطه‌یِ تعهدات بین المللی که به آن‌ها پیوسته اند، مجبور شده اند. اما به هر صورت مصرف ماریجوانا توسط جوانان، در آن جا هم کاهش یافته است. و چیزی که بیشتر جالب توجه است این است که میانگین سنی مصرف کنندگان مواد قوی‌تر نیز افزایش یافته است که به این معنی است که دیگر افراد جوان به سمت آن گرایش نداشته اند.
بنابراین می‌بینیم که شواهد بسیار متناقض هستند. اما نکته ای که باید به آن اعتراف کنم این است که جنبه‌یِ منفی قانونی‌سازی مواد هم ممکن است افزایش مصرف کنندگان آن و معتادان باشد. با این وجود من می‌خواهم همچنان از آن از منظری دیگر دفاع کنم.
هر طور که نگاه کنیم، بچه‌ای که در تیراندازیِ بی‌هدف در یک درگیریِ بین فروشندگانِ موادِ مخدر و پلیس کشته می‌شود، به معنی واقعی کلمه یک قربانی بی گناه است. اما شخصی که خودش تصمیم به استفاده از مواد گرفته به هیچ وجه یک قربانی بی‌گناه نیست. او خود انتخاب کرده که یک قربانی باشد. و باید بگویم که من دلسوزی خیلی کمی نسبت به وی احساس می‌کنم. به نظر من این اخلاقی نیست که هزینه ای چنین سنگین را بر دیگران – مثلاً آن کودک – تحمیل کنیم تا کس دیگری را از انتخاب خودش محافظت نماییم.
پیج: برای این که ما هم ریشه‌هایِ این عقیده را به درستی دریابیم، بهتر است برای دقایقی درباره‌یِ اقتصاد بازار آزاد صحبت کنیم و این که شما رابطه‌یِ مناسب دولت را با افراد چگونه می‌بینید.
فریدمن: نقش مناسب دولت دقیقن چیزی است که جان استوارت میل[۶] در اواسط قرن نوزدهم در “در باب آزادی”[۷] گفت. نقش مناسب دولت این است که جلوی دیگران را در آسیب رساندن به افراد بگیرد. به عقیده‌یِ وی دولت هیچ وقت هیچ حقی ندارد که برای صلاح خودِ افراد در کارشان دخالت کند.
مورد ممنوعیت مواد مخدر دقیقن به همان میزان درستی یا غلطی ممنوع کردن مردم از پرخوری کاربرد دارد. همه‌یِ ما می‌دانیم که پرخوری بیشتر از مواد مخدر باعث مرگ انسان‌ها است. اگر این یک اصل برای دولت در نظر گرفته می‌شود که به مردم بگوید شما نباید مواد مصرف کنید چون به شما آسیب می‌رسانند، پس چرا این صحیح نیست که دولت بیاید و به مردم بگوید شما حق ندارید زیاد غذا بخورید چون به شما آسیب خواهد رساند؟ چرا این درست نیست که دولت بگوید ای مردم شما نباید پرش از هواپیما با چتر بکنید چرا که احتمال این هست که کشته بشوید؟ چرا درست نیست که بگوید: “اسکی، هیچ خیری در این ورزش نیست، این یک ورزش خطرناک است، شما به خود صدمه خواهید زد”؟ این خط و محدودیت را تا کجا باید گسترد؟
پیج: خب من شرط می‌بندم اگر مسئول سابق مبارزه با مواد مخدر ویلیام بنت[۸] بود اکنون چند محدودیت دیگر به آن‌ها اضافه می‌کرد، و احتمالن پیشنهاد می‌داد که فروش و توزیع مواد غیرقانونی در واقع کاری است که به دیگران صدمه می‌زند و دولت باید در آن دخالت کند …
فریدمن: [به طور همزمان] این به تعداد زیادی صدمه می‌زند …
پیج: … تا از افراد در معرض خطر محافظت شود.
فریدمن: این به افراد بسیار زیادی صدمه می‌زند، اما قبل از هر چیز به خاطر این که ممنوع است. اکنون تعداد بی‌شماری از قربانیان بی گناه وجود دارند. شما مردمی را می‌بینید که کیف هایشان به سرقت رفته است، اشخاصی که توسط کسانی که به دنبال به دست آوردن پولی هستند، در خیابان تهدید شده اند، با مردمی سر و کار دارید که به طور اتفاقی در راه مبارزه با مواد کشته شده اند، با فساد در نظامِ حقوقی سر و کار دارید. شما قربانیان بی گناهی دارید که مالیات می‌پردازند تا زندان‌هایِ بیشتر و بیشتر ساخته شود، و زندانیان بیشتر و بیشتر ایجاد شوند و پلیس‌هایِ بیشتر و بیشتر. و ما هستیم که متضرر می‌شویم چون مامورانِ حفظِ قانون به جایِ حفاظت از حقوقِ قانونیِ و امنیت ما  به انجامِ یک کارِ غیرممکن – مبارزه با موادِ مخدر – مشغول اند.
و نکته‌یِ آخر که اصلاً هم کم‌اهمیت نیست اینکه مبارزه با موادِ مخدر ضرر و زیانِ گزاف به مردم کلمبیا و پرو و دیگر جا‌ها تحمیل می‌کند. چرا هزاران نفر باید در کلمبیا کشته شوند چون ما قادر نیستیم قوانینِ ضدِ موادِ مخدرِ خود را اجرا کنیم که ممکن هم نیست؟  اگر ما به واقع می‌توانستیم قوانینِ ضدِ موادِ مخدرِ خود را به اجرا در بیاوریم، دیگر هیچ بازاری برای این گونه مواد نبود، و کلمبیا اکنون در وضعیتی نبود که الان در آن غرق است.
پیج: یعنی که می‌فرمایید همه یِ مساله‌یِ یک مساله‌یِ اقتصادی نیست …
فریدمن: نه این به هیچ وجه یک مساله‌یِ اقتصادی نیست بلکه یک مساله‌یِ اخلاقی است.
پیج: یعنی چگونه؟
فریدمن: من یک اقتصاددان هستم، اما مشکلات اقتصادی این عرصه همه مشکلات ثانویه هستند. این مسئله در اصل یک مشکل اخلاقی است. این مسئله‌یِ ضرر و آسیبی که دولت تحت عنوان مبارزه با موادِ مخدر به بار آورده است، اساساً غیراخلاقی است.
من از لحاظ آماری تخمین زده ام که ممنوعیت تولید مواد به طور میانگین، هر ساله جان ده هزار نفر را می‌گیرد. این یک مشکل و مسئله‌یِ اخلاقی است که دولت در حال انجام کاری است که سالانه جان ده هزار انسان را می‌گیرد. این یک مسئله‌یِ اخلاقی است که دولت مردم را تبدیل به مجرمین می‌کند، مردمی که ممکن است کاری انجام دهند که مورد تایید من و شما نباشد –مصرفِ موادِ مخدر- ، اما دارند کاری انجام می‌دهند که به هیچ کس دیگری ضرر نمی‌رساند. اکثر دستگیری‌ها در زمینه‌یِ مواد مربوط به داشتن مواد توسط افراد معمولی و کسانی است که مواد را تفننی مصرف می‌کنند.
خب مثلن کسی اینجاست که می‌خواهد یک جوینت ماریجوانا بکشد. اگر دستگیر شود، به زندان می‌رود. حالا آیا این اخلاقی است؟ آیا مناسب است؟ به زعم من این کاملن شرم‌آور است که دولت ما، که قرار بوده است دولت “ما” باشد، در جایگاهی قرار گیرد که انسا‌ن‌هایی را که ضرری به کسی نمی‌رسانند، تبدیل به مجرم می‌کند، زندگی آن‌ها را نابود می‌کند و آن‌ها را به زندان می‌اندازد. اینجا اقتصاد مسأله‌یِ من نیست؛ من پیش از هر چیزی مخالفتِ اخلاقی با مبارزه با موادِ مخدر دارم.  تحلیلِ اقتصادی فقط برای توضیح این است که این سیاست چه تاثیراتی دارد. اما دلایل اقتصادی دلایلِ مخالفتِ من نیستند.
البته که ما داریم پولمان را روی این مسئله هدر می‌دهیم. ده، بیست، سی میلیارد دلار هر ساله صرف این می‌شود، اما این رقم ناچیزی است. ما داریم پولی بسیار بیش از این را هر ساله به روش‌هایِ گوناگون هدر می‌دهیم، مثل یارانه به تولیدِ غلات به کشاورزان؛ غلاتی که اصلاً نباید تولید می‌شدند.
پیج: اشخاص بسیاری وجود دارند که به این مسئله از بعد اقتصادی نگاه می‌کنند. این که برای مثال تجارت مواد چگونه اقتصاد شهر‌هایِ بزرگ امریکا را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
فریدمن: البته که این گونه است و این به خاطر ممنوعیت آن است. نگاه کنید، اگر از زاویه‌یِ اقتصادی محض به این مسئله‌یِ مواد و مبارزه با آن نگاه بیاندازیم، نقش دولت این است که دارد از کارتل‌هایِ موادِ مخدر محافظت می‌کند. این گزاره به معنای واقعی کلمه درست است.
پیج: آیا دولت در حمایت‌اش از کارتل‌هایِ موادِ مخدر موفق است؟
فریدمن: بسیار هم موفق است. منظور من از این حرف چیست؟ در یک بازار آزاد معمولی، مثل سیب زمینی و گوشت و یا هر کالای دیگر، هزاران نفر از واردکنندگان و صادر کنندگان در این زمینه مشغول اند. هر کس می‌تواند وارد تجارت شود. اما برای یک انسانی که قدرت چندانی ندارد خیلی سخت خواهد بود که بتواند به تجارت واردات مواد مخدر روی آورد چرا که تلاش‌هایِ ما در جهت ممنوعیت این امر آن را به طرز قابل ملاحظه‌ای هزینه‌دار کرده است. بنابر این تنها افرادی می‌توانند از این تجارت جان سالم به در برند که برای مثال عضو کارتل بزرگ مدلین باشند، یعنی مردمی که آن قدر پول دارند که به راحتی می‌توانند یک ناوگان هواپیمایی را بخرند، می‌توانند روش‌هایِ پیچیده ای داشته باشند و چیز هایی از این دست.
به علاوه این را هم باید بگوییم که با نگهداری کالا‌ها در خارج و با بازداشت افرادی که به صورت محلی اقدام به تولید ماریجوانا می‌کنند، دولت فقط باعث بالا نگاه داشتن قیمت ماریجوانا می‌شود. یک انحصار گرا از این بیشتر چه می‌خواهد؟ وی دولتی دارد که رقابت را برای دیگر رقیبان بسیار سخت می‌کند و قیمت محصولش را همیشه بالا نگاه می‌دارد. این برایِ کارتل‌هایِ موادِ مخدر بهشت برین است.
پیج: البته، شما می‌دانید که تئوری توطئه‌هایی وجود دارد که بیان می‌دارد همه‌یِ این‌ها به خاطر یک دلیل است و آن این  که دولت با گردانندگان صنعت مواد هم دست است؛ شما به چنین چیزی اعتقاد ندارید؟
فریدمن: نه این گونه نیست. من به هیچ وجه چنین چیزی نمی‌گویم. می‌دانید، چیزِ جدیدی نیست که در سیاست‌‌گذاری‌هایِ دولت نیتِ خوب نتیجه‌یِ بد به بار آورد، و دلیلش هم این است که دولت در حال خرج کردن پول کس دیگری است، و این عجیب نیست که وقتی کسی اختیاردارِ خرج کردنِ پولِ دیگری می‌شود، چنین نتایجی به بار بیاید.
پیج: بسیاری می‌گویند نظریات شما بر پایه‌یِ توجه به منافع شخصی است؛ اگر این منفعت شخصی افراد است که کاری انجام دهند، خب آن‌ها آن کار را انجام خواهند داد.
فریدمن: این یک نظریه نیست، و کسی نیست که آن را انکار کند. آیا کسی وجود دارد که این قضیه که هر کس به دنبال بر آوردن منافع شخصی خویش است را انکار کند؟ اما منافع شخصی الزماً خودخواهانه و کوته‌نظرانه نیست. مادر ترزا[۹] در حال پیگیری منافع شخصی خویش است، درست به همان اندازه که دونالد ترامپ[۱۰] در پی منافع خویش است. هر دوی ایشان منافع شخصی شان را دنبال می‌کنند.
پیج: بعضی گفته اند که این مفهوم –یعنی اینکه منافع شخصی است که افراد و جوامع را به جلو می‌راند- یک فلسفه‌یِ بدون احساس است  و طبقات پایین جامعه در چنین نظامی وضعیتِ خوبی نخواهند داشت. شما قبل‌تر این حرف‌ها را شنیده اید.
فریدمن: بله، البته که شنیده ام. اما مدارک و شواهد در این زمینه بسیار قاطع اند. تنها کشور‌هایِ جهان که در آن‌ها مردمی که درآمد پایین دارند، از سطح رفاه نسبی برخوردارند، آن دسته از کشورهایی هستند که به بازار‌هایِ سرمایه‌داری متکی هستند. فقط کیفیت زندگی و سطح زندگی افراد معمولی را در روسیه با مردم معمولی این گونه کشور‌ها مقایسه کنید، من نمی‌گویم ایالات متحده بلکه با فرانسه، ایتالیا، آلمان، انگلیس یا حتا با هنگ کنگ مقایسه کنید. یا اصلن خود هنگ کنگ را با سرزمین اصلی اش یعنی چین مقایسه کنید.
تمام جوامع بر اساس منافع شخصی اداره می‌شوند. سرزمین اصلی چین نیز با منافع شخصی اداره می‌شود. سوال این است: چگونه پیگیریِ منافع شخصی نظم و نسق می‌یابد؟ اگر تنها راه برآوردن منافع شخصی تان این باشد که چیزی را به دست آورید که دیگری دارد و دیگران هم حاضر اند در قبال پرداخت پول آن را به دست آورند، آنگاه مجبور خواهید شد … [ چیزی تولید کنید که دیگران حاضر باشند برایِ به دست آوردنِ آن به شما پول بپردازند. ]
پیج: یا با فشردن اسلحه روی گلوی دیگری هم احتمالاً می‌توان چیزی را که در اختیار اوست صاحب شد.
فریدمن: اگر بتوانید این کار را انجام دهید.
پیج: منظور وضعیتِ حدی بود.
فریدمن: ولی شما با این کار قادر به جلب همکاری افراد نمی‌شوید. شما ممکن است بتوانید آن‌ها را بکشید. ممکن است بتوانید ثروت ایشان را به دست آورید. ولی این‌ها باعث تولید ثروت بیشتر نمی‌شوند. بنابراین، تنها جوامعی قادر به دستیابی وسیع به موفقیت هستند که اقتصادشان در درجه‌یِ اول مبتنی بر بازار‌هایِ سرمایه داری است. این مسئله همیشه صادق است چه بخواهید هنگ کنگ را با چین مقایسه کنید، چه آلمان غربی را با آلمان شرقی و چه چکسلواکی  امروز را با چکسلواکی  قبل از  جنگ جهانی دوم. با بررسی تمام این مقایسه‌ها هرگز نخواهید توانست یک استثنا بر این قیاس منطقی بیابید.
آدام اسمیت[۱۱] این نکته را به روشنی در بیش از دویست سال پیش بیان کرده بود، وی می‌گفت مردمی که فقط  منافع خویش را دنبال می‌کنند توسط یک دست نامرئی در جهت ارتقای منافع عمومی هدایت می‌شوند، حتا در صورتی که این مسئله به هیچ عنوان مقصودشان نباشد. آقای فورد صنایع ماشین سازی فورد را برای منفعت عموم توسعه نداد، بلکه این کار را برای منفعت شخصی خویش کرد.
پیج: اما آدام اسمیت همچنین از نقش دولت حرف می‌زند، برای مثال در برقراریِ عدالت. این گونه نیست؟
فریدمن: من هم اینگونه ام. من کسی که به هیچ عنوان وجودِ دولت و مداخله اش را قبول نداشته باشد، نیستم. به زعم من دولت وظایفی واقعی دارد که باید آن‌ها را ایفا کند. و یک از دلایلی که من به بسیاری از اقدامات دولت اعتراض می‌کنم این است که این اقدامات جلوی ایفای نقش مناسب دولت را می‌گیرد. یک نقش اساسی دولت این است که نگذارد خانه‌یِ شما مورد سرقت واقع شود، نگذارد شما مورد ضرب و شتم واقع شوید. و به این خاطر که قسمت اعظم نیرویِ حافظِ امنیت و قانونِ ما اختصاص به مبارزه با مواد مخدر یافته، شما این نوع امنیت را نخواهید داشت.
پیج: اما البته این استدلال هم هست که اگر پلیس یک معتاد را دستگیر کند که پول خرید موادش را ندارد، در واقع یک سارق بالقوه را در خیابان دستگیر کرده، که قرار بوده بیاید و خانه‌یِ من را سرقت کند. درست است؟
فریدمن: آن‌ها چنین آدم هایی هستند اما همان طور که می‌دانیم تعدادشان رو به ازدیاد است، می‌خواهید با آن‌ها چه کنید؟ می‌خواهید در خانه زندانی شان کنید؟ بسیاری از کسانی که تحت این عناوین دستگیر شده اند فقط با خود مواد داشته اند و مصرف کنندگان تفننی بوده اند.
پیج: به هر صورت، یک پیرزن شصت و پنج یا هفتاد و پنج ساله که از پنجره‌یِ خانه اش بیرون را نگاه می‌کند و دلالان مواد مخدر را ده متر آن طرف‌تر جلوی خانه اش می‌بیند که در حال معامله‌یِ مواد هستند و با خود اسلحه حمل می‌کنند، این حق را دارد که به پلیس زنگ بزند و بگوید: “من می‌خواهم این افراد از خیابان جمع شوند.”
فریدمن: قطعن
پیج: و پلیس باید آن‌ها را از خیابان جمع کند. درست است؟
فریدمن: قطعن. اما این اشتباه است که قانونی داشته باشیم که وظیفه‌یِ اصلی دولت را این گونه اقدامات بداند. من پلیس را مقصر نمی‌دانم. آن پیرزن را هم مقصر نمی‌دانم. حتا آن دلالان مواد را هم مقصر نمی‌دانم.
پیج: چطور؟
فریدمن: ما آن‌ها را در موقعیتی قرار می‌دهیم که آن کار‌ها را انجام دهند. وقتی ما به یک نوجوانی که اهل محله‌ای فقیر‌نشین است، می‌گوییم: “نگاه کن، تو می‌توانی یک شغل معقول در مک دونالد یا هر جای دیگری داشته باشی که دستمزدش ساعتی پنج، شش یا هفت دلار است. ولی در سوی دیگر، فرصتی وجود دارد که در خیابان مواد بفروشی.” چرا نوجوان این فرصت را انتخاب می‌کند؟ چون قانون نسبت به نوجوانان سخت گیری کمتری دارد تا بزرگسالان.
پیج: ولی به نظرتان قانونی سازی مواد فقرا را در کشور چگونه تحت تاثیر قرار می‌دهد؟
فریدمن: بستگی دارد کدام نوع از فقرا را در نظر بگیریم. ولی به طور کلی، قانونی سازی مواد تاثیر خاصی بر فقرا نخواهد داشت. این امر شهرهایی امن را برای فقرا مهیا می‌کند که در آن ممکن است از مشاغلی شایسته و مناسب بهره‌مند گردند. فرصتی را فراهم خواهد آورد که بتوان وضعیت مدارس را در جامعه ارتقا داد. وخامت اوضاع مدارس، که بُعد دیگری از ناکارآمد بودن سوسیالیسم است، ربط بسیار زیادی با مشکلاتِ زندگی در مناطقِ مرکزیِ شهر دارد، و موادِ مخدر هم وجه‌یِ دیگری است. مسأله‌یِ مواد تنها مسأله نیست.
ولی من معتقد نیستم قانونی‌سازی مواد باید مقدمتن با هدفِ کمک به فقرا در نظر گرفته شود؛ آن مسأله‌یِ جانبی است. هدف از قانونی‌سازی مواد متوقف کردن اعمالِ غیراخلاقی‌ای است که دولت به اتکا به قدرتی که از ما شهروندان دارد، مرتکب می‌شود؛ اعمالِ غیراخلاقی‌ای نظیرِ به کشتن دادنِ مردم، ستاندن جان مردمان ایالات متحده، کلمبیا و هر جای دیگر، که هیچ ضرر و زیانی به ما نمی‌رسانند.
پیج: بنابر این شما اکنون نقش دولت را فقط نقشی مرگ آفرین می‌بینید؛ به این شکل که عمو سام تفنگی را به سوی پیشانی شخصی نشانه رفته است؟
فریدمن: البته، این کاری است که انجام می‌دهد. هم اکنون عمو سام تنها یک تفنگ را به سوی پیشانی یک شخص نشانه نرفته است، بلکه در حال ضبط دارایی‌هایِ وی بدون طی مراحل قانونی است. مامورین مبارزه با مواد مخدر اقدام به مصادره‌یِ اموال افراد می‌کنند، که در بسیاری موارد این اتفاق برای افراد بی‌گناهی می‌افتد که یک اخطار واقعی هم دریافت نکرده اند. ما در حال تبدیل شهروندان به جاسوس و خبرچین هستیم. ما به مردم می‌گوییم که زنگ بزنید، و نیازی نیست که نام‌تان را بگویید فقط مظنون‌ها را معرفی کنید. این شیوه‌ی بسیار بدی است برایِ اداره‌یِ کشوری که قرار است کشوری آزاد باشد.
پیج: بیایید در این دقایق پایانی به این بپردازیم که دیدگاه شما به طور خاص چیست. اگر می‌توانستید یک آرزو کنید و آن آرزو برآورده  می‌شد، چه نظامی را آرزو می‌کردید؟ چگونه مواد را قانونی می‌کردید؟ و چگونه درصدد عملی کردن آن بر می‌آمدید؟
فریدمن: من مواد را قانونی می‌کردم و قوانینِ ناظر به آن‌ها را مشابهِ قوانینِ ناظر به الکل و سیگاروضع می‌کردم. الکل و سیگار بیشتر از مواد باعث مرگ و میر انسان‌ها می‌شوند، تا به حال در نتیجه‌یِ مصرف مواد، تنها تعداد کمی قربانی بی‌گناه مرده اند. در حالی که بسیاری از قربانیان بی گناه توسط رانندگان مست کشته شده اند. و همان طور که مجبور به اعمال قوانینی ناظر به رانندگی در حالت مستی هستیم؛ باید قوانینی را در جهت ممنوعیت رانندگی در حالتی که فرد ماریجوانا یا کوکائین یا هر چیز دیگری مصرف کرده، به تصویب رسانیم.
حد اقل به عنوان اولین گام، من قائل به برخورد با مواد همان گونه که با الکل و تنباکو برخورد می‌کنیم، هستم. و نباید در این زمینه هیچ تفاوتی وجود داشته باشد.
پیج: شما می‌دانید نماینده چارلز رنگل[۱۲] (نماینده‌یِ نیویورک) چه می‌گوید؟
فریدمن: من حرف‌هایِ چارلز رنگل را شنیده ام. او یک انسان عوام فریب است که هیچ ارتباطی بین چیزی که می‌گوید و منافع کسانی که به او رای داده اند، نیست. کسانی که به وی رای داده اند، کسانی که وی برای خدمت به آن‌ها در این پست قرار دارد، در میان کسانی هستند که از قانونی‌سازی مواد بیشترین بهره را می‌برند. چارلز رنگل به دنبال نفع شخصی خویش است.
پیج: مرا به خاطر نام بردن از فرد خاص ببخشید، ولی فقط می‌خواستم شاره کنم به یک واکنشِ نوعیِ که به مقایسه‌یِ الکل و موادِ مخدر می‌شود. یعنی همچنان که سیگار و الکل تبلیغ در روزنامه‌و تلویزیون تبلیغ می‌شوند، برایِ کوکائین هم موافقِ تبلیغِ تمام صفحه در مجلات برای کوکائین هستید؟ با تبلیغات تلویزیونی موافق‌اید، درباره‌یِ خرید کوکائین از …
فریدمن: معذرت می‌خواهم، تبلیغات تلویزیونی امروزه برای الکل هم ممنوع هستند.
پیج: برای الکل درصد بالا، فقط همین.
فریدمن: برای درصد بالا. و حرف من این است که به همان شیوه که با الکل برخورد می‌کنید با این مسئله برخورد کنید. بنابراین، نتیجه این می‌شود که چنین تبلیغاتی برای مواد ممنوع خواهند بود.
اما البته به هر روی من کسی را از خواندن صحبت‌هایِ آقای رنگل باز نمی‌دارم، با این که به اعتقاد من ایده‌هایِ وی حد اقل به اندازه‌یِ همان آگهی تمام صفحه ای که شما از آن صحبت کردید، خطرناک اند.
پیج: چه چیزی بیشتر از همه مایه‌یِ نگرانی و ترس شما از قانونی شدن مواد است؟
فریدمن: قانونی شدن مواد هیچ ترسی در من بر نمی‌انگیزد.
پیج: هیچ چیز؟
فریدمن: آنچه باعث ترس و نگرانی من می‌شود ادامه‌یِ این روندی است که اکنون در آن قرار داریم، که باعث تخریب جامعه‌یِ آزاد ما خواهد شد، و آن را به مکانی نامتمدن بدل خواهد کرد. تنها یک راه برای این که واقعن مبارزه با موادِ مخدر را کامل به اجرا در بیاوریم وجود دارد، و آن این است که سیاست‌هایِ عربستان سعودی و سنگاپور را در پیش بگیریم که البته کشور‌هایِ دیگری هم به راهِ آنها رفته اند، و آن این است که برایِ مصرفِ موادِ مخدر مجازات اعدام وضع بکنیم، یا حد اقل دستِ مصرف‌کننده‌یِ مواد را قطع بکنیم. اگر واقعاً مایل به داشتن مجازات‌هایی از این دست هستیم، محو کردنِ موادِ مخدر از جامعه قابلِ دسترس خواهد بود، اما آیا واقعاً می‌خواهیم در چنان جامعه‌ای زندگی کنیم؟
پیج: آیا این نتیجه‌گیری‌ها برای شما بدیهی هستند؟
فریدمن: بله. من برای مدت‌هایِ مدیدی به آن‌ها فکر کرده ام. من رفتار انسان‌ها را در این کشور و کشورهایی دیگر برای مدت زمانی طولانی مطالعه کرده ام. و برایِ من مایه شگفتی است که چگونه کسانی از نظام‌ِ موجودِ ممنوعیت مواد حمایت می‌کنند. ضرر این نظام‌ها بسیار بیشتر از فایده‌یِ آن است.
پیج: اگر این امر بدیهی است، چرا شما در چنین اقلیتی به سر می‌برید، به ویژه در میان … ؟
فریدمن: البته. سوال بسیار خوبی است. و جواب این است که منافع بسیاری وجود دارد که در پشت این مبارزه با مواد، ایجاد شده است. دولت درباره‌یِ مواد به حرفِ چه کسانی گوش می‌دهد؟ همان‌هایی که مسئولیتِ اعمال قوانین مبارزه با مواد را دارند. آن‌ها می‌پندارند در حال انجام کار درست هستند. آن‌ها انسان‌هایِ درست‌کاری هستند. هر کس فکر می‌کند کاری که انجام می‌دهد کار درستی است. هیچ کس کارهایش را با انگیزه‌هایِ شیطانی انجام نمی‌دهد. همه‌یِ کارهایی که دولت انجام می‌دهد اینگونه است، کارهایی با نیاتِ پسندیده.
پیج: آیا به نظر شما ترس یکی از قوی‌ترین علل حمایت از قوانین موجود مبارزه با مواد نیست؟ ترس از اینکه بدون این قوانین، جامعه سقوط خواهد کرد؟
فریدمن: بله، اما این یک ترس بی‌مورد و اشتباه است و این ترس افزایش یافته است. به آنچه مامور سابق مبارزه با مواد، آقای بنت، گفته، گوش کنید. اول از همه، او اظهار داشت مصرف الکل بعد از لغو ممنوعیتش سه یا چهار برابر افزایش یافت. او اشتباه می‌کرد، شواهد نشان می‌دهند که وی در اشتباه بود. او از منشاء تمام این ترس‌ها استفاده کرد تا نشان دهد در صورت عدم مبارزه با مواد تعداد معتادان چقدر افزایش خواهد یافت. او هیچ گاه حتا یک شاهدِ کوچک هم ارائه نکرد، هیچ مثالی از مکانی که چنین شده باشد، به دست نداد. اما چرا؟ چون کارش این است، [هیچ‌کس نمی‌خواد خود را بیکار کند.]
پیج: شما می‌گویید که واقعاً عده‌ای منافع و اغزاضِ شخصی پشت این قضیه دارند؟
فریدمن: به، منافع شخصی، مانند همان منافعی شخصی‌ای که برخی وجودش را در بازارِ آزاد نکوهش می‌کنند. ولی در بازار اگر شما یک پروژه را شروع کنید و اشتباه کرده باشید، باید هزینه‌اش را از جیب خود تامین کنید.
پیج: سوال آخر. شما نوه دارید.
فریدمن: درست است.
پیج: شما یک نوه‌یِ دختری دو ساله دارید.
فریدمن: بله
پیج: و اسمش؟
فریدمن: بکا[۱۳]
پیج: وقتی به بکا نگاه می‌کنید، چه چیزی برای وی و آینده‌اش در نظرتان می‌آید؟
فریدمن: این کاملن بستگی به این دارد که شما و دیگر شهروندان محترم چه کاری در این کشور انجام دهید. اگر شما و دیگر شهروندان هر روز بیش از پیش به سوی سوسیالیسم حرکت کنید، و این گرایش را نه تنها در زمینه‌یِ ممنوعیت مواد مخدر، بلکه در حوزه‌هایِ دیگر هم گسترش دهید، مدیریتِ متمرکزِ اجتماعی را به آموزش و پرورش تعمیم بدهید، مدیریتِ متمرکزِ اجتماعی را به بهداشت و درمان گسترش بدهید، برایِ عملکردِ صنایع قاعده و قانون وضع کنید، من آینده‌یِ نوه‌ام را همچون وضعیت شوروی کمونیستی در سه سال قبل می‌بینم.
پیج: آیا نگران این نیستید که نوه‌تان احیاناً معتاد به مواد مخدر شود؟
فریدمن: من درباره‌یِ مواد نگران نیستم، بلکه از کار‌هایِ دولت در این زمینه نگرانم. من نگران این نیستم که دخترم به مواد اعتیاد پیدا کند، او والدین خوبی دارد. والدینش برای وی الگو‌هایِ رفتاری مناسبی فراهم می‌آورند …
پیج: منظور من خشونتی است که حول و حوش تجارت مواد در جریان است، …
فریدمن: خشونت موجود فقط به خاطر ممنوعیت مواد است و نه چیز دیگر. چقدر خشونت حول و خوش تجارت الکل در جریان است؟ فقط یک ذره، و آن هم به این خاطر که ما فروش الکل به بچه‌ها را ممنوع کرده ایم، که البته باید هم می‌کردیم، و مقداری از آن خشونت هم به خاطر مالیات سنگینی است که بر الکل وضع کرده ایم، و در نتیجه، برای قاچاق مشروب انگیزه ایجاد شده است. ولی دیگر هیچ نوع خشونت دیگری در این زمینه وجود ندارد.
منبع زبان اصلی: http://www.druglibrary.org/schaffer/Misc/friedm1.htm


[1] Randy Paige
[2] Hoover Institution
[3]  کرک ماده‌یِ مخدری در امریکا است که از مشتقات کم کیفیت کوکائین به حساب می‌آید، آنچه در ایران به نام کراک معروف است از مشتقات هروئین است.
[۴] Al Capone
[5] Harrison Act
[6] John Stuart Mill
[7] On Liberty
[8] William Bennet
[9] Mother Theresa
[10] Donald Trump
[11] Adam Smith
[12] Charles Rangel
[13]Becca

میلتون فریدمن: مبارزه با مواد مخدر کاری سوسیالیستی است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.