یافتههای جدید دانشمندان: ریشه اپیژنتیک همجنسگرایی
این تئوری از آنرو مهم است که اصول تکاملی مستند و توسعه یافتهی معتبر را با جدیدترین یافتههای پژوهش در علم زیستشناسی مولکولی و محاسبات بیولوژیکی ترکیب کرده است. مفهوم «اپیژنتیک» گرچه جدید نیست، اما در دهه گذشته گسترش چشمگیری یافته است. از آنجایی که به نظر میآمد ژنها و محیط از یکدیگر متمایزند یا به بیان دیگر طبیعت و تربیت از هم متمایز هستند، اما اکنون به وضوح دیده میشود که محیط میتواند موجب تغییر در مسیر عملکرد ژن گردد – با وجود اینکه ژنها در طول زمان ثبات داشته و قابلیت تصحیح خود را دارد – حامل جهشهای گاه بگاه و حفظ آن در نسلها شود.
برای یک زیستشناس تکاملنگر، همجنسگرایی مثل یک معماست. همجنسگرایی صفتی معمول است که در بیش از ۱۰ درصد جمعیت یافت میشود. به نظر میرسد در خانوادهها در چرخش بوده و لااقل بخشی از آن ارثی باشد. و هنوز هم با این دلیل منطقی که چرا صفات از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند، در ضدیت است. چگونه امری که مانعی در مقابل فرزندآوری است به طور مکرر از والدین به فرزندان منقل شده است؟
پژوهشگران «انستیو ملی ترکیب ریاضات و زیست شناسی، NIMBioS ، در ایالت تنسی، آمریکا، فکر میکنند که احتمالا جوابی دارند. بنا به پیشنهاد آنان، خود این صفت در توالی DNA ما نوشته نشده است و این میتواند عدم یافتن «ژن همجنسگرایی» را با وجود بررسیهای فشرده توجیه کند. در عوض، در اینکه چگونه ژنهای ما نمایان میشوند نوشته شده است: یعنی در تغییر و تبدلی خاص در چگونگی و زمانی که DNA فعال میشود. این تغییرات در محیط ریشه دارند و معمولا آنقدر پایدار نیستند تا از والد به فرزند منتقل شوند اما گاه به گاه اینچنین میشود.
به گفتهی «سِرگِی گاوریلِتز» دلیل آن «نه ژنتیک است؛ نه DNA و نه بخشی از DNA؛ بلکه اپیژنتیک است». وی که پژوهشگر NIMBioS و نویسنده مقالهایست که تئوری جدید همجنسگرایی را تشریح کرده، میگوید: «فرضیهای که ما مطرح می کنیم بر پایهی نشانههای اپیژنتیک است». این مقاله در شماره اخیر «فصلنامهی بررسیهای زیستشناسی» منتشر شده است.
این تئوری چنین مطرح میکند که همجنسگرایی به دلیل نشانههای اپیژنتیک (Epi-marks) مربوط به حساسیت به هورمونها در رحم ایجاد میشود. نشانههای اپیژنتیک، ترکیباتی هستند که بر روی DNA واقع شده و چگونگی فعال شدن یا غیرفعال شدن ژنها و همچنین زمانی را که در طول رشد این ژنها پرکارند، کنترل میکند. گاوریلتز و همکارانش معتقدند که بیانگری ژنها چگونگی پاسخ فیتوس را (رویان: مرحله پیش-جنینی) به مهمترین هورمون مردانه یعنی تستوسترون، تنظیم می کند.
سپس اینچنین استدلال میکنند که به عنوان مثال، اپینشانهها میتوانند به عنوان یک سپر، رویان مونث را با سرکوب گیرندههای پاسخگر به تستوسترون، در سطوح بالای این هورمون یاری دهند و موجب رشد بهنجار رویان را حتی با وجود مقادیر زیاد تستوسترون شوند؛ و یا در رویان مذکر این عمل را با تنظیم فعالیت بیشتر گیرندههای متصل به تستوسترون در سطوح پایین این هورمون، انجام می دهند که در نتیجه، حتی در فقدان مقادیر بالای تستوسترون، رشد بهنجار رویان مذکر حاصل می شود.
به طور طبیعی این اپینشانهها پس از فعال شدن پاک خواهند شد اما اگر آن نشانهها به نسل بعدی منقل شوند، همان نشانههایی که در دوران جنینی از مرد محافظت کردند، میتواند موجب حساسیت بیشتر در برابر تستوسترون در میان دختران وی و همچنین اپینشانههایی که در دوران جنینی محافظ زن بودند موجب حساسیت کمتر به تستوسترون در میان پسران وی شوند.
بنا به گفتهی «گاوریلتز»، برخی دانشمندان «علاقه شدید» خود را به انجام آزمایشاتی در جهت آزمودن این فرضیه اعلام داشته اند تا تخمینی بدست آورند که این اپینشانه ها هر چند وقت یکبار در میان زنان و مردان بروز میکند و یا نهفته باقی میماند تا از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. همچنین این کار می تواند توضیح دهد که اپینشانهها تا چه حد بر رفتار جنسی اثر میگذارند. با وجود کمبود شواهد تجربی تا این زمان، «گاوریلتز» با دلایلی منطقی بیان میدارد این یک تئوری قابل استناد است.
وی عنوان داشته: «این (تئوری) با دادهها (موجود) جور در میآید. به علاوه، با مدل سازی ریاضی نیز پشتیبانی شده است».
این تئوری از آنرو مهم است که اصول تکاملی مستند و توسعه یافتهی معتبر را با جدیدترین یافتههای پژوهش در علم زیستشناسی مولکولی و محاسبات بیولوژیکی ترکیب کرده است. مفهوم «اپیژنتیک» گرچه جدید نیست، اما در دهه گذشته گسترش چشمگیری یافته است. از آنجایی که به نظر میآمد ژنها و محیط از یکدیگر متمایزند یا به بیان دیگر طبیعت و تربیت از هم متمایز هستند، اما اکنون به وضوح دیده میشود که محیط میتواند موجب تغییر در مسیر عملکرد ژن گردد – با وجود اینکه ژنها در طول زمان ثبات داشته و قابلیت تصحیح خود را دارد – حامل جهشهای گاه بگاه و حفظ آن در نسلها شود.
در حال حاضر این کار همچنان مناقشه برانگیز بوده است. به گفتهی «گاوریلتز» وی و همکارانش هم توسط محافظه کارانی که خوش ندارند کسی بر روی پایههای زیستشناختی همجنسگرایی کار کند و همچنین توسط جامعه همجنسگرایانی که احساس میکنند نیازی به بررسیهای علمی برای توجیه کردن اینکه آنان چه کسی هستند، نیست، مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
وی میگوید :«این موضوع بحث برانگیزیست. در دنیا تصورات غلط بسیاری در مورد همجنسگرایی وجود دارد». اما وی بر این عقیده است که: «یکی از نقشهای علم این است که نامفهوم ها (این تصورات غلط) را روشن و برملا کند و متعاقبا پدیده ها و الگوهای متفاوت را توضیح دهد.»
New Insight into the (Epi)Genetic Roots of Homosexuality | TIME.com
Study Finds Epigenetics, Not Genetics, Underlies Homosexuality
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.