شادی مشروب و موسیقی و ماهواره به قیمت مرگ و خون «کولبران» کرد

شادی مشروب و موسیقی و ماهواره به قیمت مرگ و خون «کولبران» کرد


تصویر برگرفته از ویدئو است
 
سالهاست که بسیاری از شهرهای مرزی غرب ایران شاهد «توریسم خرید» هستند: افرادی که در تعطیلات از شهرهای دور مانند تهران به مناطق غربی ایران میروند تا کالاهایی را که در تهران هم پیدا میشود به قیمت بسیار ارزانتر تهیه کنند. اما این تفاوت قیمت شدید بین اجناس خون‌بهای مردانی است که برای کسب درآمد راه دیگری ندارند جز: «کولبری» و راندن ماشین‌های پر از اجناس قاچاق.
هر چند گاه رسانه های فارسی زبان و یا کرد زبان خبر از مرگ افرادی می‌دهند که به «کولبر» معروف هستند و یا در مرحله بعد، بارها را با اتوموبیل به دیگر مناطق انتقال میدهند.
آخرین نمونه آن نیز چندی پیش بود که آقای کریمی در یک کمین نیروهای انتظامی کشته شد.
کولبرها انواع و اقسام اجناس از جمله چای، پارچه، تلویزیون، مشروب الکلی، رسیور ماهواره، ادوکلن،لوازم صوتی، ظروف کریستالی و ... را روی دوش خود و یا اسب قرار میدهند و تلاش میکنند تا پولی به دست آورند.
اما این شغل بسیار خطرناکی است. نیروهای مرزبانی که در کمین هستند یا اسب کولبرها را با تیر می‌زنند و یا خودشان را می‌کشند.
سالانه تعداد زیادی از این افراد به دست مرزبانان ایرانی کشته می‌شوند و به گفته ناظران و کنشگران کرد تاکنون نیز پرونده قضایی برای بررسی شلیک به این افراد که مسلح هم نیستند و طبق قانون مجازات آنها با «مرگ» بسیار فاصله دارد به هیچ نتیجه ای نرسیده است.
آمار رسمی از این پدیده وجود ندارد اما این مسئله چنان معضل بزرگی شده که در آخرین گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران بخشی جداگانه به این موضوع اختصاص داده شده است.
 




آگهی فوت آقای محمد محمدکرمی

شرکت کننده
رحمان

«میخواست فرار کند تا ماشینش که تمام زندگیش بود را مصادره نکنند»

 رحمان از آشنایان آقای کریمی است. او که خود در یک شهر مرزی در کردستان ایران زندگی میکند، به خوبی با پدیده کولبرها و راننده‌هایی که به علت حمل کالای قاچاق توسط مرزبانان کشته میشوند، آشناست:

متاسفانه باید بگویم این اتفاقات آنقدر شایع شده که برای ما عادی است. ما هر ماه شاهد اتفاقاتی از این قبیل هستیم. در آخرین نمونه آن، چهارشنبه دهم مهر در اطراف بانه آقای محمد کریمی کشته شد. ایشان کولبر نبودند... او یک تویوتا داشت و احتمالا سی.دی و رسیور ماهواره حمل می‌کرده... اما در یک ایست بازرسی گیر می‌افتد و از ترس این که ماشینش، که بدون مبالغه تمام زندگیش بود، مصادره شود فرار میکند. اما در تیراندازی نیروهای انتظامی کشته می‌شود... مردم این مناطق کار و کاسبی ندارند و مجبورند برای امرار معاش به مرزها بروند و کالای قاچاق حمل کنند. راننده ها و کولبرها بسته به نوع جنسی که حمل می‌کنند پول متفاوتی می‌گیرند که دستمزد مشروب از همه بیشتر است. به کولبرها برای هر بار چیزی حدود 100 تا 200 هزار تومان میدهند. راننده ها هم حدود 700 تا 800 هزار تومان دریافت میکنند و در شرایط خوب، کولبرها و یا راننده ها هفته ای یک بار کار پیدا میکنند.
بعضی از صاحبان بارها نیروی انتظامی را می‌خرند. به طور مثال برای چند ساعت کل یک مسیر را از نیروی انتظامی می‌خرند. اما همیشه هم اینطور نیست. من تا حالا نشنیده ام که صاحب بار دچار مشکل بشود.
 فقط افرادی که برای سیر کردن شکم زن و بچه شان می‌روند مرز، کشته میشوند.
پس از مرگ و کشته شدن هم دولت هیچ مسوولیتی به عهده نمیگیرد و دیه‌ای به این افراد پرداخت نمیشود. چند باری هم که خانواده ها شکایت کردند هیچ اقدامی صورت نگرفت و به نتیجه ای نرسیدند.
متاسفانه دولت در جهت ایجاد گزینه‌ای برای این کار و کسب هیچ اقدامی نمیکند. نه کارخانه ای نه شرکتی و نه چیز دیگری... در اداراتی هم که میشود نیروهای تحصیل کرده را به کار گرفت، از شهرهای دیگر کسانی را می‌آورند و این بزرگترین ظلم به مردم منطقه است.
اما بقیه همه از این اتفاق سود میبرند، نیروی انتظامی در موارد زیادی حق حساب میگیرد، یا اجناسی را که توقیف کرده اند، خودشان می‌فروشند. حتی پولی هم به صورت رسمی به دولت میرسد. مثلا ماشینی را که از راننده ها میگیرند بعدا به مزایده میگذارند.
از نظر من اساسا دولت دنبال دستگیری افرادی که معامله قاچاق میکنند نیست. چون از هر بچه ای که بپرسی، اسم تمامی قاچاقچیان شهر را به شما میگوید... فقط اینکار منبع در آمدی برای مقامات محلی به شمار میرود.
 




عکسی از کشتن اسب های کولبرها توسط مرزبانان ایران
منبع  «فرانس 24»
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.