نمی دانم به حماقت بعضی مسئولین در این مملکت باید بخندم یا گریه کنم .
نیاز شدیدی به یک چاه احساس می کنم چاهی که سر در ان فرو به برم و داد فغان کنم و بگویم کجایی عشق من بیا و به بین انان به اسم تو چه می کنند و چه با دین محمد کردند
حمارانی که مدعی دین داریند و ابله هانی که در ظاهر به کیش محمد ند و در باطن به کیش کردن دیگران از راه محمد ؟
خدایا چه بگویم به غیر از تو به که بگویم که حتما حکمتی است که
فرو مایگان برتخت قدرت نشسته و عالمان در کنج عزلت با دهانی بسته و مردمانی که در کشتی زندگی به گل نشسته شان سر به سوی اسمان دارند واز تو طلب باران رحمتی تا شاید کشتی زندگی انها را تکانی داده و به سوی دریای رحمتت رهنمون کنی
علی جان
هر روز شب فقط به یاد ان خطبه ات می افتم که گفته بودی
روزی خواهد رسید که همه دروغ بگویند و در ان روز مسلمانان راست را دروغ و دروغ را راست پندارند
و اگر کسی راست گوید به اتهام دروغ گفتن در بند زنجیرش کنند ودر ان زمان پیروان دین محمد از ترس جان باید قران در پستو ها بخوانند
نمی دانم ان روز که گفته بودی امروز است ویا فردای دیگر اما چه اهمیتی است زیرا زمان عروج من به اسمان وخروج روحم از این کالبد خاکی فرا رسیده است و دیگر از هیچ چیز باکی ندارم و می گویم
اگر مانی در ارژنگ نفشی جاودان زد رفت ما اگر ارژنگی به یادگار نگذاشتم نفشی بر کتیبه تاریخ این کشور زدیم که اگر کوته نظران بگذارند بماند اینده گان با دیدن ان دهان به افسوس باز خواهند کرد و گفت کسی که به عشق علی نه برای ولی این چنین نوشته ها به یاد گار گذارده و خود را چون حلاج در بوریا به اتش کشید عجب حماری بود ؟
که نمی دانست اگر چون علی برای مبارزه با جهل قیام کرد جاهلان با جهلشان سر او را به یک ضربت می شکافند
همچون او را با حماقت و جهلشان هزاران بار در روز شب با شمشیر جهل سر می شکافند و این رسمی دیرین بوده هست که خردمندان و درویشان همیشه خرد کوچکند و ازمندان وهریسان و دنیا پرستان در اوج قدرت و این رسمی است که یا او نمیدانست ویا نخواست بداند و یا شاید به راستی فکر می کرد ؟
انالله و انا الله راجعون ؟
نیاز شدیدی به یک چاه احساس می کنم چاهی که سر در ان فرو به برم و داد فغان کنم و بگویم کجایی عشق من بیا و به بین انان به اسم تو چه می کنند و چه با دین محمد کردند
حمارانی که مدعی دین داریند و ابله هانی که در ظاهر به کیش محمد ند و در باطن به کیش کردن دیگران از راه محمد ؟
خدایا چه بگویم به غیر از تو به که بگویم که حتما حکمتی است که
فرو مایگان برتخت قدرت نشسته و عالمان در کنج عزلت با دهانی بسته و مردمانی که در کشتی زندگی به گل نشسته شان سر به سوی اسمان دارند واز تو طلب باران رحمتی تا شاید کشتی زندگی انها را تکانی داده و به سوی دریای رحمتت رهنمون کنی
علی جان
هر روز شب فقط به یاد ان خطبه ات می افتم که گفته بودی
روزی خواهد رسید که همه دروغ بگویند و در ان روز مسلمانان راست را دروغ و دروغ را راست پندارند
و اگر کسی راست گوید به اتهام دروغ گفتن در بند زنجیرش کنند ودر ان زمان پیروان دین محمد از ترس جان باید قران در پستو ها بخوانند
نمی دانم ان روز که گفته بودی امروز است ویا فردای دیگر اما چه اهمیتی است زیرا زمان عروج من به اسمان وخروج روحم از این کالبد خاکی فرا رسیده است و دیگر از هیچ چیز باکی ندارم و می گویم
اگر مانی در ارژنگ نفشی جاودان زد رفت ما اگر ارژنگی به یادگار نگذاشتم نفشی بر کتیبه تاریخ این کشور زدیم که اگر کوته نظران بگذارند بماند اینده گان با دیدن ان دهان به افسوس باز خواهند کرد و گفت کسی که به عشق علی نه برای ولی این چنین نوشته ها به یاد گار گذارده و خود را چون حلاج در بوریا به اتش کشید عجب حماری بود ؟
که نمی دانست اگر چون علی برای مبارزه با جهل قیام کرد جاهلان با جهلشان سر او را به یک ضربت می شکافند
همچون او را با حماقت و جهلشان هزاران بار در روز شب با شمشیر جهل سر می شکافند و این رسمی دیرین بوده هست که خردمندان و درویشان همیشه خرد کوچکند و ازمندان وهریسان و دنیا پرستان در اوج قدرت و این رسمی است که یا او نمیدانست ویا نخواست بداند و یا شاید به راستی فکر می کرد ؟
انالله و انا الله راجعون ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.