شناخت تقاوت بین عشق و هوس و شهوت و محبت و رابطه ان با مغز انسان (تئوری لذت ) قسمت چهارم

درمان اعتیاد  به کمک عشق (عشق تراپی معتاد )
فایل: small.gif انیمیشن مخ
مهمترین مسله ای که در تئوری لذت باید به خاطر سپرد این است که  مغز انسان همیشه  بیشترین مقدار لذت را از بین لذت های که در دسترس است انتخاب می کند و بعد به سراغ لذتی با مقدار کمتر می رود
ما میزان قدرت هر لذت را بر اساس میزان  ترشح دوپامین (هورمون لذت ) را در پست های قبل متذکر شدیم
اما  چه فرقی بین عشق و هوس و شهوت و محبت وجود دارد و کدامین از انها دارای بیشترین میزان  لذت هستند

بیشتر بخوانید
تئوری لذت (قسمت سوم ) عشق محبت (بیوشیمی عشق )
فرق بین تئوری لذت با تئوری شادی Happiness Theory در مانیفست زندگی چیست Authentic Happiness Theory and Well-Being Theory
تئوری لذت (مانیفست حیات انسان ) قسمت دوم addiction manifest
مغز انسان و ارتباط ان با عواطف و احساسات بشری ؟
برای درک بهتر بین عشق شهوت و محبت باید مغز انسان را به خوبی بشناسیم
زمانی که انسان های اولیه خلق شده اند  مغز انها دارای تکامل زیادی نبود  و از دوقسمت تشکیل شده بود
قسمت میانی مغز که  مرکز درک  لذت و کنترل کننده غرایض انسان بود و کمی هم کورتکس صاف با چین شکنج کم که برای کمی تفکر بکار می رفت
در واقع انسان های نخستین   احتیاج زیادی به تفکر  نداشته اند اساس زندگی انها بر پایه  غرایضی بود که در دیگر حیوانات هم وجود داشت  و انسان های اولیه برای  درک لذت جنسی یا خوردن یا خوابیدن احتیاج به فکر کردن  نداشته اند
مغز اولیه انسان  
در ابتدای خلقت  انسان دارای مغزی بود که یک قسمت میانی مشترک با حیوانات داشت که روی ان  کمی هم  بافتی به نام کورتکس  کشیده شده بود (در عکس بالا قیمت میانی همان مغز مشترک انسان با حیوانات  به همراه کمی کورتکس با رنگ قرمز نشان داده شده است )
همین مقدار کم کورتکس  انسان های اولیه انها را از حیوانات مجزا می کرد زیرا کورتکس انسان دارای سلول های بود که می توانستند به انسان  در  به یاد اوری  اتفاقات و در حساب کردن کمی کمک کند
اما برای بقای انسان اولیه همان مغز هم کافی بود  و همین مقدار کم کورتکس بوود که  انسان های نخستین  را از حیوانات جدا می کزد  زیرا انسان می توانست  شمارش کند و به حافظه بسپرد   و وقایع خوب بد را به خاطر سپرده و از انها بعدا استفاده کند 
یک چماق و دو پا کافی است ؟
اما یک چماق برای دفاع  دو پا برای فرار از خطر برای انسان های اولیه و بقای زندگی  کافی بود بعلاوه یک حس لذت که  مردان نخستین با دیدن یک زن به طور ناخودا اگاه و تحت تاثیر هورمون تستوسترون به طور ناگهانی خوی شهوت و هوس انها را به سمت زنان کشانده و با انها نزدکی بکنند همین امر سبب شده  که میلیونها سال انسان بتواند با  شکار حیوانان و مقاربت با زنان   نسل خود را حفظ کند 

انسان های اولیه و محبت و عشق  و تفکر  حافظه

در ابتدای خلفت اکثر جانداران در مغزشان دارای گیرنده های به نام دوپامین بودند این گیرنده های ابتدا در قسمت میانی مغز بیشتر بود و مسئول درک حس لذت در حیوانات بود
حیوانات می خوردند لذت می بردند سکس داشته اند لذت می بردند می خوابیدند لذت می بردند زیرا مسئول درک این لذت ها گیرنده های 1 و2 دوپامین بود که در قسمت  وسط مغز انها قرار داشت

مغز کوچک انسان های اولیه در قسمت کورتکس دارای نوعی گیرنده  دوپامین بود که از همان قسمت مغز میانی به ان جا مهاجرت کرده و تکامل  بیشتری پیدا  می کنند  انها علاوه بر درک لذت قادر بودند با دیگر قسمت های مغز   ارتباط برقرار کرده و یک مدار بسته شامل چندین عصب را تحریک کنند  در این زمان بود که در موقع لذت علاوه بر ترشح دوپامین در قسمت مغز میانی انسان ماده دیگری هم شروع به ترشح می کند
 که  مسبب ایجاد محبت و عشق تفکر و حافظه است
تکامل گیرند های دوپامین
گیرند های دوپامین در طول تاریخ تکامل پیدا کرده و  از نوع 1 و 2 گیرند های دوپامین در قسمت میانی مغز که فقط سکس خوردن و خواب را درک می کرد  به نوع 3و 4 تغییر کردند  این گیرند های اساس ان چیزی را تشکیل داد که امروز عقل و استدلال است  
با افزایش گیرند های لذت نوع 3 و4 مغز انسان رشد بیشتری می کند که این امر منجر به تشکیل قسمتی از مغز انسان به نام کورتکس جدید می شود 
  
مهاجرت و تکامل گیرند های دوپامین به کورتکس انسان  
ادامه دارد


پاورقی برای دانستن کامل تر

مغز به طور قطع یکی از مهمترین ارگان‌های بدن است که علاوه بر کنترل و هدایت عمل و عکس‌العمل‌های انسان، توانایی فکر کردن، احساس کردن و داشتن خاطرات را به وی می‌دهد.
در حالی که مغز تنها 4/1 کیلوگرم وزن دارد، ارگانی بسیار پیچیده می‌باشد که از قسمت‌های مختلفی تشکیل شده است  مطالعات زیادی که بر ساختار مغز انجام گرفته، قسمت‌های مختلف و نقش مربوط به هر یک را مشخص نموده است. بخش‌های ذیل توضیحات خلاصه‌ای را در مورد بخش‌های اصلی مغز انسان ارائه می‌دهد.
 مغز ازسه بخش اصلي ساخته مي شود ، مغز پيشين ، مغز مياني ،مغز پسين .

مغز پيشين

بزرگترين و پيچيده ترين بخش مغز است .از مخ ، قسمتي كه داراي چين و چروكهايي است كه معمولاًدر تصاوير مغز ديده مي شوند. و نيزتعدادي بخشهاي مجاورش تشكيل مي شود.

مخ حاوي اطلاعاتي است كه اصولاً ما را آن طوريكه هستيم نشان مي دهند : هوش ، حافظه ، شخصيت ،عاطفه ، گفتار و توانايي حس كردن و حركت كردن. قسمتهاي ويژه اي از مخ مسئول پردازش اين نوع اطلاعات متفاوت مي باشند.كه به آنها لبهاي مغز مي گويند و چهار لب وجود دارد،لب فرونتال ( پيشاني )، لب پريتال ( آهيانه اي ) ، لب تمپورال (گيجگاهي) و لب اكسي پيتال "(پس سري ). مخ داراي نيمه چپ وراست به نام نيمكره است كه در وسط بوسيله گروهي فيبر عصبي ( كورپوس كالوزوم يا جسم پينه اي ) به هم متصل مي شوند كه بين دو قسمت مخ ارتباط برقرار مي كنند .گرچه اين نيمكره ها ممكن است تصاوير آينه اي ازهمديگر به نظر برسند ولي اكثر دانشمندان معتقدند عملكردهاي متفاوتي دارند .طرف چپ ، قسمت منطقي-تحليلي و مفعولي مي باشد. طرف راست به نظر حسي ، خلاق و فاعلي مي آيد . لذا وقتي دفترچه اي را در حال تعادل نگه مي داريد ، از طرف چپ و وقتي به موسيقي گوش مي دهيد از طرف راست استفاده مي كنيد . اين باور وجود دارد كه اعمال بعضي افراد از "تمام مغزي" يا "نيمكره چپ"هستند در حاليكه بقيه "كل نيمكره ها" هستند يعني از هر دو نيمكره مغزشان به نسبت مساوي استفاده مي كنند.

لايه خارجي مغز كورتكس نام دارد ("ماده خاكستري نيز ناميده مي شود") .اطلاعات جمع آوري شده از 5 حس از طريق نخاع به كورتكس مغز مي رسند .اين اطلاعات به بخش هاي ديگر سيستم عصبي مي رسد تا پردازش بيشتري شوند.براي مثال، وقتي به فر داغ دست مي زنيد نه تنها پيامي مي رسد تا دستتان را دور كنيد بلكه پيامي نيز به بخش ديگر مغز مي رسد كه به شما كمك مي كند تا به خاطر داشته باشيد ديگر چنين كاري انجام ندهيد.

در بخش داخلي مغزقدامي تالاموس،هيپوتالاموس و غده هيپوفيز وجود دارد . تالاموس ، پيامهاي حاصله از اندامهاي حسي را مانند چشم ، گوش، بيني و انگشتها به كورتكس حمل مي كند.هيپوتالاموس ضربان قلب، تشنگي، اشتها، ريتم خواب و ساير فعاليت هاي بدن را كه خودكارانجام مي شوند كنترل مي نمايد، هم چنين غده هيپوفيز را كه سازنده هورمونهايي است كه رشد، متابوليسم ، هضم و جذب، بلوغ جنسي و واكنش به استرس را كنترل مي كنند.

مغز مياني

  مغز مياني درزير قسمت مياني مغز قدامي قرار دارد و به عنوان رابط مهمي در خصوص تمام پيام هايي كه ازداخل و خارج به نخاع مي رسند عمل مي كند.
مغزپسين     
                                                                                           مغز پسين در زير بخش انتهايي و پشت مخ قرار دارد و از مخچه ، پل دماغي و بصل النخاع تشكيل مي شود. مخچه كه "مغز كوچك " هم نام دارد چون شبيه نسخه كوچكي از مغز به نظر مي رسد و مسئول تعادل ، حركت و هماهنگي مي باشد.                                                                 
 به مجموع پل دماغي و بصل النخاع كه در امتداد مغز مياني واقعند پايه مغز اطلاق مي شود . پايه مغز تمامي پيغامهاي مغز را دريافت ، ارسال و هماهنگ مي كند. كنترل كننده بسياري از فعاليت هاي خود كار بدن  مانند تنفس، سرعت ضربان قلب، فشار خون، بلع، هضم و پلك زدن مي باشد .                         

عملكرد سيستم عصبي                                                                                    

فعاليت اصلي سيستم عصبي ارتباط زيادي با سلولهاي كوچكي به نام نورونها دارد. مغز داراي ميليونها نورون است كه كارهاي اختصاصي بسياري انجام مي دهند .براي مثال نرونهاي حسي اطلاعات را از چشم ، گوش ، بيني ، زبان و پوست به مغز مي برند. نرونهاي حركتي پيامهاي نغز را به و ساير اعضاي بدن ارسال مي     كنند. درهر حال ، تمام نورونها اطلاعات را از طريق روند الكتروشيميايي پيچيده اي به يكديگر منتقل مي   كنند كه باعث برقراري ارتباطاتي مي شوند كه بر نحوه تفكر، يادگيري ، حركت و رفتارمان تاثير مي گذارند. 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.