سلام آقای یزدان نیاز
من محمد؟؟31 ساله از جنوب این کشور لعنتی
آقای یزدان نیاز من دیگه به ته زندگی رسیدم هرکاری تونستم کردم به هرجایی
که فکرشو بکنید رفتم تا شاید بتونم برای خودم و زن و بچه هام کاری درست
کنم تا شاید از این فلاکت در بیام ولی نشده
روزی مقالات شمارو خوندم و گفتم بیا ساخت شیشه رو امتحان کنم
الان حدود چندین ماهه با کمک یارانه ها انواع مواد رو میخرم و بدون داشتن
دانشی از شیمی اونهارو با هم قاطی میکنم تا شاید تو این کشور فلک زده
بتونم تکونی به زندگی لعنتی خودم بدم که نشده
میدونم این راه راه درستی نیست ولی به قران راه دیگه ای ندارم
هر روز دارم خردتر میشم،دخترام هر روز دارن ازم دورتر میشن چون با عذاب
وجدانی که دارم نمیتونم بهشون محبتی بکنم
نمیدونم باید چیکار کنم
بقران کم آوردم
جواب
دوست عزیز زمانه بدی است که انسان می بیند که کار کردن درست و صحیع یک انسان نمی تواند تامین کننده و جوابگوی رفع نیازها و احتیاجات اولیه زندگی او باشد
می دانم در ایران نه امیدی برای اینده ای بهتر دیده می شود نه فریاد رسی به داد می رسد .
نمی خواهم کسی را نصیت کنم زیرا به خوبی وضعیت شما را درک می کنم اما سوال این جا است که ایا به راستی برای گذران زندگی و کسب در امد ما باید دست به هر کاری بزنیم ؟
در اویل دهه 80 که شیشه در این کشور گرمی 120 هزار تومان بود من هم می توانستم با ساخت و فروش مواد مخدر برای خودم ویلا و ماشین ملک سرمایه ای به هم زده و با جیب های پر از دلار مثل بسیاری دیگر از این کشور مهاجرت کنم .
امروز من حتی یک ماشین یا خانه ای ندارم و تمامی انچه را که داشتم در جهت مبارزه با رواج مواد مخدر و اطلاع رسانی هزینه کردم .
من هم عمر و بسیاری از لذت های زندگی را از دست دادم ولی انچه امروز دارم و به ان افتخار می کنم وجدانی اسوده از گناه است که همیشه به من گوشزد می کند که تو کاری را انجام دادی که یک انسان واقعی در حق همنوع خود انجام می دهد .
شاید برای بسیاری از افراد که دهانی گرسنه و یا شکمی خالی از غذا دارند انسانیت و کمک به همنوع ممکن است فقط یک شعار جذاب ولی تو خالی به نظر بیاید اما خارج از هر مذهب و مرامی برای من و شما می تواند این مفهوم را داشته باشد که اگر قدرت داشتی و از ان نه برای کسب مادیات برای خودت و انهدام جامعه بلکه برای بهبود جامعه و کمک به هم وطنان و مردمت از ان استفاده کردی روزی خواهد رسید که خداوند هم درهای رحمتش را بر روی تو می گشاید
من محمد؟؟31 ساله از جنوب این کشور لعنتی
آقای یزدان نیاز من دیگه به ته زندگی رسیدم هرکاری تونستم کردم به هرجایی
که فکرشو بکنید رفتم تا شاید بتونم برای خودم و زن و بچه هام کاری درست
کنم تا شاید از این فلاکت در بیام ولی نشده
روزی مقالات شمارو خوندم و گفتم بیا ساخت شیشه رو امتحان کنم
الان حدود چندین ماهه با کمک یارانه ها انواع مواد رو میخرم و بدون داشتن
دانشی از شیمی اونهارو با هم قاطی میکنم تا شاید تو این کشور فلک زده
بتونم تکونی به زندگی لعنتی خودم بدم که نشده
میدونم این راه راه درستی نیست ولی به قران راه دیگه ای ندارم
هر روز دارم خردتر میشم،دخترام هر روز دارن ازم دورتر میشن چون با عذاب
وجدانی که دارم نمیتونم بهشون محبتی بکنم
نمیدونم باید چیکار کنم
بقران کم آوردم
جواب
دوست عزیز زمانه بدی است که انسان می بیند که کار کردن درست و صحیع یک انسان نمی تواند تامین کننده و جوابگوی رفع نیازها و احتیاجات اولیه زندگی او باشد
می دانم در ایران نه امیدی برای اینده ای بهتر دیده می شود نه فریاد رسی به داد می رسد .
نمی خواهم کسی را نصیت کنم زیرا به خوبی وضعیت شما را درک می کنم اما سوال این جا است که ایا به راستی برای گذران زندگی و کسب در امد ما باید دست به هر کاری بزنیم ؟
در اویل دهه 80 که شیشه در این کشور گرمی 120 هزار تومان بود من هم می توانستم با ساخت و فروش مواد مخدر برای خودم ویلا و ماشین ملک سرمایه ای به هم زده و با جیب های پر از دلار مثل بسیاری دیگر از این کشور مهاجرت کنم .
امروز من حتی یک ماشین یا خانه ای ندارم و تمامی انچه را که داشتم در جهت مبارزه با رواج مواد مخدر و اطلاع رسانی هزینه کردم .
من هم عمر و بسیاری از لذت های زندگی را از دست دادم ولی انچه امروز دارم و به ان افتخار می کنم وجدانی اسوده از گناه است که همیشه به من گوشزد می کند که تو کاری را انجام دادی که یک انسان واقعی در حق همنوع خود انجام می دهد .
شاید برای بسیاری از افراد که دهانی گرسنه و یا شکمی خالی از غذا دارند انسانیت و کمک به همنوع ممکن است فقط یک شعار جذاب ولی تو خالی به نظر بیاید اما خارج از هر مذهب و مرامی برای من و شما می تواند این مفهوم را داشته باشد که اگر قدرت داشتی و از ان نه برای کسب مادیات برای خودت و انهدام جامعه بلکه برای بهبود جامعه و کمک به هم وطنان و مردمت از ان استفاده کردی روزی خواهد رسید که خداوند هم درهای رحمتش را بر روی تو می گشاید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.