گفتگو با یک فاحشه در خیابانهای تهران:
نیاز جنسی چند درصد علت بروز تن فروشی دختران خیابانی را شامل می شود؟
(ر.ص) دختری 24ساله است که متاسفانه از خانه فرار کرده و در دام هوس بازی ها افتاده. با او گفتگوی متفاوتی داریم! از شاخ و شونه کشی تا بغض و گریه! او از راهی که آمده میگوید و برای آینده اش هیچ آرزویی ندارد، جز مرگ!
نیک نیوز : تهیهی این گزارش راحت نبود، پیدا کردن دخترخیابانی و ترس از آبرو ریزی و مشکلاتش یک طرف، راضی کردن او برای گفتگو و مصاحبه طرف دیگر. چند روزی درگیر این موضوع بودم که یکباره به صورت اتفاقی توانستم با یکی از این افراد آشنا شده و چند دقیقه ای با او گفتگو کنم. "برای مردم" با (ر.ص) دختری 24ساله که متاسفانه از خانه فرار کرده و در دام هوس بازی ها افتاده، گفتگوی متفاوتی داریم! از شاخ و شونه کشی تا بغض و گریه! او از راهی که آمده میگوید و برای آینده اش هیچ آرزویی ندارد، جز مرگ!
در ادامهی نیز گفتگوی کوتاهی داشتیم با خانم "مرجان زیبنده" که به زوایای پنهان این پدیدهی شوم اجتماعی پرداخته است.
*قبلا از شما خواننده گرامی بابت برخی موضوعات مطرح شده عذرخواهی میکنیم، اما بیان آنها برای تنویر افکار عمومی لازم به نظر میرسید...
اولین باری که به این کار تن دادید کی بود؟ چی شد که این اتفاق افتاد؟
دبیرستان بودم، با یه پسر آشنا شدم. اسمش فریدون بود. اوایل خیلی خوب بود و خیلی محبت میکرد. اما بعد پیشنهاد [رابطه] بهم داد. اول قبول نمیکردم. اما میگفت که اگر قبول نکنم ول میکنه و میره. منم خیلی دوسش داشتم. این شد که قبول کردم. یادمه اولین بار تو نوروز رفتم خونشون. اما بعدا چند بار دیگه هم منو مجبور کرد که برم.
هنوز هم با او ارتباط دارید؟
نه! بعد از یه مدت ول کرد رفت. کثافت، خوب که استفادش رو کرد، منو بدبخت کرد، رفت. یه مدت گوشیش رو جواب نمیداد، بعدم یه اس داد که اگه مزاحمش بشم میاد دم خونه و آبروم رو میبره. منم بیخیالش شدم. یه آشغال بود.
مگه قبلا نمیدونستی چه آدمیه؟!
نه! اولش واقعا پسر خوبی بود! تریپ های عشقی میومد؛ میرفتیم پارک، کافی شاپ، سینما و... حتی میگفت که اگر کار پیدا کنه، میاد خواستگاریم. اما یه مدت گذشت، سگ شد. همش حرفای جنسی میزد. حتی چند بار فیلم [غیر اخلاقی] بهم داد که ببینم. اما من ندیدم، بدم میومد...
خب چرا باهاش قطع رابطه نکردی؟
نمیدونم! دوستش داشتم! خر بودم! بابا اون موقع من 16 سالم بود؛ نمیفهمیدم که.
کمی از بچگی هاتون بگید. خانوادتون، درستون!
ههه! اسکل کردی مارو؟ چی میخوای بگم؟
همین! خانوادتون چجور بودند؟ مذهبی بودند یا نه! بچه که بودی دوست داشتی چیکاره شی؟ و از این جور حرفا دیگه
بابام کارمند بود، الان بازنشسته. یه خونواده معمولی، بابا مامانم نماز میخوندند اما آنچنانی هم نبودند، ماهواره داشتیم، آهنگ و بزن و برقصمون بود، نماز و روزمونم بود. یه داداش کوچیکتر هم دارم که خیلی سرتقه!
بچه بودی دوست داشتی چیکاره شی؟ بابا اینا چی؟ اونا بهت چی میگفتند؟
مثل همه بچهها که تو توهم سیر میکنن دیگه! نمیدونن تو کجا زندگی میکنند. میگند میخوایم خانم دکتر شیم. اما نمیدونند که به 20نرسیده باید [...]! بعدم میشند مثل من.
اصلا چرا با فریدون دوست شدی؟
ول کن بابا! بیخیال. رو مخ میری؟
باشه! شب کجا میری؟ خونه یا جای دیگه؟
اکثرا خونه خودمم، بادوستم یه خونه گرفتیم و اجارشو نصف نصف میدیم. اما هفته ای یکی- دو شب میرم خونه بابام اینا.
اونا میدونند که چکار میکنی؟ حرفی نمیزنند؟!
می دونند اما چیزی بهم نمیگند. اوایل هی غرغر می کردند که شب کجا میرم اما الان دیگه نه! هم اونا خسته شدند هم من! دلم واسه داداشیم تنگ میشه! شیطونیه برا خودش! برا همین میرم خونه
چند سالشه؟
ده ، دوازده سال. اما اندازه 20نفر شیطنت داره و آتیش میسوزونه
خب! اولین بار با دوست پسرتون بودید. چرا توبه نکردی؟ چرا افتادی تو این کار؟
نمیدونم!..... میخوای بدونی من خرم یا نه؟ آره آقا جون من خرم! خوبه؟
نه! واقعا سوال پرسیدم.
بعد از فریدون تا یه مدت با هیچکس رابطه نداشتم، ناراحتی روحی گرفتم! اعصابم خورد بود! رفتم پیش یه مشاور، چند جلسه ای میرفتم! داشت یادم میرفت که چه بلایی سرم اومده. اما بعد خودش بهم پیشنهاد داد. انقدر همه چیز رو قشنگ و رویایی تعریف میکرد که نتونستم مقاومت کنم. اونم یه کثافتی بود مثل همه مردا!
مثل همه مردا؟!
همشون! فرقی نمیکنه دکتر باشه یا بیسواد، روستایی باشه یا شهری، همشون دنبال [...] میگردند. من اینجا مشتری دارم که نگاش میکنی میگی "جنتلمن منهتنه" اما جوری دنبالت راه میوفته که بچه های نازی آبادم شرمشون میشه. همین تو اگه رفیقت باهات نبود معلوم نبود بجای مصاحبه چه پیشنهادی بدی. آب نیست والا همتون شنا گرید.
تا حالا یه مرد دیدی که با بقیه فرق کنه؟ منظورم اینه که با نگاه جنسی بهت نزدیک نشه!
نه!... چرا! یکی
کی بود؟
یه دفعه فقط یه پسره "کپک" به تورم خورد. من رو برد خونش اما کاریم نداشت. نکبت متاهل بود. با زنش رفت تو اتاق خوابید، منم تو حال خوابیدم.
چی؟! یکم توضیح میدید؟ خیلی جالب شد.
نه! توضیح نداره... همین بود
خواهش میکنم؟ چطور شما رو دید؟ چطور رفتید خونش.
مال حالا که نیست! اولین باری که از خونه فرار کردم. منو برد خونشون. پسر خوبی بود، همین.
خب؟
گفتم بیخیال! اگه میخوای گیر بدی پیاده شم.
نه! داشتی میگفتی بعد از اون مشاوره چی شد؟
هیچی رفتم دانشگاه. غیرانتفاعی [یکی از شهرستان ها]، معماری میخوندم. با دو تا از دوستام یه خونه گرفته بودیم. یکی از بچه ها چند بار دوست پسرش رو اورد خونه. آروم آروم بقیه هم راه افتادند. خلاصه اونجا شده بود [...] منم آب از سرم گذشته بود. ترم اول و دوم مشروط شدم. بیخیال دانشگاه شدم و برگشتم تهران.
خب؟ چی شد از خونه اومدی بیرون؟
همین دیگه! چند بار با بابام دعوامون شد، هی گیر میداد بهم. منم از خونه زدم بیرون. بعد با یکی از دوستام یه خونه اجاره کردیم. برای اجارشم مجبور بودیم پول در بیاریم. خلاصه که وضعمون این شد که الان تو ماشین شما نشستیم.
یعنی الان به خاطر پول این کارو میکنی؟ چرا سر کار نرفتی؟
نه فقط پول، بدم نمیاد این پسرای عوضی رو بتیغم! البته چیزای دیگه هم هست، هیجان، حال، پول، کوفت، زهرمار؛ نمیدونم! زندگی ماهم اینجوری شده دیگه [یکدفعه بغض کرد] چی میخوای بدونی؟
اگه کار پیدا بشه حاضری این کار رو ترک کنی؟
ببین آقا پسر، من یه کثافتم! یه آشغال! یه هرزه که هرشب یه جا افتادم! الانم نه کار میخوام نه پول. فقط مرگ میخوام! مرگ! اگه داری بگو، اگه نه نمیخواد زورو (zoro) بازی در بیاری.
نه من فقط یه سوال پرسیدم.
جوابتو دادم. دیگه هم حوصله ندارم. یه جا همین کنار بایست پیاده میشم!
ناراحت نشید، اگه جایی میرید می رسونمتون. در ضمن سوالای من تموم نشده!
مرسی خوشکله! حال دادی! وقت شما تموم شده!
مارو پیاده کن...
درباره این معضل اجتماعی، گفتگویی نیز داشتیم با سرکار خانم "مرجان زیبنده" جامعه شناس و کارشناس مسایل اجتماعی، که در ادامه بخشی از آن را منتشر میکنیم:
خانم دکتر! چه عواملی باعث به وجود آمدن چنین پدیده شومی در جامعه میشود؟
ریشه یابی این موضوع خیلی راحت نیست. عوامل متعددی موجب بروز این ناهنجاریها میشود. اما به طور کلی این عوامل را میتوان در 6 دسته تقسیم کرد که هر کدام راه حل مخصوص خود را دارند، مانند بسیاری از بیماری ها که علائم مشترکی دارند اما ریشه بیماری متفاوت است. پزشک باید با دقت، بیماری هر فرد را تشخیص دهد و برای آن دارو تجویز کند.
کمی درباره این 6 عامل توضیح دهید.
یک عامل، مسئله اقتصادی است. برخی به خاطر مشکلات مالی به تن فروشی روی می آورند. اینها اغلب آدم های خبیثی نیستند، حتی ممکن است از این کار خوششان نیاید اما به خاطر تامین مخارج زندگی، راه خود فروشی را انتخاب کرده اند. البته تعداد این افراد، در کل جامعه آماری کم است، حدود 5 تا 10درصد. اما همین تعداد کم نباید نادیده گرفته شوند و دولت موظف است فکری در این باره کند.
عامل دیگر را من "حماقت" نامگذاری میکنم! و اتفاقا این عامل، شیوع زیادی دارد. شاید حدود 60 درصد جامعه آماری را تشکیل دهند. اینها معمولا با یک رابطه ساده به عنوان دوستی آغاز میکنند، دخترند و پر از شور و احساس، به همین خاطر به راحتی مورد اغفال قرار میگیرند. بعد از مدتی این رابطه ساده و به ظاهر عاشقانه تبدیل به یک رابطه جنسی میشود. مثل همین موردی که شما با او صحبت کرده بودید.
یکی دیگر، به خاطر نیازهای جنسی است! بالاخره امکان ازدواج برای اغلب دخترها تا سن 20 سالگی نیست. البته سن ازداوج متاسفانه بالاتر است. اما بر فرض که دختری هم بخواهد زود ازدواج کند، در کمتر 19- 20 سالگی نمیتواند. خب! این دختر خانمی که در 9 سالگی به بلوغ رسیده و متاسفانه در این جامعه زندگی میکند، با انواع شبکه های ماهواره ای، فیلم های مبتذل، خبرهای هنجار شکن، لطیفه های غیر اخلاقی و... دچار تحریک جنسی میشود. حداقل تمایل به اینکار پیدا میکند.
ما در بسیاری از مدارس دخترانه، مشکل تبادل فیلم های بسیار مبتذل را داریم! برخی از اینها به خود ارضایی روی می آورند که متاسفانه درحال شیوع است و برخیشان به سمت ارتباط با جنس مخالف. البته کم میشود که پیشنهاد از سمت دختر باشد. اما همین نیاز جنسی عاملی است که وقتی یک پسر، چنین پیشنهاد بی شرمانه ای مطرح میکند، دختر آن را بپذیرد.
عامل دیگر هم مساله خانواده است. متاسفانه خانواده در جامعه ما معنای واقعی خود را از دست داد. خانواده دیگر آن کانون گرم، امن و مهربانی نیست که ما در داستان ها میخواندیم. خانه به خوابگاه تبدبیل شده، خواهر از مشکلات برادر خبر ندارند و مادر از دختر. متاسفانه تنش و درگیری این کانون را شکننده تر کرده به نحوی که هر کدام از اعضای خانواده ترجیح میدهند اکثر وقت خود را بیرون از خانه و با دوستانشان باشند تا کنار خانواده.
محکم نبودن این واحد اجتماعی باعث شده ما با پدیده دختران فراری روبرو شویم. دختری که از خانه فرار کرده و الان دنبال سر پناه است. متاسفانه اغلب این افراد در دام شیطانهای انساننما می افتند و از خانه های فساد سر در می آورند.
عامل دیگر هم مساله دشمن است. یک عدهی بسیار معدود در حال ساختار شکنی اند، اینها یا منفعت اقتصادی دارند مثل کسانی که خانه های فساد راه اندازی کرده اند و یا از سوی دشمن تغذیه میشوند. اینها با انگیزه های ضد دینی و مالی تلاش دارند که فساد را در بین جوانها رواج دهند. دشمن بدش نمی آید که تجربه آندلس را یک بار دیگر تکرار کند.
یک عامل بسیار مهم دیگر هم هست، عاملی که تقریبا 95درصد این افراد با آن درگیرند. و آن، نبود ایمان به خدا ومحبت اهل بیت (علیهم السلام) است. این را به یقین میگویم که اگر کسی به خدا ایمان داشته باشد و به او توکل کند، نه مشکلات جنسی، نه مشکلات مالی، نه مشکلات خانوادگی، هیچکدام باعث نمیشود که او به این گناه بزرگ تن بدهد و دنیا و آخرتش را خراب کند.
متاسفانه در سالهای پس از انقلاب، دستگاه فرهنگی ما از نقش ایمان غافل بود و بیشتر به ظاهر شریعت توجه میکرد. همین که دختر موهایش پیدا نباشد یا پسر فلان لباس را نپوشد برایشان کافی بود. خیلی روی بحث ایمان به خدا، به آخرت، محبت اهل بیت (ع) و... کار نشد. ما ضربه بزرگی از این ناحیه خوردیم. جامعه ما و جوانهای ما در فضای خوبی رشد نکردند و ثمره اش این شده است که میبینیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.