اعتیاد حماقتی است که در هر نسل تکرارمی شود –فوبوس
سال 1357 تهران خیابان جمشید شهرنو
من الان چهل سالم است اقای خبرنگار منو اینجوری نگاه نکن یک زمان برای خودم یلی بودم حالا نبین پیزوری شدم این هرویین لامصب کوه را هم می ترکونه .
زنم ازم طلاق گرفتم و شب ها توی خیا با نها می خوابم بچه ایم الان 10 ساله اش است .چند وقت قبل که رفتم در مدرسش تا منو دید فرار کرد عارش می شه منو به بینه می گوید پیش بقیه بچه ها من ابروش را می برم انشالله خدا منو زودتر مرگ بده از این زندگی نکبت بارخلاص بشم .
سال 1385 تهران
پدرم هرویینی بود و توی خیابانها مرد من ان موقع ده سالم بود . وضع رقت بار اون را که دیده بودم به خودم قول دادم که دور ور مواد نرم چه برسه هرویین .اما الان توی 40 سالگی خودم کراکی شدم
چند وقت پیش توی یک مهمانی یکی از دوستام گفت بکش روشن می شوی .من گفتم که از اعتیاد می ترسم .
گفت این کراک اعتیاد نداره مثل کوکایینه .
الان زنم ازم طلاق گرفته و بچه ام را مدتها است ندیدم .زندگیم از بین رفته .دکترا می گویند کلیه هات خراب است وباید عمل بشی منی که توی خیابانها می خوابم پولم کجاست که عمل کنم .
سال 1385 تهران
افا ی خبرنگار من 10 سالمه بابام شیشه ای شده مامانم ازش طلاق گرفته تازگی هایم می گن بابام دیوانه شده اقا من نمی دونم این شیشه چیه ولی به مامانم قول دادم معتاد نشم .
۱۳۹۵ تهران
الان بیست سالم است اقای خبرنگار
بابام شیشه ای بود و دیوانه شد و خودشو از ساختمان پرت کرد و مرد و من به مادرم قول دادم که هیچوقت سمت اعتیاد نمی روم
یک سال پیش توی یک مهمانی دوستم گفت این قرص را بگزار زیر زبانت .گفتم که من اهلش نیستم
گفت بچه ننه این قرصه اسمش فلوره اعتیاد هم نداره بزن روشن شی
همون قرص اول را که زدم دیگه مزش رفت زیر دهنم نمی دانید چه حالی داد از هفته بعد کارم این شده بود که هرچی در امد داشتم بدم فلور بخرم
حالا یکسال نشده تمام استخوان هام پوک شده چند وقت قبل به پام ضربه خورد استخوانش از چند جا مو برداشت .
میگویند این قرص ها استخوانها را پوک می کند.
دست و پام داره کج و کوله ی شود .
رفتم توی اینترنت به بینم این فلور اخه چیه که یکسال نشده کل کلسیم بدن را از بین می بره .هیچ مطلبی نبود
فقط یک دکتری چند سال پیش راجبع یک ماده ای به نام فلوفدرین یک چیزای نوشته بود غیر از اون دیگه هیچ چیزدیگری توی اینترنت نبود .
اخه من از کجا باید می دانستم که این قرص ها با ادم این کار را می کنه .
سال ۱۳۹... پدرم فلوری بود اون موقع من ده سالم بود وضع رفت بار اون را که دیده بودم به خودم گفتم که تا اخر عمر سمت اعتیاد نمی روم بابام احمق بود که معتاد شد من ...
و این داستان ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.