ادبیات و مخدر
اگر نوشتن را امکانی بدانیم برای توصیف جهانهای درون که نمیتوان به آسانی آن را به بیرون انتقال داد، چه کسی مناسبتر از یک نویسنده برای توصیف؟ در ادبیات کهن چون «ریگوِدا» و اُدیسه (یونانی: Ὀδύσσεια)«اودیسه» اثر هومر نشانههایی از مصرف مواد مخدر دیده میشود. از اواخر قرن نوزدهم پارهای از اهل قلم بی هیچ ابایی از استعمال مواد مخدر میگویند. در نیمهی دوم قرن نوزدهم ادیبان فرانسوی مانند شارل بودلر، پاول والری و آرتور رمبو حشیش و اوپیتان مصرف میکردند. در اواسط دههی بیست قرن گذشته کوکائین در محافل ادبی و هنری مخدر تبدیل به مخدر رایج شد. اکسپرسیونیستها نخستین گروهی بودند که کوکائین و مرفین و هروئین مصرف میگردند و تأثیر آن را در آثار خود بازتاب میدادند. در مجموع ادبیان فرانسوی و انگلیسی را شاید بتوان پیشگامان مواد مخدر دانست.
ادبیاتی که در مورد مواد مخدر نوشته میشود، اغلب حاصل قلم آنهایی است که خود مصرفکنندهی مخدرات بودند. این نوع از ادبیات بیشتر شامل رمان شده و خالی از مایههای اتوبیوگرافیک نیست. پس از رمانهای اتوبیوگرافیک، رمانهای جنایی هستند که مخدر بیشتر از دیگر انواع ادبی در آنها بازتاب مییابد و سرانجام میان انواع ادبی، طنز است که بسیار به ندرت مخدر را مضمون خویش قرار داده است.
در ادبیات امروز اروپا توصیف تاثیرات مواد مخدر یا اصولاً طرح مسئلهی مخدر در ادبیات امری معمولی است و اکستازی، کوکایین و ماری جوآنا به فراوانی مضمون ادبیات معاصر اروپا قرار میگیرند.
منبع رادیو زمانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر