این مقالات یک سری مقالات علمی و فلسفی پزشکی است و درک ان برای افراد ساده ممکن نیست و ممکن است دچار برداشت های اشتباه بشوند .(منظور از خدای توهم خدایگونه شدن است نه کاملا در جای خدا نشستن )
خدای گونه شدن برای انسان حالتی است که به منتهی درجه تکامل فکری رسیده و می تواند به جای اینکه افکارش او را کنترل کند او حاکم افکارش باشد و در اینصورت می تواند افکار دیگران چه چند نفر یا چه هزاران نفر را کنترل کند )
فایده اینکه به قدرتی برسیم که بتوانم ذهن دیگران را تحت کنترل خود در اوریم و بر جسم خود حاکم باشم چیست .
اگر این تفکر را دارید که با رسیدن به این قدرت بتوانید دیگران را بنده خود کنید و از انهادر این دنیا استفاده کنید همین حالا می گویم که هیچوقت به این قدرت نمی رسید و مطالب قبلی را درک نکردید .
قدرت خدای گونه شدن زمانی در شما ایجاد می شود که فارغ از نیازهای جسمی شوید .و یا قادر به کنترل ان شوید .
یک خدای توهم زمانی که داری این قدرت شد می تواند ذهن دیگران را کنترل کند و افکار خودش را به انان القا کند اما این به ان معنا نیست که دیگران نوکر و یا بنده او هستند
او دیگران را جزی از خودش می داند و دیگران جزی از کل او هستند
یک انسان که به مقام خدای توهم می رسد به دیگران نه به چشم بندگانی که از انها استفاده مادی کند می نگرد بلکه به چشم رهبری که باید انها را به همان راهی که او رفته و به همان قدرتی که او به ان رسیده است رهنمون شود .
او همچون چراغ داری در شب است که در جلوی راه تاریکی می رود و دیگران باید که به دنبال او باشند .
اساس قدرت در تسلط به دنیای توهم تا زمانی برقرار می باشد که رهبر توهم نخواهد از بندگان خود سو استفاده کند .
زیرا سواستفاده کردن از دیگران به معنای ان است که او هنوز نیازمند دیگران است و همین دلیل می تواند قدرت او را در تسلط به دیگران از بین به به برد .
زیرا خدا هیچگاه نیاز به بنده ندارد و اولین شرط خدای گونه شدن بی نیازی از دیگران است .
خدای دنیای توهم فقط یک راهنما است او فقط یک رابط است .
او همانند چوپانی است که مسئولیت انرا دارد که گله را به سوی اغل به برد و از انها در مقابل گرگ حمایت کند البته ممکن است هر چند گاهی هم به دلیل رفع نیازهای جسمی خود که در حد اقل است یکی از این گوسفندان را نیز تناول کند ولی او همیشه سعی می کند غرایز خود را در با لاترین حد کنترل کند او تا زمانی در جایگاه خود باقی می ماند و قادر به تسلط بر دیگران است که به فکر نفع شخصی نباشد.
حال می گوید پس این چه فایده ای برای ما دارد که بتوانیم مغز دیگران و جسم دیگران را در اختیار داشته باشم و نتوانیم از ان استفاده کنیم و خود را در عسرت نگاه داریم
اگر این گونه فکر می کنید از درک موضوع ناتوان هستند و هیچگاه قادر به رسیدن به درجه خدا گونه شدن نیستند .
همانند هزاران جوکی هندی که با یک بادام گرسنگی چهل روز خود را مرتفع می کنند و روی تختی پر از میخ می خوابند و سر انجام دست به گدایی می زنند .
شرایط خدای گونه شدن
سن
لوزم ندارد به شما بگویم که تا زمانی که در سن جوانی هستید نه انکه نخواهید بلکه نمی توانید بر هورمونهای بدن خود کنترلی داشته باشد .
به این دلیل این فکر را که تا نزدیک به چهل سالگی بتوانید این قدرت به دست اورید از سر دور کنید
جنسیت
مردان توانایی بهتری برای رسیدن به قدرت خدای گونه دارند اما چرا زنان نمی توانند
زنان هیچگاه قادر به رسیدن به درجه خدای گونه شدن نیستند برای اینکه طبق انچه می دانید خصوصیات ژنتیک انها ازبدو تولد انها را از رسیدن به این قدرت منع می کند
داشتن دو کروموزم XX در زنان باعث عدم تکامل سلول های بتز قشر خاکستری می شوند و عدم تکامل در لوب فرونتال خانمها باعث ایجاد ناتوانی زنان در ادارک عقلایی و استدلال منطقی می شود دلیلی که می تواند توجیه کند که چرا تا کنون ما مدعی پیغمبری زن نداشته ایم .
و اما اقایان نیز خوشحال نشوند زیرا وقتی به این قدرت خواهند رسید که فاقد هورمون تستسترون کافی برای تحریکات جسمی هستند
خدای گونه شدن برای انسان حالتی است که به منتهی درجه تکامل فکری رسیده و می تواند به جای اینکه افکارش او را کنترل کند او حاکم افکارش باشد و در اینصورت می تواند افکار دیگران چه چند نفر یا چه هزاران نفر را کنترل کند )
فایده اینکه به قدرتی برسیم که بتوانم ذهن دیگران را تحت کنترل خود در اوریم و بر جسم خود حاکم باشم چیست .
اگر این تفکر را دارید که با رسیدن به این قدرت بتوانید دیگران را بنده خود کنید و از انهادر این دنیا استفاده کنید همین حالا می گویم که هیچوقت به این قدرت نمی رسید و مطالب قبلی را درک نکردید .
قدرت خدای گونه شدن زمانی در شما ایجاد می شود که فارغ از نیازهای جسمی شوید .و یا قادر به کنترل ان شوید .
یک خدای توهم زمانی که داری این قدرت شد می تواند ذهن دیگران را کنترل کند و افکار خودش را به انان القا کند اما این به ان معنا نیست که دیگران نوکر و یا بنده او هستند
او دیگران را جزی از خودش می داند و دیگران جزی از کل او هستند
یک انسان که به مقام خدای توهم می رسد به دیگران نه به چشم بندگانی که از انها استفاده مادی کند می نگرد بلکه به چشم رهبری که باید انها را به همان راهی که او رفته و به همان قدرتی که او به ان رسیده است رهنمون شود .
او همچون چراغ داری در شب است که در جلوی راه تاریکی می رود و دیگران باید که به دنبال او باشند .
اساس قدرت در تسلط به دنیای توهم تا زمانی برقرار می باشد که رهبر توهم نخواهد از بندگان خود سو استفاده کند .
زیرا سواستفاده کردن از دیگران به معنای ان است که او هنوز نیازمند دیگران است و همین دلیل می تواند قدرت او را در تسلط به دیگران از بین به به برد .
زیرا خدا هیچگاه نیاز به بنده ندارد و اولین شرط خدای گونه شدن بی نیازی از دیگران است .
خدای دنیای توهم فقط یک راهنما است او فقط یک رابط است .
او همانند چوپانی است که مسئولیت انرا دارد که گله را به سوی اغل به برد و از انها در مقابل گرگ حمایت کند البته ممکن است هر چند گاهی هم به دلیل رفع نیازهای جسمی خود که در حد اقل است یکی از این گوسفندان را نیز تناول کند ولی او همیشه سعی می کند غرایز خود را در با لاترین حد کنترل کند او تا زمانی در جایگاه خود باقی می ماند و قادر به تسلط بر دیگران است که به فکر نفع شخصی نباشد.
حال می گوید پس این چه فایده ای برای ما دارد که بتوانیم مغز دیگران و جسم دیگران را در اختیار داشته باشم و نتوانیم از ان استفاده کنیم و خود را در عسرت نگاه داریم
اگر این گونه فکر می کنید از درک موضوع ناتوان هستند و هیچگاه قادر به رسیدن به درجه خدا گونه شدن نیستند .
همانند هزاران جوکی هندی که با یک بادام گرسنگی چهل روز خود را مرتفع می کنند و روی تختی پر از میخ می خوابند و سر انجام دست به گدایی می زنند .
شرایط خدای گونه شدن
سن
لوزم ندارد به شما بگویم که تا زمانی که در سن جوانی هستید نه انکه نخواهید بلکه نمی توانید بر هورمونهای بدن خود کنترلی داشته باشد .
به این دلیل این فکر را که تا نزدیک به چهل سالگی بتوانید این قدرت به دست اورید از سر دور کنید
جنسیت
مردان توانایی بهتری برای رسیدن به قدرت خدای گونه دارند اما چرا زنان نمی توانند
زنان هیچگاه قادر به رسیدن به درجه خدای گونه شدن نیستند برای اینکه طبق انچه می دانید خصوصیات ژنتیک انها ازبدو تولد انها را از رسیدن به این قدرت منع می کند
داشتن دو کروموزم XX در زنان باعث عدم تکامل سلول های بتز قشر خاکستری می شوند و عدم تکامل در لوب فرونتال خانمها باعث ایجاد ناتوانی زنان در ادارک عقلایی و استدلال منطقی می شود دلیلی که می تواند توجیه کند که چرا تا کنون ما مدعی پیغمبری زن نداشته ایم .
و اما اقایان نیز خوشحال نشوند زیرا وقتی به این قدرت خواهند رسید که فاقد هورمون تستسترون کافی برای تحریکات جسمی هستند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر