ذهن در ورای ماده

ذهن در ورای ماده
ماده به شکل جاندار وغیر جاندار وجود دارد.مواد جاندار حاوی انرژی، جهت سازماندهی(انرژی حیاتی) هستند.دراین بین مغز ابزاری هست که به هماهنگ کردن چنین سازمانی،اختصاص دارد .اما جایگاه ذهن را نمی توان در بدن موجود زنده یا در لابلای فرایندهای شیمیایی و فیزیکی ساده در نظر گرفت.
تا چهل سال پیش تصور برآن بود که پیامهای فرستاده شده از مغز،به شکل جریان الکتریکی از رشته ی اعصاب عبور می کند.اما در دهه ی1970 میلادی مشخص شد که دوندگانی بسیار سریع با نام فرستنده های " نورونی " ،در طول رشته های عصبی مغز به سراسر بدن به حرکت در  می آید.
با مطالعه ی بیشتر تعداد این فرستنده های نورونی افزایش یافتند. 
به طوری هر یک با ساختار مولکولی متفاوت،سعی در ارسال پیام های متفاوت داشتند.بسیاری ازین فرستنده ها زنجیره هایی پیچیده از اسید امینه ها هستند که " پیتید " نام دارد.
اگر مقدار کمی از مایع نخاعی گربه ای را که در خواب است،برداریم و به یک گربه ی دیگر که بیدار است تزریق کنیم،گربه ی دوم نیز به خواب می رود.
اگربه شتری در حال چوب خوردن از صاحب است،دقت کنید،خواهید دید که شتر بی تفاوت به جویدن خار ادامه می دهد بی آنکه دردی احساس کند. با بررسی مغز شتر دریافته اند که یک مائه ی شیمیایی به مقدار زیاد در مغزش تولید می شود که اگر آن را به دیگر حیوانات تزریق کنند واکنش نیز به درد کم میشود.خواب ،بیداری ،عواطف و... همه بستگی به پیام رسانهای شیمیایی دارد که مغز تولید میکند.
تحمل درد در انسان نیز مانند شتر،بستگی به مواد بیو شیمیایی دارد که " اندروفین " و  " انکفالین " نامیده می شود . اندروفین به معنای «مورفین داخلی» و انکفالین به معنای «درون مغزی» مواد دافع درد در بدن انسان است. بنابراین بدن ما قادر  است درد را کنترل یا بکلی قطع کند.  در مواقع خاص،عواطفات،احساسات شدید،ترس و... می توان بر درد غلبه کرد.
برای مثال مادری برای نجات فرزندش به خانه ای در حال سوختن میزند یا سرباز مجروحی که بدون احساس درد در راه وطنش همچنان می جنگد.
مواد ضد درد طبیعی،حدودا دویست بار قوی تر از داروهای ساخت بشر است، با این امتیاز که بر خلاف دارئهای مصنوعی ساخت بشر اعتیاد آور نیستند. " پلاسیبوها "یا همان " دارونماها " به ظاهر داروهایی مصنوعی هستند که پزشکان به عنوان دلخوشنک به بیماران می دهند تا از قوای بدنی بیماران بهره بگیرند. این دارونماها(که معمولا ترکیبی از شکر هستند) به تعدادی بیمار به عنوان مسکن های قوی،جهت کنترل درد تجویز می شوند.
بین 30 تا 60 درصد بیماران اظهار داشتند که با خوردن چنین قرص هایی درد آنها بکلی بر طرف شده است. نتیجه ای که از این آزمایش بر میآید،تنها تولید " اندورفین ها" توسط نیروی ذهن بیمار می باشد.
به همین خاطر دارویی با نام " نالوکسون " که یک ماده شیمیایی ضد مرفین است را به عده ای  از بیماران  توام با مرفین و دارو نماها دادند. در گروه اول که نالوکسون و مرفین را باهم استفاده  کردند. درد همجنان پا بر جا بود  و در مورد دوم نیز درد بیماران پس از خوردن نالوکسون عود(بازگشت)کرد.این آزمایش نشان داد که مرفین و اندروفین هر دو یک چیزند با این فرق که مرفین از خشاش و اندروفین از بدن انسان به دست می آید.البته دیری نپایید که آزمایشهای بیشتر روی بیماران،خلاف این امر را ثابت کرد. به طوری که تعداد زیادی از بیماران که " دارونما " خورده بودند،پس از  خوردن نالوکسون در حالت بی درد ِ خود بسر بردند. در نتیجه محققان دچار سر درگمی شدند. قدر مسلم اندروفین ها مسکن های داخلی بدن ما هستند اما تنها این مولکول های جدید نمی توانند تمامی پاسخها را در برداشته باشد.
بزودی یافته های ناامید کننده ای که در مورد " اندروفین ها "  و " انکفالین ها "  کشف شده بود به تمام فرستنده های " نورونی " سرایت کرد. این اغتشاش و سر در گمی به ما ثابت می کند که بدون حلقه ی  مفقود «میدان حیات» نمی توان بر اساس  تنها مواد و مولکولها،تمام فرایند حیات را توجیه کرد.
اینکه چه چیز موجب عملکرد آن با چنان هماهنگی دقیقی میشود بسیار با اهمیت تر است.این برتری ذهن بر ماده را می رساند،
ساختاری که هنوز اطلاعات زیادی بر آن نداریم.
منبع وبلاگ حرارات فلسفه 

هیچ نظری موجود نیست: