چگونه نقاشی و عکاسی پرتره در خدمت روانپزشکی و روانشناسی درآمد

چگونه نقاشی و عکاسی پرتره در خدمت روانپزشکی و روانشناسی درآمد


بشر از قدیم‌الایام کنجکاو بود که شواهد و بازتاب آشفتگی ذهن و جنون را در چهره آدم‌ها، جستجو کند. این ایده که ساختمان چهره می‌تواند شواهدی از ویژگی‌های ذهنی را بازتاب دهد، منجر به پیدایش دانش چهره‌شناسی یا اصطلاحا physiognomy شد. این دانش، نخستین بار در یونان باستان شکل گرفت، آنها برای فهم چرایی جنون، تصویر دیوانگان را مورد مداقه قرار می‌دادند.
پیداست که قبل از پیدایش عکاسی، تنها راه ثبت چهره مجنون‌ها، کشیدن پرتره آنها بود، در نتیجه رفته‌رفته شکلی از روانشناسی هنرمندانه پا گرفت که نقطه اوجش را باید پرتره‌های یک نقاش فرانسوی به نام «تئودور گریکولت» دانست، او ده پرتره از بیماران دچار اختلال روانی کشید که هر یک مبتلا به نوع خاصی از بیماری روانی بودند.

پرتره زن مجنون

پرتره مردی که توهم داشت که یک فرمانده نظامی است

مردی که مبتلا به Kleptomania یا تمایل وسواسی به سرقت بود
اما دقیقا بازه زمانی که در ان گریکولت شروع به کشیدن پرتره‌های خاصش کرد، مصادف شد با طلوع آفتاب عکاسی. بعضی از اشخاص تأثیرگذار و در گاهی موارد بدنام دانش روانشناسی و روانپزشکی در همین دوره، اوج فعالیت خود را تجربه کردند.
روانشناسی انگلیسی به نام «فرانسیس گالتون» و جرم‌شناسی ایتالیایی به نام «سزار لومبورسو»، از پیشگامانی بودند که سعی می‌کردند با عکاسی از مجرم‌ها و تبهکاران، رابطه‌ای بین ساختمان صورت و جمجمه و میل به تبهکاری پیدا کنند. البته هر دوی این اشخاص متهم هستند که فکر اصلاح نژاد انسان در سر می‌پروراندند و از عکس‌های خود علاوه بر مقاصد آکادمیک به صورت غیرعمدی به عنوان ابزاری مؤثر برای تبلیغ ایده‌شان استفاده می‌کردند.
عکاسی از دیوانگان، در قرن نوزدهم در بیمارستان‌های روانپزشکی بسیار شیوع پیدا کرد. بیمارستان «بتلم» لندن به صورت سیستماتیک از بیمارانش در هنگام پذیرش عکس می‌گرفت، بسیاری از این عکس‌های در یک کتاب معروف کالین گیل و رابرت هوارد منتشر شدند.
البته عکس‌های که در طول تاریخ ماندگار شدند و تأثیر بیشتری گذاشتند در بیمارستانی در پاریس به نام بیمارستان «ساپتریه» به دستور نورولوژیستی به نام «ژان ژاکوب شارکو» گرفته شدند.
او محقق خستگی‌ناپذیر بیماری‌های عصبی و پزشکی بود که توانست به صورت قابل اعتمادی پیوندی بین آسیب‌های سیستم عصبی و علایم و نشانه‌هایشان برقرار کند. در این فرایند، عکاسی از ارزش بسیار زیادی برخوردار بود و به عنوان ابزاری هم به منظور پژوهش و هم آموزش مورد استفاده قرار می‌گرفت، تا آن اندازه که استودیوی عکاسی بیمارستان مبدل به یک واحد پزشکی بیمارستان شد.
اما جالب است بدانید که تنها عکس‌هایی در تاریخ تصویربرداری از بیماران دچار اختلال روانپزشکی یا بیماری عصبی مشهور شدند که متعلق به آن دسته از بیماران بودند که هیچ مشکل واضح بدنی و پاتولوژیک نداشتند.
قبلا هم برایتان نوشته بودم که در زندگی روزمره ممکن است، بارها و بارها از کنار بعضی چیزها و عقاید و اسامی و اصطلاح‌ها بگذریم و به خاطر اینکه آنها در زندگی‌مان کاملا معمول و عادی شده‌اند، لحظه‌ای به تاریخچه و ماهیت آنها فکر نکنیم.
هیستری Hysteria اصطلاحی است، آشنا برای پزشکان، اصطلاحی که البته بر اساس متون جدید دیگر وجود خارجی ندارد و به طیفی از اختلالات روانپزشکی دیگر تجزیه شده است. اما همچنان به صورت خودمانی و در بخش‌های اورژانس، آن را می‌شنویم.
به صورت خلاصه هیستری را می‌توان شامل دو دسته اختلال تجزیه‌ای و شبه‌بدنی دانست. در اختلال تجریه‌ای بیمار دچار فراموشی می‌شود یا هویت دیگری اختیار می‌کند یا دچار مسخ شخصیت می‌شود، همه اینها در شرایط رخ می‌دهند که هیچ پاتولوژی ارگانیکی در کار نیست. اما در اختلال شبه‌بدنی بیمار مجموعه‌ای از علایم را از خود بروز می‌دهد که باز ناشی از مشکل بدنی خاصی نیستند، مثلا بیمار ممکن است از دردی یا فلج ناگهانی پاهایش شکایت کند، یا از درد سینه و طپش قلب و تنگی نفس شاکی باشد، انقباضات کاذب شبیه تشنج داشته باشد یا همه آزمایشات و بررسی‌های رادیولوژیک را برای پی بردن به منشأ یک بیماری مرموز درونی بگذارند و سر آخر مشخص شود که در واقع هیچ بیماری خاصی ندارد.
باید در فرصتی مناسب به صورت مشروح در مورد ترم قدیمی هیستری و طیف اختلالاتش بنویسم.
خوب! از خود این پست دور نشویم! برایتان نوشتم که آن دسته از عکس‌های تاریخی از بیماران مشهور شدند که متعلق به همین دسته بیماران هیستریک بودند. چارکوت عکس‌های جالبی از این بیماران گرفت. او عکس‌هایی از انقباضات عجیب وغریب و شکل‌های خاصی که این بیماران به بدنشان می‌دادند و گسسته شدن آنها از دنیای بیرون می‌گرفت.
عکس‌های او حتی از دید زیبایی شناسانه آدم را به یاد فیگورهای هنرپیشه‌های تئاتر می‌اندازند. حتی بعضی از این عکس‌ها ارزش کارت پستال شدن را هم داشتند.
در این میان زن هیستریکی به نام «آگوستین» یک ابرستاره محسوب می‌شد. او به بدن خود موقعیتی قرار می‌داد که به او حالتی بین عکس یک فرشته و یک عکس اروتیک می‌داد. این عکس‌های نه تنها در تکست بوک‌های پزشکی بارها منتشر شدند، بلکه حتی در میان عموم هم راه یافتند.

هیچ نظری موجود نیست: