نوشتن از عشق و سکس، اما فقط با اسم مستعار
سخن از روابط عاشقانه، نیازهای جنسی و بحث در اینباره درجامعه ایران ساده نیست. در شرایطی که مطرح کردن مسائلی از این دست تابوشکنی تعبیر میشود، زنانی هستند که از این تجربیات در وبلاگهایشان البته با نام مستعار مینویسند.
"آفتاب صبح" اثر ادوارد هوپر
زنانی هستند که اسمهای مستعار برای خود برگزیدهاند و تجربیات و وسوسهها و نیازهای خود را به معرض دید هزاران خواننده در سراسر دنیا میگذارند. ویولتا، یکی از کسانی است که سالها با جمع دیگری از زنان در قالب وبلاگی به نام "نسوان مطلقه معلقه" در باره تجربیات شخصی خود از مسائل پیرامونش مینوشت که بخشی را نیز روابط عاشقانه و سکسی تشکیل میداد.
حالا مدتی است که وبلاگ پیشین، جای خود را به وبلاگی به نام "سیب و سرگشتگی" بخشیده و نویسندگان همان وبلاگ در آدرس جدید مینویسند.
پرداختن به سکسوالیته از زبان و دید یک زن
ویولتا در مورد چگونگی تصمیم به نوشتن در این قالب و مسیر میگوید: «نطفه این وبلاگ در یک شب گرم تابستانی در تهران بین چند دوست صمیمی بسته شد که همگی هم مطلقه بودیم. آن شب بیان تجربههایی که بسیار صمیمی بود و هرگز هم جایی با صدای بلند گفته نشده بود، ما را به این نتیجه رساند که شاید این تجربیات آن قدرها هم شخصی نباشد و مطرح کردنش در قالب یک وبلاگ فرصتی را برای گفتگو در مورد این "رازهای مگو" فراهم کند. این تصمیم به صورت جمعی گرفته شد. تکتک ما شهامتی را پیدا کردیم که اگر تنها بودیم، سالهای سال هم طول میکشید تا به وجود بیاید.»
ویولتا معتقد است، نوشتن در مورد احساسات و تجربیات جنسی زنان در ادبیات ما سابقه چندانی ندارد.
او در این باره میگوید: «جامعه، تاریخ و ادبیات ما از کنار زنان در سکوت عبور کرده است. اگر هم چیزی درمورد زن، زنانگی و سکسوالیته نوشته شده بیشتر به قلم مردها و از یک زاویه مردانه روایت شده است که الزاما مطابق با واقعیت نیست. این وبلاگ فرصت مناسبی بود که سوی دیگر این داستانها از زبان یک زن هم شنیده شود. ما در جامعهای در حال گذار زندگی میکنیم. تعاریف سنتی گذشته در مورد زنها، نیازها، خواستهها و رفتار جنسی و روابط بین دو جنس نیاز به بازبینی اساسی دارد. سعی کردیم که بخشی از واقعیتهای امروز جامعه را بازتاب بدهیم و برای این کار از تجربیات بسیار شخصی خودمان آغاز کردیم.»
رابطه جنسی تنها برای بچهدار شدن
تعداد وبلاگهایی که میتوان در آنها نوشتههایی از این جنس را یافت، کم نیست. "مادیان وحشی" نام مستعار نویسنده وبلاگ دیگری به نام "تهسیگار" است که دلایلش برای این سبک نوشتن و مطرح کردن بسیاری از تجربیات عاشقانه و جنسیاش به نوع نگرشی باز میگردد که خانواده و جامعه به او تحمیل کرده است.
نویسنده این وبلاگ میگوید: «خانوادهها در ایران همیشه با موضوعات جنسی بچههایشان با سانسور برخورد کردند. این حس را به بچههایشان میدهند که حتی اگر به این مسئله که نیاز طبیعیشان هست، فکر هم کنند، دچار خطای بزرگی شدهاند. من هم در خانوادهای بزرگ شدم که به همین شکل بود. با پدر و مادری که نه تنها با بچههایشان در این مورد حرفی نمیزدند، بلکه در رابطه با خودشان هم این مسئله صدق میکرد. سکس در زندگی مشترکشان شاید فقط برای بچهدار شدن بود. پدر و مادرهایی که هیچ وقت خودشان هم به این موضوع فکر نکردند که میتوان از رابطه جنسی لذت برد. مثل این میماند که همیشه غذا را برای رفع گرسنگی بخوریم و هیچ وقت از آن لذتی نبریم پس چرا نباید در این مورد حرف زد و یا حتی نوشت.»
"صبح در کارولینای جنوبی" اثر ادوارد هوپر
نوشتن از ممنوعهها با اسم مستعار
شجاعت نوشتن از مباحثی که در جامعه ایران تابو محسوب میشود، حالا با نام مستعار به دست آمده است. اسامی مستعاری که هویت واقعی نویسنده را حتی برای نزدیکترین افراد وابسته به صاحب وبلاگ مخفی نگاه میدارد.
مسرت امیرابراهیمی، استاد دانشگاه "یوسیال آمریکا" و محقق در زمینه مسائل آنلاین، در یکی از نشستهای "مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی" به سایت "کانون زنان ایران" گفته است: «وبلاگنویسی و به طور کلی دنیای مجازی، مطلقا گسسته از دنیای واقعی نیست. محیط اجتماعی کاملا بر نوشتار افراد تاثیر میگذارد. از آنجا که در وبلاگنویسی غیبت فیزیکی وجود دارد، مستعارنویسی در فضایی که شرایط اجتماعی و فرهنگی پیچیدهای دارد میتواند تصویر واقعیتری از جامعه ارائه دهد. زنان در فضای اجتماعی و فرهنگی ایران با بایدها و نبایدهای بسیاری درگیرند که موجب میشود هویت اصلیشان گم شود. زنان با وبلاگنویسی میتوانند در قالب اسم مستعار به راحتی از خودشان بگویند.»
نویسنده وبلاگ "تهسیگار" در مورد وبلاگنویسی با اسم مستعار میگوید: «فارغ از اینکه میتوان با اسم مستعار در مورد همه چیز بسیار راحتتر نوشت، اصولا برای مخاطب ناشناختهها جذابتر است. با اسم مستعار از هر آنچه که ممنوع هم باشد، مینویسم.»
ویولتا از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" هم برای ننوشتن با اسم اصلی دلایل خاص خودش را دارد: «انتخاب اسم مستعار چند دلیل داشت. جامعه ایران نگاه بستهای به زنهایی دارد که در قالب سنتی جامعه نمیگنجند. مطرح شدن اسم اصلی هر کدام از نویسندگان این وبلاگ تنها دست و پای ما را میبست. از دید هنری هم که نگاه کنیم، خیلی از نویسندگان و وبلاگنویسها از اسامی مستعار استفاده می کنند. تا امروز پس از انتشار مطالب در وبلاگمان از تهدید به قتل تا مقایسه شدن با میلان کوندرا را تجربه کردیم. از پیشنهاد کمکهای مالی به دلار تا پیشنهاد دوستی و ازدواج داشتیم. برخی هم که ما را با مشاور مسائل خانواده و یا سکسولوژیست اشتباه میگیرند و در مورد مسائل خصوصیشان راهنمایی و مشاوره میخواهند. شاید اگر به اسم واقعی مینوشتیم بسیاری از این واکنشها را تا به امروز تجربه نمیکردیم.»
«امان از زمانی که صاحب قلم زن باشد»
حتی اگر هویت اصلی نویسنده وبلاگ مخفی بماند و بخواهد در مورد روابط عاشقانه و تجربیات سکسی خود بنویسد، باز هم چندان ساده نیست. زنانی که با نام مستعار مینویسند از گزند زبان مخاطبانشان در امان نیستند، در صورتی که معتقدند مردان این سبک نوشتهها دارای حاشیه امنتری هستند و کسی در مورد آنها قضاوت بدی نمیکند.
یکی از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" در مطلبی در آوریل سال ۲۰۱۲ مینویسد: «نوشتن در مورد سکس به نظرم خطرناک است. جامعه آمادگی پذیرش این موضوع را ندارد اما وبلاگهایی هستند که در مورد این موضوعات مینویسند. وبلاگهایی که به قلم مردها نوشته میشوند. هیچکس نویسندگان این وبلاگها را سرزنش نمیکند. هیچکس اعتراضی ندارد که چرا تجربیات سکسشان را در وبلاگهایشان مینویسند اما امان از زمانی که صاحب قلم زن باشد.»
نویسنده وبلاگ "تهسیگار" هم تجربه مشابهی دارد و میگوید: «مردان وبلاگنویسی که در مورد این مسائل مینویسند، بیپروا از الفاظ مختلف استفاده میکنند. مخاطبان هم پیغامهای تشکر ارسال میکنند اما اگر همان مطالب را یک زن بنویسد، بسیاری با الفاظ بسیار زشت نویسنده زن را مورد خطاب قرار میدهند. برای مخاطب، اینکه یک زن هم حق دارد همان مطالب را بنویسد، پذیرفته شده نیست. وقتی که تصمیم گرفتم که از تجربیات شخصیام در مورد روابط عاشقانه و یا سکسیام بنویسم، به این فکر کردم که باید این ساختار کلیشهای شکسته شودکه فقط مردان حق نوشتن در مورد این مسائل را دارند.»
مطرح کردن بخشی از واقعیت وجود آدمی
زنانی که مطالبی از این جنس نوشتهها در وبلاگهایشان دیده میشود، مسائل جنسی را بخشی از واقعیت وجودی آدمی میدانند و بیپروا از موضوعاتی که وجود دارد مینویسند و به تصورات غلطی که افراد از این مقوله دارند نیز نقد میکنند.
برای مثال یکی از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" مینویسد: «. . . بعضی ازمردها قبل از اینکه دست یک زن واقعی رو بگیرند، با ستارههای فیلم های پورنو ماه عسل رفتهاند و از بس یک سکس طبیعی نداشتند، فکر می کنند شکل طبیعی پستان شبیه یک توپ بسکتبال است و هر شکل دیگهای هم قبول نیست... پستان یک آدم طبیعی در اثرنیروی جاذبه به سمت پایین است نه به سمت آسمان... بگذریم...»
نویسنده وبلاگ "ته سیگار" هم در یکی از نوشتههای خود دلیل تصورات اشتباه در مورد مسائل جنسی را مطرح میکند و با انتقاد از این موضوع مینویسد: «...چند وقت پیش استادم خواست یک مقاله در مورد یک موضوع بیاهمیت بنویسیم و من از اهمیت سکس نوشتم. علت اینکه من اینقدر به این مسئله فکر میکنم فرهنگی است که در آن بزرگ شدهام. فرهنگی که همیشه موقع دیدن فیلم، یک نفر ریموت را دستش میگرفت تا صحنه های بوس و بغل را جلو بزند. فرهنگی که وقتی عروسی کردم، همه دنبالِ آمارِ پرده بکارت من بودند. فرهنگی که توی مدرسه همیشه به حریم خصوصی ما تجاوز میشد و کیفهایمان را میریختند وسط حیاط مدرسه و میگشتند تا مبادا یک فیلم یا موزیک غیرمجاز توی کیفمان باشد. فرهنگی که با شدت هر چیزی که مربوط به سکس است را به زور توی کمد میچپاند به امید اینکه فراموش شود یا ندیده گرفته شود...»
آنها با وجود تمام محدودیتها از تجربه عشق، سکسوالیته و زندگیهای مشترکشان مینویسند و این موضوعات را نه تنها تابو نمیدانند بلکه صحبت و نوشتن از آنها را ضروری میبینند.
ویولتا از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" در این باره میگوید: «شما روزنوشتههای زیادی را میبینید که نویسندهاش در مورد سوپی که برای ناهار پخته، نوشته است. پوستکندن هویجها را هم با جزئیات شرح داده است. اگر از من بپرسید، این دستنوشتهها بیشتر در محدوده شخصی قرار میگیرد. مطرح کردن مسائلی که به هر نحوی انسان، روابط و احساساتش را منعکس کند در واقع خیلی هم عمومی است. برای اینکه انسان با همه وضعیت وجودیاش موضوعی عمومی است و این شامل خصوصیترین لحظات انسانها هم میشود. من تفاوت بسیاری بین به اشتراک گذاشتن تجربه رنده کردن هویج و نوشتن از تجربه سکس نمیبینم. هر دوی این تجربیات میتواند بینهایت شخصی و بینهایت عمومی باشد. کارل راجرز میگوید، "آن چیزی که از همه شخصیتر است، از همه عمومیتر است." این دیگر هنر نویسنده است که تا چه حد میتواند خواننده را با آن تجربه همراه کند و چیزی بسیار شخصی را تبدیل به درد مشترکی کند که باید فریاد کرد.»
زنانی که تصمیم گرفتند از تجربه عشق، سکسوالیته و رابطههای خود بنویسند، جامعه ایران را به دلایل متعدد فرهنگی، سنتی و مذهبی آنچنان بسته دیده بودند که اجازه طرح این مسائل را تنها با نوشتن در وبلاگهایشان آن هم با نام مستعار میسر میدانستند. آنها اما حالا معتقدند که با نوشتن در مورد این موضوعات میتوانند به راحتی از آن چیزی هم صحبت کنند که تا به امروز مطرح کردنش نیز در جامعه ایران با دشواریهای بسیار زیاد همراه بود.
ویولتا از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" حاصل اینهمه سکوت و سرکوب موضوعی به این اهمیت را به جز افتادن از آن طرف بام نمیبیند و میگوید: «بدیهی است که شما هر چقدر یک توپ را با شدت و فشار بیشتری در آب فشار دهید، وقتی که رها شد با شدت بیشتر به سمت مخالفش پرتاب میشود.»
حالا مدتی است که وبلاگ پیشین، جای خود را به وبلاگی به نام "سیب و سرگشتگی" بخشیده و نویسندگان همان وبلاگ در آدرس جدید مینویسند.
پرداختن به سکسوالیته از زبان و دید یک زن
ویولتا در مورد چگونگی تصمیم به نوشتن در این قالب و مسیر میگوید: «نطفه این وبلاگ در یک شب گرم تابستانی در تهران بین چند دوست صمیمی بسته شد که همگی هم مطلقه بودیم. آن شب بیان تجربههایی که بسیار صمیمی بود و هرگز هم جایی با صدای بلند گفته نشده بود، ما را به این نتیجه رساند که شاید این تجربیات آن قدرها هم شخصی نباشد و مطرح کردنش در قالب یک وبلاگ فرصتی را برای گفتگو در مورد این "رازهای مگو" فراهم کند. این تصمیم به صورت جمعی گرفته شد. تکتک ما شهامتی را پیدا کردیم که اگر تنها بودیم، سالهای سال هم طول میکشید تا به وجود بیاید.»
ویولتا معتقد است، نوشتن در مورد احساسات و تجربیات جنسی زنان در ادبیات ما سابقه چندانی ندارد.
او در این باره میگوید: «جامعه، تاریخ و ادبیات ما از کنار زنان در سکوت عبور کرده است. اگر هم چیزی درمورد زن، زنانگی و سکسوالیته نوشته شده بیشتر به قلم مردها و از یک زاویه مردانه روایت شده است که الزاما مطابق با واقعیت نیست. این وبلاگ فرصت مناسبی بود که سوی دیگر این داستانها از زبان یک زن هم شنیده شود. ما در جامعهای در حال گذار زندگی میکنیم. تعاریف سنتی گذشته در مورد زنها، نیازها، خواستهها و رفتار جنسی و روابط بین دو جنس نیاز به بازبینی اساسی دارد. سعی کردیم که بخشی از واقعیتهای امروز جامعه را بازتاب بدهیم و برای این کار از تجربیات بسیار شخصی خودمان آغاز کردیم.»
رابطه جنسی تنها برای بچهدار شدن
تعداد وبلاگهایی که میتوان در آنها نوشتههایی از این جنس را یافت، کم نیست. "مادیان وحشی" نام مستعار نویسنده وبلاگ دیگری به نام "تهسیگار" است که دلایلش برای این سبک نوشتن و مطرح کردن بسیاری از تجربیات عاشقانه و جنسیاش به نوع نگرشی باز میگردد که خانواده و جامعه به او تحمیل کرده است.
نویسنده این وبلاگ میگوید: «خانوادهها در ایران همیشه با موضوعات جنسی بچههایشان با سانسور برخورد کردند. این حس را به بچههایشان میدهند که حتی اگر به این مسئله که نیاز طبیعیشان هست، فکر هم کنند، دچار خطای بزرگی شدهاند. من هم در خانوادهای بزرگ شدم که به همین شکل بود. با پدر و مادری که نه تنها با بچههایشان در این مورد حرفی نمیزدند، بلکه در رابطه با خودشان هم این مسئله صدق میکرد. سکس در زندگی مشترکشان شاید فقط برای بچهدار شدن بود. پدر و مادرهایی که هیچ وقت خودشان هم به این موضوع فکر نکردند که میتوان از رابطه جنسی لذت برد. مثل این میماند که همیشه غذا را برای رفع گرسنگی بخوریم و هیچ وقت از آن لذتی نبریم پس چرا نباید در این مورد حرف زد و یا حتی نوشت.»
"صبح در کارولینای جنوبی" اثر ادوارد هوپر
نوشتن از ممنوعهها با اسم مستعار
شجاعت نوشتن از مباحثی که در جامعه ایران تابو محسوب میشود، حالا با نام مستعار به دست آمده است. اسامی مستعاری که هویت واقعی نویسنده را حتی برای نزدیکترین افراد وابسته به صاحب وبلاگ مخفی نگاه میدارد.
مسرت امیرابراهیمی، استاد دانشگاه "یوسیال آمریکا" و محقق در زمینه مسائل آنلاین، در یکی از نشستهای "مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی" به سایت "کانون زنان ایران" گفته است: «وبلاگنویسی و به طور کلی دنیای مجازی، مطلقا گسسته از دنیای واقعی نیست. محیط اجتماعی کاملا بر نوشتار افراد تاثیر میگذارد. از آنجا که در وبلاگنویسی غیبت فیزیکی وجود دارد، مستعارنویسی در فضایی که شرایط اجتماعی و فرهنگی پیچیدهای دارد میتواند تصویر واقعیتری از جامعه ارائه دهد. زنان در فضای اجتماعی و فرهنگی ایران با بایدها و نبایدهای بسیاری درگیرند که موجب میشود هویت اصلیشان گم شود. زنان با وبلاگنویسی میتوانند در قالب اسم مستعار به راحتی از خودشان بگویند.»
نویسنده وبلاگ "تهسیگار" در مورد وبلاگنویسی با اسم مستعار میگوید: «فارغ از اینکه میتوان با اسم مستعار در مورد همه چیز بسیار راحتتر نوشت، اصولا برای مخاطب ناشناختهها جذابتر است. با اسم مستعار از هر آنچه که ممنوع هم باشد، مینویسم.»
ویولتا از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" هم برای ننوشتن با اسم اصلی دلایل خاص خودش را دارد: «انتخاب اسم مستعار چند دلیل داشت. جامعه ایران نگاه بستهای به زنهایی دارد که در قالب سنتی جامعه نمیگنجند. مطرح شدن اسم اصلی هر کدام از نویسندگان این وبلاگ تنها دست و پای ما را میبست. از دید هنری هم که نگاه کنیم، خیلی از نویسندگان و وبلاگنویسها از اسامی مستعار استفاده می کنند. تا امروز پس از انتشار مطالب در وبلاگمان از تهدید به قتل تا مقایسه شدن با میلان کوندرا را تجربه کردیم. از پیشنهاد کمکهای مالی به دلار تا پیشنهاد دوستی و ازدواج داشتیم. برخی هم که ما را با مشاور مسائل خانواده و یا سکسولوژیست اشتباه میگیرند و در مورد مسائل خصوصیشان راهنمایی و مشاوره میخواهند. شاید اگر به اسم واقعی مینوشتیم بسیاری از این واکنشها را تا به امروز تجربه نمیکردیم.»
«امان از زمانی که صاحب قلم زن باشد»
حتی اگر هویت اصلی نویسنده وبلاگ مخفی بماند و بخواهد در مورد روابط عاشقانه و تجربیات سکسی خود بنویسد، باز هم چندان ساده نیست. زنانی که با نام مستعار مینویسند از گزند زبان مخاطبانشان در امان نیستند، در صورتی که معتقدند مردان این سبک نوشتهها دارای حاشیه امنتری هستند و کسی در مورد آنها قضاوت بدی نمیکند.
یکی از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" در مطلبی در آوریل سال ۲۰۱۲ مینویسد: «نوشتن در مورد سکس به نظرم خطرناک است. جامعه آمادگی پذیرش این موضوع را ندارد اما وبلاگهایی هستند که در مورد این موضوعات مینویسند. وبلاگهایی که به قلم مردها نوشته میشوند. هیچکس نویسندگان این وبلاگها را سرزنش نمیکند. هیچکس اعتراضی ندارد که چرا تجربیات سکسشان را در وبلاگهایشان مینویسند اما امان از زمانی که صاحب قلم زن باشد.»
نویسنده وبلاگ "تهسیگار" هم تجربه مشابهی دارد و میگوید: «مردان وبلاگنویسی که در مورد این مسائل مینویسند، بیپروا از الفاظ مختلف استفاده میکنند. مخاطبان هم پیغامهای تشکر ارسال میکنند اما اگر همان مطالب را یک زن بنویسد، بسیاری با الفاظ بسیار زشت نویسنده زن را مورد خطاب قرار میدهند. برای مخاطب، اینکه یک زن هم حق دارد همان مطالب را بنویسد، پذیرفته شده نیست. وقتی که تصمیم گرفتم که از تجربیات شخصیام در مورد روابط عاشقانه و یا سکسیام بنویسم، به این فکر کردم که باید این ساختار کلیشهای شکسته شودکه فقط مردان حق نوشتن در مورد این مسائل را دارند.»
مطرح کردن بخشی از واقعیت وجود آدمی
زنانی که مطالبی از این جنس نوشتهها در وبلاگهایشان دیده میشود، مسائل جنسی را بخشی از واقعیت وجودی آدمی میدانند و بیپروا از موضوعاتی که وجود دارد مینویسند و به تصورات غلطی که افراد از این مقوله دارند نیز نقد میکنند.
برای مثال یکی از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" مینویسد: «. . . بعضی ازمردها قبل از اینکه دست یک زن واقعی رو بگیرند، با ستارههای فیلم های پورنو ماه عسل رفتهاند و از بس یک سکس طبیعی نداشتند، فکر می کنند شکل طبیعی پستان شبیه یک توپ بسکتبال است و هر شکل دیگهای هم قبول نیست... پستان یک آدم طبیعی در اثرنیروی جاذبه به سمت پایین است نه به سمت آسمان... بگذریم...»
نویسنده وبلاگ "ته سیگار" هم در یکی از نوشتههای خود دلیل تصورات اشتباه در مورد مسائل جنسی را مطرح میکند و با انتقاد از این موضوع مینویسد: «...چند وقت پیش استادم خواست یک مقاله در مورد یک موضوع بیاهمیت بنویسیم و من از اهمیت سکس نوشتم. علت اینکه من اینقدر به این مسئله فکر میکنم فرهنگی است که در آن بزرگ شدهام. فرهنگی که همیشه موقع دیدن فیلم، یک نفر ریموت را دستش میگرفت تا صحنه های بوس و بغل را جلو بزند. فرهنگی که وقتی عروسی کردم، همه دنبالِ آمارِ پرده بکارت من بودند. فرهنگی که توی مدرسه همیشه به حریم خصوصی ما تجاوز میشد و کیفهایمان را میریختند وسط حیاط مدرسه و میگشتند تا مبادا یک فیلم یا موزیک غیرمجاز توی کیفمان باشد. فرهنگی که با شدت هر چیزی که مربوط به سکس است را به زور توی کمد میچپاند به امید اینکه فراموش شود یا ندیده گرفته شود...»
ویولتا از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" در این باره میگوید: «شما روزنوشتههای زیادی را میبینید که نویسندهاش در مورد سوپی که برای ناهار پخته، نوشته است. پوستکندن هویجها را هم با جزئیات شرح داده است. اگر از من بپرسید، این دستنوشتهها بیشتر در محدوده شخصی قرار میگیرد. مطرح کردن مسائلی که به هر نحوی انسان، روابط و احساساتش را منعکس کند در واقع خیلی هم عمومی است. برای اینکه انسان با همه وضعیت وجودیاش موضوعی عمومی است و این شامل خصوصیترین لحظات انسانها هم میشود. من تفاوت بسیاری بین به اشتراک گذاشتن تجربه رنده کردن هویج و نوشتن از تجربه سکس نمیبینم. هر دوی این تجربیات میتواند بینهایت شخصی و بینهایت عمومی باشد. کارل راجرز میگوید، "آن چیزی که از همه شخصیتر است، از همه عمومیتر است." این دیگر هنر نویسنده است که تا چه حد میتواند خواننده را با آن تجربه همراه کند و چیزی بسیار شخصی را تبدیل به درد مشترکی کند که باید فریاد کرد.»
زنانی که تصمیم گرفتند از تجربه عشق، سکسوالیته و رابطههای خود بنویسند، جامعه ایران را به دلایل متعدد فرهنگی، سنتی و مذهبی آنچنان بسته دیده بودند که اجازه طرح این مسائل را تنها با نوشتن در وبلاگهایشان آن هم با نام مستعار میسر میدانستند. آنها اما حالا معتقدند که با نوشتن در مورد این موضوعات میتوانند به راحتی از آن چیزی هم صحبت کنند که تا به امروز مطرح کردنش نیز در جامعه ایران با دشواریهای بسیار زیاد همراه بود.
ویولتا از نویسندگان وبلاگ "سیب و سرگشتگی" حاصل اینهمه سکوت و سرکوب موضوعی به این اهمیت را به جز افتادن از آن طرف بام نمیبیند و میگوید: «بدیهی است که شما هر چقدر یک توپ را با شدت و فشار بیشتری در آب فشار دهید، وقتی که رها شد با شدت بیشتر به سمت مخالفش پرتاب میشود.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر