۱۰ اختلال روانپزشکی عجیب و غریب
میلیونها نفر در سراسر جهان مبتلا به اختلالات روانپزشکی مختلف هستند. بابسیاری از این اختلالات آشنا هستیم و یا دستکم نامشان را نشیدهایم: افسردگی،
اضطراب، وسواس، شیزوفرنی.
اما، بیماریهای روانپزشکیای هم هستند که هم نام و هم ماهیت عجیب و غریبی دارند
و حتی بسیاری از پزشکان به خاطر نادر بودن یا موردی بودن بروز بیماری، با آنها آشنا
نیستند و یا تنها اصطلاحات استاندارد پزشکی را درباره آنها به کار میبرند.
۱- سندرم استکهلم: سندرم استکهلم نوعی پاسخ فیزیولوژیک گروگانهای ربوده شده
است. بر خلاف انتظار، نشانههایی از همدردی و حس وفاداری آنها با آدمرباها دیده
میشود. گروگانها حتی ممکن است با وجود خطراتی که تهدیدشان میکند، به صورت
اختیاری خود را تسلیم آدمرباها کنند. این سندرم در موارد دیگری مثل همسرآزاری،
تجاوز و یا سوءاستفاده از اطفال هم ممکن است دیده شود.
اما چرا این سندرم «استکهلم» نامیده میشود؟
در سال ۱۹۷۳ از یک بانک در استکهلم سوئد، سرقت شد. دزدها چند نفر از کارمندان
بانک را چند روزی به گروگان گرفتند. بر خلاف انتظار گروگانها از نظر احساسی جذب
دزدها شدند و حتی بعد از آزادی از آنها دفاع کردند و حاضر نشدند علیه آنها، شهادت
بدهند. بعدها، یکی از دزدها با یکی از خانمها کارمند ازدواج کرد.
مثال مشهور سندرم استکهام، مورد ربوده شدن «پتی هرست» Patty Hearst
دختر یک میلیونر است. او بعد از دزیده شدن با آدمربا سمپاتی پیدا کرد و حتی بعدها
در یکی سرقت با او همکاری کرد!
عکسی از پتی هرست
اما مورد دیگری که برای ما آشناتر است، داستان ناتاشا کامپوش،
یک دختر ۱۰ ساله اتریشی است که در ۱۰ سالگی ربوده شد. به مدت ۸ سال یعنی درست تا
سال قبل او در اسارت بود، تا اینکه بعد از حمله پلیس، توانست فرار کند. نشانههایی
از سندرم استکهلم در این دختر دیده میشود چرا که بعد از خودکشی آدمربا وی به شدن
اندوهگین شد.
2- سندرم لیما: سندرم لیما نقطه مقابل سندرم استکهلم است. در این سندرم
آدمرباها، بیش از حد نگران سرونوشت و رنج و عذاب آدمهایی میشوند که آنها را
ربودهاند.
وجه تسمیه: در سال ۹۶، ۱۵ عضو یک جنبش انقلابی در لیما، پایتخت پرو دست
به آدمربایی زدند. آنها صدها نفر از افراد شرکتکننده در مهمانی سفیر ژاپن در پرو
را به گروگان گرفتند. در بین مهمانها دیپلماتها، مقامات دولتی و ارتشی و
بازرگانها دیده میشد.
اما آنها از این موقعیت استثنایی و افراد مهمی که در اختیار داشتند، استفاده
نکردند و ظرف چند روز بیشتر گروگانها را آزاد کردند. رئیسجمهور آینده پرو و مادر
رئیسجمهور فعلی پرو جزو کسانی بودند که آزاد شدند. گروگانگیری چند ماه ادامه پیدا
کرد و باقی گروگانها با حمله کماندوها، آزاد شدند.
۳- سندرم دیوژن: شاید در کتابهای ادبیات به اسم دیوژن
برخورده باشید و حکایتهایی از او خوانده باشید. دیوژن یک فیلسوف یونان باستان بود
که میگویند در یک خمره شراب روزگار می گذراند و افکاری نیهیلیستیک داشت.
داستان دیوژن و اسکندر مقدونی: معروف است که بعد از آنکه اسکندر در
جایی فاتح شده بود همه طبقات و از جمله دانشمندان به دیدن او میآمدند و تبریک
میگفتند. دیوژن نیامد. اسکندر گفت: حال که او نیامده ما به سراغ او میرویم و
رفت. دیوژن در بیابان، لخت و عور آفتاب گرفته بود اسکندر با سران سپاه میرفت.
دیوژن از دور صدای سم اسبها را شنید. خیلی تعجب کرد و خودش را نیم خیز کرد. اسکندر
آمد بالای سر دیوژن و قدری با او صحبت کرد. دیوژن خیلی با بیاعتنایی جواب داد. بعد
اسکندر گفت از من چه میخواهی؟ گفت: اینکه بروی کنار و سایه ات را از سر من کم
کنی، چون آفتاب گرفته بودم و تو مانع شدی. اسکندر خیلی متعجب شد و با خود گفت:
یعنی تا این حد استغنا و بینیازی؟! وقتی آمد بیرون، سران سپاه داشتند انتقاد
میکردند که این مرد چه قدر احمق بود. ولی اسکندر خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود و
این جمله معروف را گفت که «اگر اسکندر نبودم دوست داشتم دیوژن باشم».
سندرم دیوژن بیشتر در افراد پیر دیده میشود، در این سندرم افراد گوشهنشین
میشوند و به وضعیت ظاهری و بهداشت خود اهمیتی نمیدهند. البته مدرکی پیدا نشده که
نشان بدهد دیوژن با وجود عزلتنشینی، از لحاظ ظاهری آشفته و نامرتب بود.
۴- سندرم پاریس: سندرم پاریس مختص ژاپنیهاست!، از میلیونها ژاپنی که هر
سال از شهر زیبای پاریس بازدید میکنند، تعداد انگشتشماری دچار اختلال وضعیت ذهنی
میشوند و تنها راه حل مشکلشان این است که به میهنشان برگردند.
نام این سندرم در ترمینولوژی پزشکی، اختلال انطباقی است، منتها با گذاشتن نام
سندرم پاریس بر گرفتاران ژاپنی این اختلال رنگ و لعاب ویژهای به آن داده شده است.
طبیعی است که ژاپنیها با آن فرهنگ شرقیشان وقتی به پایتخت فرهنگی اروپا میروند،
مشکل انطباقی پیدا کنند.
سفارت ژاپن همواره نگران توریستهای این کشور در پاریس است و آمادگی دارد تا
شوکدیدههای فرهنگی را به ژاپن برگرداند و یا آنها تحت درمانهای اورژانس بیمارستانی
قرار دهد.
۵- سندرم استندال: این سندرم یک بیماری روانتنی یا
سایکوسوماتیک است. وقتی شخصی در هنگام مشاهده یک اثر هنری بسیار زیبا یا مکانی پر
از اشیای هنری است و دچار طپش قلب ناگهانی، سرگیجه، گیجی و یا حتی توهم میشود، از
این اصطلاح استفاده میشود.
ماری هنری بیل یا استندال، نام یک نویسنده فرانسوی قرن
نوزدهمی است. هنگامی که او در سال ۱۹۱۸ سفری به فلورانس ایتالیا داشت در هنگام
مشاهده آثار هنری، دچار حالتی مشابه شد که در یکی از کتابهایش علایم آن را توصیف
کرده است.
سندرم استندال، نام یک فیلم سینمایی با همین عنوان هم است که
در سال ۹۶ اکران شده است.
۶- سندرم بیتالمقدس: در این سندرم افرادی که به
بیتالقمدس میروند، دچار افکار وسواسی و توهم میشوند، توهمهایی مثل اینکه مورد
هدف قرار گرفتهاند و یا به جایی هدایت میشوند. مبتلایان به این سندرم، مختص به
مذهب و یا طبقه خاصی نیستند و عموما قبلا بیماریهای روانی داشتهاند.
۷- توهم کاپگراس Capgras: این توهم بیشتر در
افراد مبتلا به شیزوفرنی، دمانس و یا دیگر آسیبهای مغزی دیده میشود. مبتلایان به
این توهم فکر میکنند که یک عضو نزدیک در خانوادهشان که در بیشتر موارد زن یا شوهر
بیمار است، با فردی بیگانهای کاملا همقیافه عوض شده است.
در آثار علمی تخیلی زیادی به این نوع توهم شاره شده است که شاید آشناترین آنها
برای ما فیلم
همسران استپفورد با بازی «نیکول کیدمن» و
«متیو
برادریک» باشد.
در اینجا شایسته است، یادی هم از آیرا لوین نویسنده رمان همسران
استپفورد کنیم که چند روز پیش در ۷۸ سالگی درگذشت.
8- توهم فرگولی Fregoli : در این توهم بیمار تصور میکند که اشخاص مختلف
در واقع یک شخص واحد هستند که قیاقهاش را تغییر میدهد و یا استتار میکند.
وجه تسمیه : یک هنرپیشه ایتالیایی به نام «لئوپولدو فرگولی» که توانایی زیادی در
تغییر قیافه سریع داشت.
۹- توهم کوتارد Cotard: در این توهم بیمار فکر میکند که مرده است و وجود
ندارد و یا اینکه تصور میکند خون یا اعضای داخلیاش را از دست داده است. گاهی هم
این افراد باورهای جاودانگی پیدا میکنند.
نخستین بار ژولز کوتارد، یک نورولوژیست فرانسوی این اختلال را در سال ۱۸۸۰ شرح
داد.
۱۰ – اختلال حافظه تکرارپنداری Reduplicative paramnesia: در این اختلال
شخص فکر میکند که اشیا یا محلهای مختلف تکثیر میشوند و به طور همزمان در دو محل
یا بیشتر وجود دارند. نخستین بار آرنولد پیک، یک نورولوژیست اهل چکسلواکی در سال ۱۹۰۳ این اختلال را شرح داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر