«هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم».
زمانی که ادم به وسوسه حوا و شیطان می خواست سیب ممنوعه را بخورد و خداوند انها را به این دلیل از بهشت راند
خداوند به ادم حوا گفت شما خواستار رسیدن به کمال و معرفت بوده اید اما بدون اینکه اجازه انرا داشته باشید اما من خدا هستم و انچه را که شمامی خواهید به گونه ای دیگر به شما می دهم زیرا شما در اینده باید خلیفته الله شوید
برای رسیدن به این معرفت هفت کلام را باید بدانید من همه این هفت کلام را در خواب به شما گفتم اما شما خود باید بگردید تا انرا درون خودتان پیدا کنید و زمانی که انرا یافته اید می توانید در اسمان هفتم به دیدار من بیاید و من قدرتی همانند انچه خود دارم به شما می دهم
من دو کلام انرا به همه موجودات عالم گفته ام اما همه حیوانات بیش از ان نخواهند دانست زیرا انها انسان نیستند
ان دو کلام را هم شما می دانید
بودن TO BE
حیوانات و انسان باید زندگی کنند پس باید باشند پس به انها دو کلام اول زندگی را اموختم و معنای بودن یعنی بخورند بیاشامند لذت ببرند بخوابید و نسل خود را با لذت جنسی بر روی کره زمین اضافه کنید
اما تو انسان چون 5 کلام دیگر را می دانی اگر انرا در طول زندگی خود پیدا نکنی تو را زین سبب به جهنم می فرستم اما چون دیگر حیوانات انرا نمی دانند من برای حیوانات جهنم یا بهشتی بر پا نمی کنم خدا گفت من درب بهشت را در اسمان پنجم برای تو ای انسان می گذارم زیرا سه کلام دیگر که باید بدان دست یابی اسان است
سالها گذشت انسان ها خوردن خوابیدن نسل خود زیاد کردند تا اینکه در دورانی کهن عده ای از انسانها به این فکر افتادند که ما چرا زنده هستم مگر می شود زندگی همین خوردن و خوابیدن باشد
انها خود را فیلسوف نام نهاده و به دنبال علت وجودی انسان بودند
تا اینکه خداوند بر انسان ها رحمت اورد و برای انان پیامبرانی از نسل خودشان فرستاد تا کلام های دیگر را به انسان بیاموزند
انسان ها فهمیدند زندگی فقط بودن نیست
نبودنی هم هست
پس به راز دو کلام دیگر هم پی بردند بودن
یا or
نبودن
not to be
بودن یا نبودن
حال می ماند کلام پنجم
اگر کسی به ان دست می یافت می توانست کلید بهشت را پیدا کند
قرن ها گذشته و تاکنون فقط اندک کسانی هستند که به کلام پنجم دست پیدا کرده اند
و دیگران هنوز در حسرت یافتن کلام پنجم هستند این افراد با حسرت نوا سر می دهند و فقط می گویند بودن یا نبودن مسله همین است و دیگر هیچ و دانایان لب فرو بسته و هیچ نمی گویند
نویسنده
از لحاظ علمی مغز انسان هفت گیرنده دوپامین دارد
گیرنده های دوپامین یک و دو بین حیوانات و انسانها مشترک است این گیرنده ها مسئول اعمال حیاتی و حیوانی مثل خوابیدن خوردن و لذت جنسی است
گیرنده های 3 و 4 فقط در پستانداران وجود دارد ولی میزان و تراکم ان بین حیواناتی مثل وال دلفین و انسان و میمون متفاوت است این گیرند های مسئول تفکر و تعقل و دانش اندوزی استدالال و خدا شناسی است
گیرنده های 5 و 6 و هفت دوپامین
هنوز هیچکس نمی داند کار این گیرنده های چیست و اگر کسی کار این گیرنده ای مغز را که فقط در انسان وجود دارد بداند و از انها استفاده کند به قدرتی می رسد که تاکنون هیچ انسانی به ان دست نیافته است گروهی معتقد هستند کلام پنجم در گیرنده 5 دوپامین انسان را خلیفته الله می کند و بسیاری از پیامبران و افراد دانشمندان به ان دست یافته اند ولی یافتن راز گیرندههای دوپامین ششم و هفتم انسان را همانند الله یا خود خدا می کند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر