سال 1367 زمانی که پزشک عمومی بودم اولین تجربه خود را در زمینه ترک اعتیاد انجام دادم
بیمار مرد 38 ساله ای بود که بیش از 18 سال هروئین مصرف می کرد و در 4 سال اخر به معتاد تزریقی تبدیل شده بود
موفقیت در ترک اولین بیمارم باعث ایجاد علاقه من به زمینه مواد مخدر و داروهای ترک اعتیاد شد اما به زودی با دیدن انچه دیگر همکاران انجام می دادند من از ادامه کار دلسرد شدم
یکی از همکاران پزشک با تاسیس یک مطب شیک در بالای شهر و گرفتن مبالغ هنگفت از والدین بیمار برای ترک اعتیاد به انها امپول ترک اعتیاد تزریق می کرد و مطبش هم پر بود از پدران و مادرانی که از سر دلسوزی به دنبال راه چاره ای برای ترک دادن جوانانشان بودند
اقای دکتر اعتیاد دودی به تریاک را با تزریق یک امپول جادویی در هر روز ترک می داد ؟ و اخرش هم کلی کپسول دست ساز گران قیمت ؟
اقای دکتر به جوان معتاد به تریاک امپول مورفین تزریق می کرد و والدین بدبخت هم خوشحال از این که پسرشان وافور و سیخ سنگ را کنار گذاشته و فرزندشان هر روز مشتاقانه برای درمان به مطب دکتر می رود خوشحال و راضی بودند
یکی دیگر از همکاران با ساخت کپسول های ترک اعتیاد که حاوی انواع داروهای خطرناک و اعتیاد اور بود ثروتی اندوخته این قبیل کارها ی همکاران پزشک باعث شد که من به عنوان یک انسان سعی کنم فقط در زمینه اعتیاد به مطالعات خودم و دانش اندوزی بسنده کنم و وارد این بازار کثیف نشوم زیرا وقتی به والدین می گفتم ترک دادن فرزند شما یک سال طول می کشد و باید هفته ای دو بار برای درمان روانشناختی بیاید می گفتند
اقای دکتر شما هم دکان باز کردید فلان دکتر با تزریق یک امپول ترک و دادن چند تا کپسول فلان فامیل ما را ترک داده است ؟اگه ترک دادن بلد نیستند بروید از فلان دکتر یاد بگیرید مطبش غل غله است ؟؟؟
بعد از ورودم به رشته تخصصی رانیماسیون انواع مواد مخدر در دسترس من بود با توجه به اینکه من قبل از ورود به دانشکده پزشکی مدت ها دانشجوی شیمی بودم فرمول شیمیایی مواد مخدر برای من جالبتر از هر چیز دیگری بود
چطور یک قرص ساده حساسیت با تغییر یک عامل اکسیژن یا هیدروژن تبدیل به یک مخدر قوی مثل شیشه یا متکاتیون می شود و چقدر فرمول شیمیایی هورمون های مغزی به این مواد مخدر و محرک شبیه است
تمامی این دانش ها سبب شد که به مرور در مغزم بتوانم پازل وابستگی انسان ها به مواد مخدر تکمیل کنم
مرکز ترک سوء مصرف مواد یا مرکز ادامه اعتیاد به خرج دولت
مدت ها است در ایران مراکز ترک و سوء مصرف شروع به کار کردند منهم مجوز های لازم را گرفتم ولیکن هیچ رغبتی به تاسیس ان نداشتم
زیرا به نظر من یک حلقه گمشده در مسله اعتیاد و ترک اعتیاد در ایران وجود دارد
درست است که این گونه مراکز در تمام دنیا وجود دارد و در همه انها برای درمان اعتیاد به بیماران ترکیبات متادون و بوپرنورفین می دهند و اصلا پروتکل ان به نام طرح نگهدارنده اعتیاد با متادون است و این همان چیزی است که من مخالف ان هستم
من با این مسله که دادن متادون برای عدم استفاده از تریاک و یا هروئین ممکن است برای 60 در صد معتادین بدبخت و بیچاره ای که امکان درمان و ترک کامل را ندارند خوب باشد اما متادون چاره درمان و ترک اعتیاد همه مواد مخدر نیست و ما فقط از لحاظ اجتماعی گروه زیادی از معتادان را به صورت دولتی با دادن متادون ساکت نگاه می داریم تا میزان خشونت های اجتماعی کاهش و امنیت اجتماعی افزایش پیدا کند اما ان کسانی که به راستی می خواهند دست از اعتیاد بردارند و به دنبال راه درستی هستند از قلم افتاده اند و متادون شده است وهی منزل و اخرین ایه خداوند در ترک اعتیاد ؟
اگر ماری جوانا می کشی برای ترک ان به تو متادون می دهند اگر شیشه می کشی متادون هروئین می کشی متادون
براستی این متادون چگونه داروی جادویی که برای ترک هر مخدری می توان از ان استفاده کرد
متادون فرشته نجات یا دیو اعتیاد
به نظر می رسد متادون که روزی به عنوان دارو امیدی برای ترک دادن معتادان به مواد افیونی بشمار می رفت امروزه خودش تبدیل به معضل شده است
اعتیاد به متادون در ایران هر روز بیشتر و بیشتر می شود فلان جوان را می شناسم که دوبار ماری جوانا کشیده است و والدین او را برای ترک به مرکز سوء مصرف بردند و انجا به او متادون دادند و یا معتاد به شیشه ای که به او متادون دادند و امروزه همه انها هم ماری جوانا و شیشه می کشند و هم متادون می خورند ؟
من نظر خود را در باره متادون در داستان طنز گونه ای به نام گربه ای به نام تریاک و موشی به نام متادون نوشته ام
در مورد اعتیاد به تریاک هم نظر من کاملا مشخص است
اما محرک کریستال شیشه
ادامه دارد