ژان پل سارتر هم مسکالین مصرف کرده بود Jean-Paul Sartre experimented with mescaline
بر اساس نوشته های پل استراترن نویسنده انگلیسی در کتاب سارتر در 90 دقیقه ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیسم و نمایش نویس فرانسوی تجربیات خود را از مصرف ماده مخدر روانگردان مسکالین را برای او بیان کرده است
مصرف روانگردان مسکالین در بین افراد تحصیلکرده و فیلسوف رایج است انها از مسکالین به عنوان یک مخدر روانگردان انسیوژن برای ورود به دنیای ماوراء و شناخت راز های هستی استفاده می کنند
از مهمترین نویسندگان و افراد دیگری که از مسکالین استفاده کرده اند می توان به الدوس هاکسلی و هانتر تامپسون و الکساندر شولجن و برایان وینتر و کاستاندا اشاره کرد
ژان پل سارتر کتاب استفراغ (رمان تهوع ) خود را در زمانی که از مسکالین استفاده می کرده است نوشته است
در ارتباط با
توهمات جنون آمیز ژان پل سارتر از هجوم خرچنگ ها ناشی از استعمال مسکالین بوده است
opium.site: آلدوس لئونارد هاکسلی و درهای ادراک بهشت و دوزخ با مسکالین
opium.site: حشاشین و بهشت
opium.site: ویکتور هوگو معتاد به حشیش (ماری جوانا ) بود
opium.site: حشیش الهام بخش و خلاق یا مخرب و ویران کننده مغز انسان ؟
opium.site: آیا ماری جوانا و حشیش مواد مخدر سیاسی هستند Do marijuana ...
opium.site: جک نیکلسون معتاد به حشیش و ال اس دی بود
opium.site: آلدوس لئونارد هاکسلی:LSD ال اس دی برای تسهیل مرگ خوب ...
opium.site: آماندا بین و پرتاب زباله وماری جوانا
خلبانان های یک بار مصرف ژاپنی (کامیکاز-انتحاری )...
ماده مخدر نفس شیطان'Devil's Breath' در کلمبیا borr...
تنهایی احتمال ابتلا به افسردگی را زیاد می کند
اعتیاد به هرنوع ماده مخدر نشان دهنده شخصیت ژن و ه...
دختر 4 ساله را در امریکا معتاد به مواد روانگردان ...
ژن هوش کشف شد باهوش ها خود را برای مرگ اماده کنید ...
ارتباط زیادی بین ژن و هوش نیست چیزی به نام ژن هوش...
ویدیوی از آثار مصرف ماده مخدر شیشه (متامفتامین )Cr...
آیا دارویی هست که تست ماده مخدر شیشه را منفی کند
How much is an 8-ball of Cocaineواحد خرید و فروش ک...
گیرنده کاپاk مورفین (Opioid receptor)(Kappa opioid...
گیرنده های مو μ مورفین
مورفین Morphine
گیرنده دلتا (δ) مورفین Opioid receptor
کونوتوکسین (قرص مخدر تف حلزون)قویتر از مورفین Cono...
استخراج مسکالین از کاکتوس پیوت و سن پدرو
دوز مصرف ماده مخدر روانگردان مسکالین Mescaline
معشوق مرا نخور لوفوفورا ؟ (پیوت )don't eat the my...
دوز ماده مخدر روانگردان ال اس دی LSD DOSE
خاطراتی از فری کات شده های free cut lsd مخدر روان...
ادرار درمانی با خوردن قارچ روانگردان آمانیتا موسکا...
اثرات ماده مخدر متامفتامین (شیشه ) بر هورمون تستست...
معتادان به مخدر شیشه (متامفتامین ) می توانند ادرار...
هنرمندان و مصرف مواد مخدر روانگردان توهم زا -سارتر و مسکالین -هاکسلی و مسکالین -کاستاندا و مسکالین -شولجن و مسکالین شولیگن و مسکالین اثرات انسیوژن مسکالین مسکالین و خدا مسکالین چیسا اثرات مسکالین بر هنر و هنرمندان چه کسانی از مسکالین استفاده می کنند خطرات مصرف مسکالین عوارض مصرف مسکالین اثرات مصرف مسکالین فرم مصرف مسکالین -عوارض جانبی مسکالین روانگردان انسیوژن چیست اثرات روانگردان انسیوژن خدا درون یک قرص است استفاده از مواد توهم زا برای درک خدا توهمات جنون آمیز ژان پل سارتر از هجوم خرچنگ ها ناشی از استعمال مسکالین بوده است رمان تهوع اثر ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی
بر اساس نوشته های پل استراترن نویسنده انگلیسی در کتاب سارتر در 90 دقیقه ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیسم و نمایش نویس فرانسوی تجربیات خود را از مصرف ماده مخدر روانگردان مسکالین را برای او بیان کرده است
ژان پل سارتز تحت تاثیر مخدر روانگردان مسکالین کتاب استفراغ را نوشت |
مصرف روانگردان مسکالین در بین افراد تحصیلکرده و فیلسوف رایج است انها از مسکالین به عنوان یک مخدر روانگردان انسیوژن برای ورود به دنیای ماوراء و شناخت راز های هستی استفاده می کنند
از مهمترین نویسندگان و افراد دیگری که از مسکالین استفاده کرده اند می توان به الدوس هاکسلی و هانتر تامپسون و الکساندر شولجن و برایان وینتر و کاستاندا اشاره کرد
ژان پل سارتر کتاب استفراغ (رمان تهوع ) خود را در زمانی که از مسکالین استفاده می کرده است نوشته است
در ارتباط با
توهمات جنون آمیز ژان پل سارتر از هجوم خرچنگ ها ناشی از استعمال مسکالین بوده است
opium.site: آلدوس لئونارد هاکسلی و درهای ادراک بهشت و دوزخ با مسکالین
opium.site: حشاشین و بهشت
opium.site: ویکتور هوگو معتاد به حشیش (ماری جوانا ) بود
opium.site: حشیش الهام بخش و خلاق یا مخرب و ویران کننده مغز انسان ؟
opium.site: آیا ماری جوانا و حشیش مواد مخدر سیاسی هستند Do marijuana ...
opium.site: جک نیکلسون معتاد به حشیش و ال اس دی بود
opium.site: آلدوس لئونارد هاکسلی:LSD ال اس دی برای تسهیل مرگ خوب ...
opium.site: آماندا بین و پرتاب زباله وماری جوانا
اثرات اشک زنان بر روی میل جنسی و کاهش خشم و ترک ا...
- Aldous Huxley described his experience with mescaline in the essay The Doors of Perception.
- The sex psychologist Havelock Ellis also tried mescaline.[10][11]
- Hunter S. Thompson wrote an extremely detailed account of his first use of mescaline in First Visit with Mescalito, appearing in his book Songs of the Doomed.
- Psychedelic research pioneer Alexander Shulgin said he was first inspired to explore psychedelic compounds by a mescaline experience.[12]
- Bryan Wynter produced Mars Ascends after trying the substance his first time.[13]
- According to Paul Strathern's book Sartre in 90 Minutes, Jean-Paul Sartre experimented with mescaline, and his description of ultimate reality (in La Nausee) as "viscous and obscene" was written under mescaline's influence.
- George Carlin mentions mescaline use during his youth while being interviewed.[14]
- Carlos Santana told in 1989 about his mescaline use in a Rolling Stone interview.[15]
Sartre in 90 Minutes (download torrent) - TPB
written under mescaline's influence
پائولو کوئیلو کیست؟
زندگینامه
پائولودر ۲۷ اوت ۱۹۴۷ در شهر ریودوژانیرو ، پایتخت سابق برزیل و از شهرهای پرجمعیت فعلی این کشور ، در خانواده ای متوسط به دنیا آمد . اطلاعات مربوط به زندگینامه از منابع ذیل گرفته شده است : پائولو کوئیلو ، مکتوب ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۲-۱۱ ؛ پائولو کوئیلو ، دومین مکتوب ، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری ، ص ۱۲-۱۱ ؛ پائولو کوئیلو ، شیطان و دوشیزه پریم ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۷-۶ زادگاه او کشوری قدیمی است با بزرگترین رودها و جنگلهای جهان به نام آمازون ، در آمریکای جنوبی .
پدرش مهندس بود و مادرش ، لیژبا ، زنی متدین و خانه دار بود . خانواده اش بسیار علاقه مند بود که کوئیلو یا مهندس شود یا حقوقدان و بدین منظور بر او فشار بسیاری می آوردند . در هفت سالگی او را به مدرسه یسوعیان گذاشتند که محیط و مقررات آن مطلوب پائولو نبود . با این حال او رؤیای واقعی تمامی عمر خود را در راهروهای همان مدرسه یافت ؛ یعنی نویسندگی . او حتی نخستین جایزه ادبی خود را در مسابقه شعر همین مدرسه دریافت کرد .
هرچه پدر و مادر کوئیلو تلاش می کردند شوق فراوان او را به نویسندگی خاموش کنند ، فایده ای نداشت . به ویژه در دوران نوجوانی غوغای درونی او بالا گرفت . این وضعیت او را به طغیان کشاند تا اینکه تمامی مقررات خانواده را به باد تمسخر گرفت . پدرش این رفتار را نشانه بیماری روانی تلقی کرد و ترتیبی داد تا او را در بیمارستان بیماران روانی بستری کنند و در آنجا برای درمان او از روش شوک برقی استفاده کردند .
بعدها کوئیلو همین خاطرات را دست مایه یکی از آثار زیبای خود به نام ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد قرار داد که تاثیرات مثبتی در جامعه برزیل گذاشت . از جمله اینکه قانونی که ده سال در کنگره برزیل بلاتلیف مانده بود ، تصویب شد . مفاد این قانون این بود که : « بستری کردن اشخاص در بیمارستان های روانی بدون علت موجه ممنوع است . »
اما مشکل کوئیلو با خانواده اش همچنان ادامه داشت و هر زمان به گونه ای نمایان می شد . وقتی کوئیلو وارد یک گروه نمایشی شد و به کار تئاتر و روزنامه نگاری روی آورد ، باز هم خانواده اش این کار را نپسندیدند ؛ زیرا محیط تئاتر از نظر یک طبقه متوسط محیط فاسدی به شمار می رفت . پدر و مادرش چنان بیمناک شدند که قول و قرار خود را زیر پا گذاشتند و او را برای سومین بار به بیمارستان روانی گذاشتند . وقتی از بیمارستان مرخص شد بیش از پیش منزوی و سرگشته شده بود ، اما پزشکان به آنها گفتند که پائولو هیچ مشکلی ندارد و فقط باید بیاموزد چطور با زندگی روبرو شود.
پس از سه بار که در بیمارستان روانی بستری شد ، به درس و تحصیل بازگشت و می خواست زندگی طبیعی خود را ادامه دهد . در آغاز نشان داد که همان شیوه مطلوب و الدینش را پذیرفته است، اما پس از چندی تحصیل را رها کرد و دوباره به تئاتر روی آورد .
در دهه ۱۹۶۰ جنبش هیپی گری همانند موج بزرگی سراسر جهان را فرا گرفت . این موج در برزیل هم ریشه دواند ، اما رژیم نظامی برزیل آن را به شدت سرکوب می کرد . پائولو هم با بلند کردن موهای خود و خودداری از همراه داشتن کارت شناسایی به این جنبش پیوست . در همین حال او شیفته افکار مارکس ، انگلیس و چگوارا شده بود و در محافل و جلسات آنها با علاقه وافر شرکت می کرد . پائولو همچنین از فرقه رام ( RAM ) تاثیر پذیرفته است .
پائولو سپس به سفارش یکی از دوستانش به نام رائول ، به ترانه سرایی روی آورد . او بیش از شصت آهنگ و ترانه برای دوستانش آماده کرد که تمامی آنها با استقبال روبرو شد و برای او درآمد خوبی داشت .
در این دوران پائولو گرفتار بحران معنوی شده بود . او به بی ایمانی مطلق گرائید و در این برهه به مواد مخدر ، مواد توهم زا ، سحر و جادو و استفاده فراوان از مشروبات الکلی پناه برد . او حتی در سفرهای طولانی در جستجوی کارلوس کاستاندا برآمد . این تجربه ها به گفته او در برابر آداب شیطان پرستی هیچ است . او اظهار می دارد خوان آریاس ، زندگی من ، ترجمه خجسته کیهان، ص ۱۰۵٫ ابتدا کوکائین ، سپس مواد روان گردان ، بعدا پیوت ، مسکالین ، ماری جوانا و خلاصه هر نوع مواد مخدری بود ، آزمودم و در آنها زیاده روی کردم . اما هم اکنون بسیاری از آنها را ترک کرده ام ، ولی ترک اعتیاد بسیار دشوار است . کائیلو هنوز هم خوردن شراب را ادامه می دهد و معمولا در سفره او شراب وجود دارد .
کوئیلو سال ۱۹۷۳ با هدف دفاع از آزادیهای فردی ، عضو سازمانی شد که مخالف سرمایه داری بود و یک سلسله داستانهای مصور طنز به نام کرینگها منتشر کرد . این کار منجر به دستگیری های پی در پی او شد . در یکی از موارد به یک شکنجه گاه نظامی منتقل شد و در آنجا به شدت شکنجه شد و به قول خودش با اعلام اینکه دیوانه است و سه بار هم سابقه بستری شدن در بیمارستان روانی را دارد و با خودزنی ، از مرگ حتمی نجات یافت . این حادثه با تجربه سه بار بیمارستان روانی و سه بار زندان ، که خود آن را شش بار زندان می نامد ، تاثیر عمیقی بر او گذارد .
در سال ۱۹۷۳ پائولو و رائول عضو انجمن دگراندیشی شدند که در مقابله با ایدئولوژی سرمایه داری تاسیس شده بود . او در این زمان برای مدتی به جادوی سیاه روی آورد .
در ۲۶ سالگی به این نتیجه رسید که به اندازه کافی تجربه اندوخته است . در یک کمپانی شغلی گرفت و با زنی آشنا شد و با او ازدواج کرد . آنها در سال ۱۹۷۷ به لندن رفتند و او در آنجا به نویسندگی پرداخت ؛ اما موفقیتی کسب نکرد و سال بعد به برزیل باز گشت . در آنجا هم شغلی گرفت که تنها سه ماه ادامه یافت و پس از آن ، هم زنش را و هم شغلش را از کف داد و این سومین ازدواج ناموفق او بود .
در سال ۱۹۷۹ با یک دوست قدیمی ملاقات کرد و این ملاقات منجر به ازدواج آنها شد . آنها با یکدیگر به کشورهای مختلف اروپایی ، چه غربی و چه شرقی ، و بسیاری از کشورهای آسیایی مسافرت کردند . در یکی از این سفرها در سوئیس ملاقاتی با شیمون پرز ، رئیس جمهور پیشین اسرائیل ، داشت و از او هدایایی دریافت کرد . پائولو در سفری که به آلمان داشت ، پس از مشاهده بازداشتگاه داخائو ، در یک حالت بصیرت درونی مردی را مشاهده کرد . دو ماه بعد در کافه ای در آمستردام با آن مرد روبرو شد . کوئیلو هرگز هویت آن مرد را فاش نکرد ؛ فقط همین قدر گفت که به او توصیه کرده است به دین روی آورد و به زیارت برود و جاده قدیمی زیارتی سانتیاگو را به او نشان داده است . به این ترتیب او به مطالعه عرفان مسیحیت روی آورد و در ۳۹ سالگی به زیارت رفت و سال بعد نخستین کتاب خود را نگاشت . این در حالی بود که او فرقه ها ، مذاهب و ادیان مختلف را مثل کریشنا ، بودا ، یوگا ، هندو و حتی بی دینی و الحاد را تجربه کرده بود .
یکی از سفرهای او به ایران بود . او در خرداد ۱۳۷۹ به عنوان نخستین نویسنده غیر مسلمانی که پس از انقلاب از ایران دیدار کرده است ، به تهران سفر کرد . پائولو شادمانی خود از سفر به ایران را چنین بیان می کند :
هنگامی که هواپیمای من در ساعت دو بامداد در تهران به زمین نشست ، بیش از حد شگفت زده شدم . بیش از یکصد خواننده منتظر من بودند . در آن هنگام نیمه شب ، به فرودگاه آمده بودند فقط برای دیدن من . هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بودم . به شدت تکان خوردم . این یک نشانه بود ، می خواستند به من خوش آمد بگویند . می خواستند مرا در اندیشه های خود سهیم کنند . بسیار باز بودند . آغوش آنها به سوی تازگی گشوده بود و همان هنگام کم کم توانستم درکشان کنم . ایرانیان مشتاق شنیدن نظریات دیگران بودند . در سفر ده روزه ام به تهران بارها و بارها با این حقیقت روبه رو شدم ، ایران به سوی گفتگو گام بر می دارد . پائولو کوئیلو ، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۱ .
شخصیت و منش
پائولودر ۲۷ اوت ۱۹۴۷ در شهر ریودوژانیرو ، پایتخت سابق برزیل و از شهرهای پرجمعیت فعلی این کشور ، در خانواده ای متوسط به دنیا آمد . اطلاعات مربوط به زندگینامه از منابع ذیل گرفته شده است : پائولو کوئیلو ، مکتوب ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۲-۱۱ ؛ پائولو کوئیلو ، دومین مکتوب ، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری ، ص ۱۲-۱۱ ؛ پائولو کوئیلو ، شیطان و دوشیزه پریم ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۷-۶ زادگاه او کشوری قدیمی است با بزرگترین رودها و جنگلهای جهان به نام آمازون ، در آمریکای جنوبی .
پدرش مهندس بود و مادرش ، لیژبا ، زنی متدین و خانه دار بود . خانواده اش بسیار علاقه مند بود که کوئیلو یا مهندس شود یا حقوقدان و بدین منظور بر او فشار بسیاری می آوردند . در هفت سالگی او را به مدرسه یسوعیان گذاشتند که محیط و مقررات آن مطلوب پائولو نبود . با این حال او رؤیای واقعی تمامی عمر خود را در راهروهای همان مدرسه یافت ؛ یعنی نویسندگی . او حتی نخستین جایزه ادبی خود را در مسابقه شعر همین مدرسه دریافت کرد .
هرچه پدر و مادر کوئیلو تلاش می کردند شوق فراوان او را به نویسندگی خاموش کنند ، فایده ای نداشت . به ویژه در دوران نوجوانی غوغای درونی او بالا گرفت . این وضعیت او را به طغیان کشاند تا اینکه تمامی مقررات خانواده را به باد تمسخر گرفت . پدرش این رفتار را نشانه بیماری روانی تلقی کرد و ترتیبی داد تا او را در بیمارستان بیماران روانی بستری کنند و در آنجا برای درمان او از روش شوک برقی استفاده کردند .
بعدها کوئیلو همین خاطرات را دست مایه یکی از آثار زیبای خود به نام ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد قرار داد که تاثیرات مثبتی در جامعه برزیل گذاشت . از جمله اینکه قانونی که ده سال در کنگره برزیل بلاتلیف مانده بود ، تصویب شد . مفاد این قانون این بود که : « بستری کردن اشخاص در بیمارستان های روانی بدون علت موجه ممنوع است . »
اما مشکل کوئیلو با خانواده اش همچنان ادامه داشت و هر زمان به گونه ای نمایان می شد . وقتی کوئیلو وارد یک گروه نمایشی شد و به کار تئاتر و روزنامه نگاری روی آورد ، باز هم خانواده اش این کار را نپسندیدند ؛ زیرا محیط تئاتر از نظر یک طبقه متوسط محیط فاسدی به شمار می رفت . پدر و مادرش چنان بیمناک شدند که قول و قرار خود را زیر پا گذاشتند و او را برای سومین بار به بیمارستان روانی گذاشتند . وقتی از بیمارستان مرخص شد بیش از پیش منزوی و سرگشته شده بود ، اما پزشکان به آنها گفتند که پائولو هیچ مشکلی ندارد و فقط باید بیاموزد چطور با زندگی روبرو شود.
پس از سه بار که در بیمارستان روانی بستری شد ، به درس و تحصیل بازگشت و می خواست زندگی طبیعی خود را ادامه دهد . در آغاز نشان داد که همان شیوه مطلوب و الدینش را پذیرفته است، اما پس از چندی تحصیل را رها کرد و دوباره به تئاتر روی آورد .
در دهه ۱۹۶۰ جنبش هیپی گری همانند موج بزرگی سراسر جهان را فرا گرفت . این موج در برزیل هم ریشه دواند ، اما رژیم نظامی برزیل آن را به شدت سرکوب می کرد . پائولو هم با بلند کردن موهای خود و خودداری از همراه داشتن کارت شناسایی به این جنبش پیوست . در همین حال او شیفته افکار مارکس ، انگلیس و چگوارا شده بود و در محافل و جلسات آنها با علاقه وافر شرکت می کرد . پائولو همچنین از فرقه رام ( RAM ) تاثیر پذیرفته است .
پائولو سپس به سفارش یکی از دوستانش به نام رائول ، به ترانه سرایی روی آورد . او بیش از شصت آهنگ و ترانه برای دوستانش آماده کرد که تمامی آنها با استقبال روبرو شد و برای او درآمد خوبی داشت .
در این دوران پائولو گرفتار بحران معنوی شده بود . او به بی ایمانی مطلق گرائید و در این برهه به مواد مخدر ، مواد توهم زا ، سحر و جادو و استفاده فراوان از مشروبات الکلی پناه برد . او حتی در سفرهای طولانی در جستجوی کارلوس کاستاندا برآمد . این تجربه ها به گفته او در برابر آداب شیطان پرستی هیچ است . او اظهار می دارد خوان آریاس ، زندگی من ، ترجمه خجسته کیهان، ص ۱۰۵٫ ابتدا کوکائین ، سپس مواد روان گردان ، بعدا پیوت ، مسکالین ، ماری جوانا و خلاصه هر نوع مواد مخدری بود ، آزمودم و در آنها زیاده روی کردم . اما هم اکنون بسیاری از آنها را ترک کرده ام ، ولی ترک اعتیاد بسیار دشوار است . کائیلو هنوز هم خوردن شراب را ادامه می دهد و معمولا در سفره او شراب وجود دارد .
کوئیلو سال ۱۹۷۳ با هدف دفاع از آزادیهای فردی ، عضو سازمانی شد که مخالف سرمایه داری بود و یک سلسله داستانهای مصور طنز به نام کرینگها منتشر کرد . این کار منجر به دستگیری های پی در پی او شد . در یکی از موارد به یک شکنجه گاه نظامی منتقل شد و در آنجا به شدت شکنجه شد و به قول خودش با اعلام اینکه دیوانه است و سه بار هم سابقه بستری شدن در بیمارستان روانی را دارد و با خودزنی ، از مرگ حتمی نجات یافت . این حادثه با تجربه سه بار بیمارستان روانی و سه بار زندان ، که خود آن را شش بار زندان می نامد ، تاثیر عمیقی بر او گذارد .
در سال ۱۹۷۳ پائولو و رائول عضو انجمن دگراندیشی شدند که در مقابله با ایدئولوژی سرمایه داری تاسیس شده بود . او در این زمان برای مدتی به جادوی سیاه روی آورد .
در ۲۶ سالگی به این نتیجه رسید که به اندازه کافی تجربه اندوخته است . در یک کمپانی شغلی گرفت و با زنی آشنا شد و با او ازدواج کرد . آنها در سال ۱۹۷۷ به لندن رفتند و او در آنجا به نویسندگی پرداخت ؛ اما موفقیتی کسب نکرد و سال بعد به برزیل باز گشت . در آنجا هم شغلی گرفت که تنها سه ماه ادامه یافت و پس از آن ، هم زنش را و هم شغلش را از کف داد و این سومین ازدواج ناموفق او بود .
در سال ۱۹۷۹ با یک دوست قدیمی ملاقات کرد و این ملاقات منجر به ازدواج آنها شد . آنها با یکدیگر به کشورهای مختلف اروپایی ، چه غربی و چه شرقی ، و بسیاری از کشورهای آسیایی مسافرت کردند . در یکی از این سفرها در سوئیس ملاقاتی با شیمون پرز ، رئیس جمهور پیشین اسرائیل ، داشت و از او هدایایی دریافت کرد . پائولو در سفری که به آلمان داشت ، پس از مشاهده بازداشتگاه داخائو ، در یک حالت بصیرت درونی مردی را مشاهده کرد . دو ماه بعد در کافه ای در آمستردام با آن مرد روبرو شد . کوئیلو هرگز هویت آن مرد را فاش نکرد ؛ فقط همین قدر گفت که به او توصیه کرده است به دین روی آورد و به زیارت برود و جاده قدیمی زیارتی سانتیاگو را به او نشان داده است . به این ترتیب او به مطالعه عرفان مسیحیت روی آورد و در ۳۹ سالگی به زیارت رفت و سال بعد نخستین کتاب خود را نگاشت . این در حالی بود که او فرقه ها ، مذاهب و ادیان مختلف را مثل کریشنا ، بودا ، یوگا ، هندو و حتی بی دینی و الحاد را تجربه کرده بود .
یکی از سفرهای او به ایران بود . او در خرداد ۱۳۷۹ به عنوان نخستین نویسنده غیر مسلمانی که پس از انقلاب از ایران دیدار کرده است ، به تهران سفر کرد . پائولو شادمانی خود از سفر به ایران را چنین بیان می کند :
هنگامی که هواپیمای من در ساعت دو بامداد در تهران به زمین نشست ، بیش از حد شگفت زده شدم . بیش از یکصد خواننده منتظر من بودند . در آن هنگام نیمه شب ، به فرودگاه آمده بودند فقط برای دیدن من . هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بودم . به شدت تکان خوردم . این یک نشانه بود ، می خواستند به من خوش آمد بگویند . می خواستند مرا در اندیشه های خود سهیم کنند . بسیار باز بودند . آغوش آنها به سوی تازگی گشوده بود و همان هنگام کم کم توانستم درکشان کنم . ایرانیان مشتاق شنیدن نظریات دیگران بودند . در سفر ده روزه ام به تهران بارها و بارها با این حقیقت روبه رو شدم ، ایران به سوی گفتگو گام بر می دارد . پائولو کوئیلو ، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۱ .
شخصیت و منش
درباره شخصیت کوئیلو نکات مختلفی را می توان یادآور شد . او مردی است افراطی ، پرشور و خوگرفته به چیزی که خود آن را مبارزه سنجیده می خواند . پائولو هرگز از جدل و مبارزه نمی هراسد . او به هیچ چیز در جهان اطمینان ندارد . مردی که می داند چگونه به دیگران خوب گوش دهد و اذعان می کند که ممکن است اشتباه کند . او به شب علاقه مند است و تمام آثار خود را از شب تا سپیده دم نگاشته است . پائولو بسیار اهل سفر و جهانگردی است و تقریبا نیمی از سال را به سیر و گردش مشغول است . او به مشاهده منظره دریا بسیار علاقه مند است . تمام آثار خود را به زبان اسپانیولی می نویسد . پائولو بسیار اهل معاشرت است و از انزوا و گوشه گیری کاملا پرهیز دارد . پائولو علاقه وافری به شرهت دارد و این امر را به صورت گسترده تصاحب کرده است .
آثار
آثار
پائولو کوئیلو به دنبال تجربه ها ، بینشها و بصیرت هایی که یافت ، در چهل سالگی دست به قلم برد و از این به بعد نوشته های بزرگی را پدید آورد که این نوشته ها برای او شهرت جهانی را در پی داشت . بیشتر کتابهای کوئیلو را آرش حجازی بر اساس اجازه کتبی او به زبان فارسی برگردانده است . همچنین تمام کتابهای کوئیلو به زبان فارسی توسط نشر کاروان منتشر شده است .
به طور کلی آثار پائولو کوئیلو امروزه در بیش از ۱۴۰ کشور منتشر و به ۵۶ زبان ترجمه شده است . تا به امروز بیش از ۵۲ میلیون نسخه از کتابهای او به فروش رفته و بنا به گزارش نشریه فرانسوی لیر در سال ۱۹۹۹ پائولو دومین نویسنده پر فروش جهان در سال ۱۹۹۸ بوده است . چنان که کتاب کیمیاگر تاکنون دوازده چاپ داشته است و در سال ۱۳۷۶ جزء پرفروش ترین کتابهای سال ایران به شمار آمد .
۱٫ خاطرات یک مغ ، ۱۹۸۷
این کتاب که نخستین کتاب پائولو است ، به تجربیات او در طول سفر شش ماهه ای که با همسر خود به دور اروپا و به ویژه آلمان داشت ، می پردازد . کتاب مزبور حاوی اتفاقات خارق العاده ای است که ممکن است در زندگی یک انسان عادی رخ دهد . اما هر اتفاق می تواند یک نشانه و علامت باشد. یک ناشر کوچک برزیلی این کتاب را چاپ کرد که با اقبال کمی روبرو شد .
۲٫ کیمیاگر ، ۱۹۸۲
کتاب کاملا متفاوتی است . کاملا نمادین است و تمامی مطالعات پائولو درباره کیمیاگری در قالب داستان استعاری خلاصه شده است . این کتاب هم نخست با استقبال خوبی روبرو نشد ؛ به گونه ای که ناشر امتیاز آن را به کوئیلو بازگرداند ؛ اما او دست از تعقیب رؤیایش نکشید . امروزه کیمیاگر را بسیاری از دانشگاه ها از جمله دانشگاه شیکاگو به عنوان کتاب درسی معرفی کرده اند .
رمان کیمیاگر پس از انتشار و با فاصله به یکی از موفق ترین کتابهای واپسین سالهای سده بیستم تبدیل شد و نویسنده اش به عنوان یک پدیده ادبی به شمار رفت . تحلیل این رمان پیچیده است و مجالی مبسوط می طلبد . اما به اجمال باید گفت که : پائولو کوئیلو ، کیمیاگر ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۲۶۸-۲۶۳
- این کتاب نشان داد که آثار کوئیلو قابل تامل است . شاید او ادیب بزرگی نباشد ، اما نویسنده بزرگی است . ادیبان بزرگی هستند که نمی توانند یک خط داستان بنویسند . منتقدان بزرگی هم داریم که تا کنون هیچ اثری نیافریده اند . شاید بتوانند جملات زیبا بنویسند ، اما داستان نه. داستان یک فرایند آفرینش و آفریدن است . کوئیلو آفریننده داستان های مؤثری است . او به آسانی می تواند خواننده را به فضای داستان خودش بکشاند و از همان جمله اول داستان خواننده را اسیر کند و حتی خواننده را جزئی از کتاب خود کند . او تفکری عارفانه دارد و سعی می کند زیمنه های فکری خود را بر داستانش حاکم کند . کیمیاگر از جایی آغاز می شود که کیمیاگر یکی از کتابهایی را که یکی از مسافران کاروان برایش آورده بود ، گشود و خواند . از همین جا عناصری نظیر : کتاب ، کیمیاگری ، کاروان و سفر مطرح می شود .
- سیر داستان بلند کیمیاگر خطی است . رخدادها به صورت پی در پی و متوالی از پس هم می آیند . بازگشت به گذشته کامل به ندرت رخ می دهد . خواننده از همان اول همسفر سانتیاگو ( نام جوان رمان ) می شود و یک دوره رازآموزی سیر و سلوک را با او آغاز می کند . در این سیر و سلوک هرگز نباید به گذشته نگریست . زمان ، اکنون و آینده است و این زمان است که سفر و سلوک معنوی را شکل می دهد .
- داستان از دید سوم شخص نقل می شود و در بخش اعظم داستان ، خواننده با چشمهای سانتیاگو می بیند . اما یکی از مهارتهای مهم کوئیلو در این رابطه این است که با مهارت خاصی از « پدیده انتقال زاویه دید » بسیار استفاده می کند . گاهی داستان از زاویه دید مرد انگلیسی و گاهی کیمیاگر و گاهی بلور فروش و دیگران نقل می شود . اما مهم این است که انتقال زاویه دید در یک داستان به رمان قدرت فراوانی می بخشد .
- کوئیلو یکی از اصول رمانهای قرن بیستم را به خوبی رعایت کرده است و آن اینکه رمانش کوتاه است . این رمان را می شد در هزارصفحه نوشت . اما کوئیلو این کار را نکرد ، چون نیازی نبود ، توصیف در جاهایی که نیازی نیست ، انجام نمی گیرد . پائولو در بسیاری از موارد درگیر جزئیات نمی شود .
- اگر از نظر عناصر دخیل در داستان نگاه کنیم ، یکی از عناصر اصلی صحر است . دیوارها برداشته می شود ، چوپان در کلیسا خواب می بیند و حرکت خود را از درون یک کلیسا آغاز می کند . اما سانتیاگو گنج خود را در صحرا می یابد ، زیر درخت انجیر مصری . عناصر دیگر این داستان باد ، خورشید و دریاست که نماد سه عنصر هوا ، آتش و آب است که در قدیم مطرح بوده است .
- نکته بسیار مهم و اصلی در تحلیل رمان کیمیاگر این است که این رمان سراسر شباهت بسیاری با حکایت دفتر ششم مثنوی دارد . « حکایت آن شخص کی خواب دید کی آنچ می طلبی از یسار به مصر وفا شود ، آنجا گنجی است در فلان محله در فلان خانه … » مثنوی ، تصحیح نیکلسون ، ج ۲ ، ص ۹۶۸
بود یک میراثی مال و عقار جمله را خورد و بماند او عور و زار
مال میراثی ندارد خود وفا چون به نا کام از گذشته شد جدا مثنوی ، دفتر ششم ، ابیات ۴۲۰۶ به بعد .
جای هیچ تردیدی نیست که اساس رمان کیمیاگر این حکایت مثنوی است . اما دریغ که ما مولوی را در گنجینه های خانه مان داریم ، اما کسی نوای آن را نمی سراید . عجیب تر اینکه کوئیلو از مثنوی الهام گرفته است ، اما آن را پنهان می کند . دلیلش چیست ؟ بماند . حال آنکه او از عهد عتیق ، عهد جدید و از عرفان هندی و از روان شناسی به نام یونک متاثر است و تاثیر خود را نشان می دهد و به آنها اشاره می کند .
به زبان فارسی کتابی است به نام رازگشایی کیمیاگر که تلاشی برای کشف رازهای کیمیاگر است.
۳٫ بریدا ، ۱۹۹۰
این کتاب درباره عطایای هر انسانی است . کتاب با استقبال بسیاری روبرو شد و باغث شد دو کتاب قبلی هم مورد توجه دوباره قرار گیرد . اما بیش از همه به کیمیاگر اقبال صورت گرفت . در اندک زمانی این کتاب رکورد فروش تمام کتابهای تاریخ نشر برزیل را شکست و حتی نشیریه ای معتبر اعلام کرد که فروش کیمیاگر در تاریخ زبان پرتغالی بی سابقه بوده است . در سال ۱۹۹۳ این کتاب جزء پرفروش ترین کتابهای ایالات متحده امریکا و پس از آن در اسپانیا ، روسیه و دیگر کشورها شد . در همین سال شرکت وارنر امتیاز ساخت فیلمی از روی کتاب کیمیاگر را از کوئیلو خرید .
۴٫ عطیه برتر ، ۱۹۹۱
این کتاب به بحث داغ عشق پرداخته است . عشق زندگی است . عشق هرگز خطا نمی کند و زندگی تا زمانی که عشق است به خطا نمی رود . در بنیان تمامی مخلوقات عشق همچون عطیه برتر حاضر است ؛ زیرا هرچیز دیگر به پایان می رسد . عشق می ماند .
از نکات مهم در این کتاب اینکه کوئیلو از شخصیت پولس قدیس الهام گرفته و تاثیر پذیرفته است. به اعتقاد مسیحیان ، پولس از بزرگ ترین مبلغان مسیحی است و در واقع نخستین کسی است که در عرفان و معنویت مسیحیت پیشگام بوده است . به تعبیری کوئیلو در این کتاب عرفان مسیحیت را به نگارش در آورده است . چنان که در آخر همین کتاب زندگی پولس و رساله مهم او به قرنتیان به تفصیل بیان شده است . نکته جالب اینکه است « پائولو » صورت پرتغالی شده نام « پولس » در واژه عبری است .
۵٫ والکریها ، ۱۹۹۲
کوئیلو با همسرش سفری چهل روزه به صحرای جنوب آمریکا داشت . این سفر برای دیدار با فرشتگان بود . کتاب والکریها شرح این سفر چهل روزه است . وقایع عجیب این کتاب مثل نخستین کتاب او کاملا واقعی است .
۶٫ کنار رود پیدرا نشستم و گریستم ، ۱۹۹۴
این اثر لطیف و زیبا به کشاکش روحی انسان میان دو عامل قدرتمند عشق و تعهد می پردازد . نکته مهم در این کتاب آن است که کوئیلو جنبه مؤنث وجود خود را می جوید . در این کتاب به یک هفته زندگی معمولی انسانها پرداخته شده است . انسانی که به یک باره در پیش روی خود عشق ، مرگ و قدرت را می یابد . کوئیلو اعتقاد داشت که چه درباره انسان و چه درباره جامعه دگرگونیهای ژرف در دوره زمانی بسیار کوتاه رخ می دهد . درست آن زمان که هیچ انتظارش را نداریم .زندگی پیش روی ما مبارزه ای می نهد تا اراده و شهامت خود را بیازماییم . از آن لحظه به بعد نباید بهانه بیاوریم که آماده نیستیم . این مبارزه منتظر ما نمی ماند . یک هفته مدت زیادی است تا تصمیم بگیریم سرنوشت خود را عوض کنیم .
۷٫ مکتوب ، ۱۹۹۴
در این کتاب قطعاتی کوتاه گرد آوری شده است که هر یک لطیفه امید بخش به شمار می آید . این لطایف در مجموع تصویری زیبا از زندگی ارائه می دهد .
۸٫ کوه پنجم ، ۱۹۹۶
در کوه پنجم پائولو سفر روحانی ایلیای نبی را به داستان می کشد . ار هرج و مرج سده نهم پیش از میلاد ، ایزابل ، شاهدخت فنیقی و همسر پادشاه اسرائیل ، دستور اعدام تمام انبیای بنی اسرائیل را صادر می کند که حاضر به پرستش خدای بعل نیستند . ایلیای ۲۳ ساله به دستور فرشته خدا ، از اسرائیل می گریزد و در شهر کوچکی به نام صرفه در لبنان پناه می گیرد و در آنجا زنی بیوه ، عشق و زندگی خود را نثار او می کند . اما این عشق بسیار کوتاه است ، تمام امیدها و رؤیاهای ایلیا بر باد می رود ، و گردبادی تمام هستی او را دربر می گیرد ؛ اما او برگزیده شده است تا در آزمون تکان دهنده ایمان ، بر ناکامیهای خویش چیره شود .
داستان ایلیا ، داستان مقاومت و امید است و سفری که هرگز از یاد نخواهد رفت . کوه پنجم ادعا می کند که نباید فاجعه را یک مجازات دانست . فاجعه مبارزه ای است که پیش روی هر انسان قرار می گیرد . این داستان از گذشته بر می خیزد ، اما مضمون آن هرگز کهنه نخواهد شد .
کوئیلو با نگارش این کتاب یک میلیون دلار گرفت که بالاترین رقمی است که تا به حال به یک نویسنده برزیلی پرداخت شده است .
۹٫ راهنمای دلاور نور ، ۱۹۹۷
مجموعه ای از اندیشه های فلسفی بر اساس ایده کشف دلاور نور درون خویش در این کتاب فراهم آمده است . این کتاب حکم مرجعی را برای میلیونها خواننده در جهان پیدا کرده است .
۱۰٫ دومین مکتوب ، ۱۹۹۷
مجموعه حکایت های نسبتا کوتاه است . در طی این قصه گوئیها که بسیار هم در آن از سخنان دیگران و نویسندگان مختلف از گوشه های گوناگون جهان بهره برده است ( استادان ذن ، یوگا و احیانا تذکره های صوفیان ایرانی ، و به سبک گلستان سعدی است ) از پلورالیسم مذهبی و فرقه ای حمایت می کند . او بر این باور است که قلب ما بهترین راهنمای ماست ، چه در سفر درونی و چه در سفر بیرونی و ره توشه همان عشق است که لزوما باید زمینی و جنسی باشد .
۱۱٫ نامه های عاشقانه یک پیامبر ، ۱۹۹۷
پائولو کوئیلو با گردآوری و باز نویسی نامه های جبران خلیل جبران به ماری هسکل بین سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۹۸ این کتاب را فراهم آورده است . پائولو از این طریق تاثیر شگرف جبران را بر آثار خویش تایید می کند . جبران خلیل جبران در ششم ژانویه ۱۸۸۳ در خانواده مارونی در شمال لبنان زاده شد. او از سال ۱۸۹۵ به آمریکا رفت و تا سال ۱۸۹۸ در آنجا ماند و سرانجام در سال ۱۹۳۱ در ۴۲ سالگی بر اثر سرطان کبد مرد .بنگرید به : پائولو کوئیلو ( گردآوری و اقتباس ) ، نامه های عاشقانه یک پیامبر ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۳۱-۱۳ ؛ جبران خلیل جبران ، باغ پیامبر و سرگردان ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۳-۱۰ .
۱۲٫ ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد . ۱۹۹۸
کوئیلو در یان کتاب به سبک قصه گوئی باز می گردد . این کتاب هم مانند سایر آثار او با استقبال بسیاری در جهان روبرو شد .
۱۳٫ شیطان و دوشیزه پریم ، ۲۰۰۰
این کتاب از ایجاد وسوسه پول ( ثروت ) و قدرت در اهالی دورافتاده روستایی به نام ویسکوز به دست مردی با نام مستعار « کارلوس » صحبت می کند ، بر آن است تا بگوید این مرد شکست خورده که دو دختر و همسرش را در جریان آدم ربایی از دست داده و فرد متولی بوده ، می خواهد بداند شرارت اصالت وجود دارد یا نیکی .
۱۴٫ قصه های برای پدران ، فرزندان ، نوه ها ، ۲۰۰۲
این کتاب با حکایتی از حسن بصری شروع می شود و پائولو سعی دارد با الهام از این حکایت رمان خود را پرورش دهد و پردازش کند . این کتاب حاوی قصه های کوتاه فراوانی است و هریک از جایی الهام گرفته است . بعضی از آنها از عارفان مسلمان است .
۱۵٫ کیمیاگر ۲ ( یازده دقیقه ) ، ۲۰۰۳
از سرگذشت دختری روسپی به نام « ماریا » می گوید . کوئیلو در این کتاب تاکید بر نیمه گمشده انسان ها دارد ؛ زیرا در فصول انتهایی کتاب « رالف » مردی است که او نیز نیازمند عشق ماریا می شود و این دو نیمه همدیگر را می یابند .
۱۶٫ زهیر ، ۲۰۰۵
این کتاب برای نخستین بار در ایران با ترجمه به زبان فارسی منتشر شده است . زهیر متعلق به سنت اسلامی است . زهیر به عربی یعنی تابناک ، حاضر و ظاهر ، چیزی یا کسی که وقتی برای اولین بار با آن ارتباط پیدا می کنیم ، کم کم فکر ما را اشغال می کند تا جایی که نمی توانیم به چیزی یا کس دیگری فکر کنیم .
۱۷٫ چون رود جاری باش ، ۲۰۰۶
بعضی خاطرات و روزمره گی های کوئیلوست و از احساس وی در رود جاری زندگی سخن می گوید . داستان هایی که او برای عبرت آموزی خود و دیگران گزینش کرده و تعریف می کند ، بر محور لذت طلبی و شادی خواهی بر حسب پیروی از قلب و خواسته های دل است و در این راه باید صبر و دعا و گاهی شک و سنت شکنی هم داشت .
جوایز
آثار پائولو کوئیلو به صورت پیاپی برای او شهرت فراوانی را در جهان فراهم کرد و از این طریق جوایز و امتیازاتی برای او به ارمغان آورد که بخشی از آنها به قرار زیر است :
- در سال ۱۹۹۵ پائولو دو جایزه مهم ادبی ایتالیا و جایزه بین المللی فلایانو را برای انتشار کتاب کیمیاگر دریافت کرد .
- در سال ۱۹۹۶ نشان شوالیه ادب را از دست وزیر فرهنگ فرانسه دریافت کرد .
- درسال ۱۹۹۶ به عنوان مشاور ویژه برنامه همگرایی روحانی و گفتگوی بین فرهنگ ها در یونسکو برگزیده شد .
- در سال ۱۹۹۹ جایزه معتبر کریستال را از انجمن جهانی اقتصاد دریافت کرد .
- در همان سال از دولت فرانسه نشانه لژیون را دریافت کرد .
- در سال ۲۰۰۱ جایزه بامبی ، یکی از معتبرترین و قدیمی ترین جوایز ادبی آلمان را دریافت کرد .
- در سال ۲۰۰۲ پائولو جایزه هنری پلانتاری را از باشگاه بوداپست در فرانکفورت دریافت کرد و به همین مناسبت بیل کلینتون ، رئیس جمهور وقت آمریکا ، برای او پیام تبریکی فرستاد .
ویژگی های آثار کوئیلو
۱٫ رمان و قصه
مهمترین ویژگی های تمامی آثار کوئیلو این است که محتوای اشراقی و عرفانی را به صورت رمان و داستان ارائه کرده است . دستمایه رمان های پائولو از عرفان اسلامی تا عرفان شرقی و غربی است . او به هر جایی چنگ می اندازد تا با قدرت و استحکام بیشتر پیش زمینه های ذهنی خود را در ذهن خواننده بنشاند ؛ ولی آنچه مسلم است اینکه پائولو یکی از متفکران غربی است که بهترین قالب ارائه افکار خود را رمان و داستان برگزیده است . البته این امر اختصاص به او ندارد . امروزه در میان نخبگان و دانشمندان کم نیستند کسانی که شکل و قالب رمان را بر قالبهای دیگر ترجیح داده اند . کسانی نظیر راسل ، ژان پل سارتر ، کوندرا ، کاستاندا ، چوپرا و ده ها نفر دیگر در این رده می گنجند . اساسا باید دانست که زبان محاوره و مفاهمه در جهان معاصر زبان تصویر است و اساس و پایه زبان تصویر ، یعنی فیلم در انواع و اقسام مختلفش ، قالب رمان و داستان است ؛ بنابراین آفرینندگان رمان های جذاب ، مؤثر و پیشرو امروزه آفرینندگان فرهنگ و هویت جامعه هستند .
از سوی دیگر یکی از مهمترین دستمایه های رمان های جذاب و دلنشین ، مضامین عرفانی و معنوی است . کوئیلو در جایی می گوید :
یکی از کهن ترین و سنتی ترین روش های انسان برای انتقال معرفت به نسلهای بعد ، قصه ها و حکایات بوده است . قصه ، ناب ترین و خالص ترین بخش ادبیات است ؛ چراکه ما را به دورانی پیش از پیدایش تفاسیر و تعابیر امروزیمان میبرد . قصه ها شادند ، سرگرم کننده اند ، نمایشی اند ، اما فراتر از همه ، معرفت را به شکلی دلپذیر منتقل می کنند . موقع نوشتن بیشتر متون این کتاب ، فکر می کردم خالق آنها که بوده است ؟ چه کسی آنها را برای فرزندان و نوه هایش نقل کرده ؟ قصه ها چگونه در برابر زمان تاب آورده اند ؟ چگونه به پرواز درآمده اند ؟ و قاره ها و اقیانوس ها را پشت سر گذاشته اند ؟ هر وقت شناختن منشاء قصه ای ممکن باشد ، این کار را می کنم . اما تقریبا همه این قصه ها ، به بایگانی نهانی قلب انسان تعلق دارند ؛ نام سراینده شان از یاد رفته ، اما پیامش هنوز وجود دارد . قصه هایی هم هست که در فرهنگ های گوناگون ، روایت های متفاوت دارند ، و در این موارد ، مشهورترین روایت را انتخاب کرده ام . خوان آریاس ، زندگی من ، ترجمه خجسته کیهان ، ص ۱۰
۲٫ عرفان و اشراق
پائولو کوئیلو ادیب نیست ؛ نثر او پیچیده و سرشار از استعاره های ادبی و ساختاری هنری نیست ؛ کوئیلو نویسنده ای را به مبارزه نمی طلبد ، آثار دیگران را نقد نمی کند ، و مدعی ایجاد یک سبک ادبی نوین نیست . کوئیلو پیرو مکتب عشق است ؛ او از تمام معرفت بشری بهره می گیرد و مدعی گفتن سخنی تازه یا آفریدن سبکی نیست . اما باز خواننده های کوئیلو هر روز بیشتر می شوند و خواندن کتابهایش را به هم توصیه می کنند . کوئیلو عرفان نوینی را عرضه می کند . عرفان کوئیلو ، عرفان مردمی است . از نگاه او حرکت به سمت مقصود دشوار نیست ، میل قلبی و اراده می خواهد . او اشتباه را نشانه های راه می شناسد . کوئیلو خداوند را عشق مطلق می داند ، بنابر این اگر خداوند عشق است ، پس بشر هم پیرو سنت عشق است . در بریدا می گوید :
جوهره آفرینش مفرد است و این جوهره ، عشق نام دارد . عشق نیرویی است که ما را بار دیگر به یکدیگر می پیوندد تا تجربه ای را که در زندگی های متعدد و در مکانهای متعدد جهان پراکنده شده است ، بار دیگر متراکم می سازد . پائولو کوئیلو ، بریدا ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۸
و باز می گوید :
در عشق هیچ خطری وجود ندارد و تو خود این را خواهی آموخت . هزاران سال است که آدمیان یک دیگر را جستجو کرده اند و یکدیگر را یافته اند . همان
و نیز ادعا می کند :
عشق یگانه پل میان جهان نامرئی و جهان مرئی بود که همه آدمیان آن را می شناختند . یگانه زبان مؤثر برای ترجمه درسهایی بود که کیهان هر روز به آدمیان می آموخت . همان
کوئیلو در جایی درباره عشق این گونه می گوید :
اعتقاد دارم که عشق ، عشق است . از جنسیت و هر چیز دیگری فراتر است . عشق احساسی است که ما داریم یونانیان باستان برای عشق سه واژه داشتند : اولین آنها اروس است ؛ عشق بین زن و مرد ؛ عشقی فراتر از آنچه قابل توضیح باشد . این عشقی است که با بخشایش شروع می شود . در این عشق ممکن است من از کسی یا چیزی خوشم نیاید . طبیعی است که من از کسی که می خواهد به من لطمه بزند ، خوشم نیاید . یک داستانی در مورد یک سامورایی وجود دارد . یک استاد سامورایی به قتل رسید و هیئت سامورایی تصمیم گرفت قاتل این استاد سامورایی را بیابد و مجازات کند . مرد سامورایی مسئول پیدا کردن قاتل ، دو سال تمام دنبال او گشت و سرانجام پیدایش کرد ، و درست در لحظه ای که می خواست او را بگیرد ، مرد قاتل به مرد سامورائی تف انداخت . مرد سامورائی گفت : بسیار خوب ، و آرام ماند و نزد دوستانش رفت . همه ناامید شدند که چرا او را نکشت . سامورائی گفت : می خواستم این کار را به خاطر وظیفه بکنم ، ولی وقتی او به من تف انداخت ، احساس خشم کردم . می خواستم این کار ار بر مبنای عشق انجام دهم ، نه خشم . و روز بعد دوباره به سراغ آن شخص رفت و بدون خشونت او را مجازات کرد . عشق همه اعمال ما را توجیه می کند . شما می توانید دشوارترین اعمال را انجام بدهید ، اگر عشق داشته باشید ؛ شما حتما بیتلها را می شناسید . آنها برای نسل ما بسیار مشهور و موفق بودند . از پل مک کارتنی ، یکی از خوانندگان این گروه پرسیدند معنای تمام این موسیقی که شما می سرایید چیست ؟ گفت : خیلی ساده است ، یک کلمه : عشق . من فکر نمی کنم عشق بین زنها و مردها تفاوتی داشته باشد . پائولو کوئیلو ، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۹- ۱۸
کوئیلو پدیده اشراق را که به صورت بسیار بارز در کیمیاگر جلوه گر است چنین توصیف می کند :
در کیمیاگر پسرک چوپان می داند که گنجی نزدیک اهرام مصر دفن شده . اول فکر می کند که خوب ، برای رسیدن به آنجا ، فقط به نظم و ترتیب احتیاج دارم ، گوسفندان را می فروشم ، سوار کشتی می شوم و به آنجا می روم . این ، بخش نرینه وجود است که باعث می شود بخواهیم مستقیما به هدف برسیم . نخستین اتفاقی که برای پسر چوپان رخ می دهد این است که اموالش را می دزدند . اینجا مقطع حساسی از کتاب است ، او نقش یک ماجراجو را انتخاب می کند . اما اکنون دیگر حق انتخابی ندارد ، جز آنکه توسط افراد دیگر در این سفر راهپیمایی بشود . و اکنون که تنها می ماند ، کم کم به اشراق می رسد و نشانه ها را دریافت می کند و در این مقطع است که به برقراری ارتباط با انسانهای دیگر می پردازد و انسانهای دیگر شروع به ادامه راهنمایی های مناسب در لحظه های مناسب به او می کنند . در این لحظه خواندن نشانه ها خواندن نشانه ها و اشراق مهم است ، ولی در عین حال تکیه به انسانهای دیگر هم برای رسیدن هب هدف اهمیت دراد . اما اشراق چیزی است که نمی توانیم توضیح بدهیم ، همان گونه که نمی توانیم زیبایی گل را توصیف کنیم . ما تنها می توانیم زیبایی گل را احساس بکنیم . احتیاجی هم به توصیف نیست . فقط می توانیم زیبایی را درک کنیم ، احساسش بکنیم و به آن عشق بورزیم . بنابر انی در اینجا ایمان مطرح می شود . اگر ایمان داشته باشید ، راهنمایی لازم را کسب می کنید ، به اشراق می رسید ، و خدا برای ارائه راهنمایی مناسب در کنار شما خواهد بود . در کتاب کیمیاگر هم به همین مسئله می پردازیم و درباره نشانه های صحبت می کنم و این چیزی است که هر فرهنگی قادر به درکش است . برای من ، اشراق « روح مادینه » من است . در کتاب رودپیدرا درباره بخش مادینه روح خودم صحبت می کنم . دیدن تعزیه امام حسین علیه السلام برایم بسیار تکان دهنده بود ؛ چون دیدم مردان هم می توانند مثل زن ها احساسات خودشان را بیان کنند . دلیلی ندارد که احساسات خود را پنهان کنید . احساسات خود را ابراز می کنید ، احساس می کنید که توسط شخصی هدایت شده اید . همان ، ص ۱۸ – ۱۷
بر این اساس می توان گفت که دستمایه های اولیه عرفان و معنویتی که کوئیلو سعی دارد آن را به صورت رمانهای متنوع و مختلف در ذهن خوانندگان جای دهد ، ممزوجی است از عرفان مسیحیت ، که دین اوست ، و عرفان ساحری به صورت آثار کارلوس کاستاندا همراه با افکار مارکس . البته بدون تردید پائولو تحت تاثیر افراد مختلف دیگری هم است و از نگرش های متنوعی الهام پذیرفته است . کسانی نظیر : خورخه لوییس بورخس ، هنری ویلر ، ژورژه آمادو ، خیام ، مولوی ، یونگ و پولس قدیس .
۳٫ سیاست
کوئیلو در جوانی پرجنب و جوش خود همواره در پیشروترین جنبشها حضور داشته و مبارزه کرده است ؛ به گونه ای که حتی بیتلها به نظر او آدمهای محافظه کاری بوده اند . او در جستجوی جامعه متفاوت بود . عقاید و باورهای مارکسیتی@ مطالعه می کرد و از آنها بسیار متاثر بود . او در تعهدات سیاسی و اخلاقی ، فردی رادیکال بود ؛ زیرا همیشه با حکومتها و سیستم ها رودر رو می شد . به همین سبب هم به زندان افداد و شکنجه شد .
امروزه کوئیلو در جایگاه خود تثبیت شده است و شهرتی جهانی یافته است . او امروزه هم جایگاه سیاسی دارد . پائولو در حالی که نمی خواهد طرفدار حزب یا فرقه ای باشد ، اما همچنان تاکید دارد که یک فرد سیاسی است . او هنوز هم همانند جوانی اش فردی تآرمان گرا و دارای جادوی مثبت است . معتقد است در این جهان وحشی و پر از خشونت و اشتیاق به قدتهای سیری ناپذیر باید از پاکی سخن گفت و نباید از بخش کودکانه وجود گذشت .
پائولو معتقد است که امروزه ایدئولوژی های بزرگ نمی توانند جهان را دگرگونی کنند . بسیاری از آنها امروز شکست خورده اند ، ولی امکان دارد باز ایدئولوژی های تازه ای به ظهور رسد . شعار کوئیلو در موضع گیری های سیاسی اش این است که :
باید دیوار ایدئولوژی ها و قراردادهای فرهنگی که به تعصب و بنیاد گرایی می انجامند ، شکسته شود . خوان آریاس ، زندگی من ، ترجمه خجسته کیهان ، ص ۵۴
باید از نظر اخلاقی متعهد شد تا بیش از این جامعه به سوی ظلم بیشتر و برادری کمتر نرود . همان ، ص ۵۵
و باید هر فرد به جامعه خدمت کند تا موج همبستگی جهانی عمیقا به وجود آید . همان .
کوئیلو می گوید :
من کتابهایم را به گونه ای سیاسی می دانم ؛ زیرا نه تنها با بازگوئی اسطورۀ شخصی ، تلاش برای بیداری بخش زنانه وجود و نیز لزوم پاره کردن کتاب رفتار خوب رایج و پرداخت بهای رسیدن به رؤیاها ، مردم را از بسیاری چیزها آگاه می کنم ، بلکه علاوه بر این نسبت به انواع تعصبها ، کسانی که می خواهند به جای وجدان آنها تصمیم بگیرند و نیز بر علیه فرهنگ کاذب داناییها و ریاکاری ، گونه ای سیاست که نه تنها خدمت نمی کند ، بلکه از وجود شهروندان برای پیشبرد مقاصد خود سود می جوید ، هشدار می دهم . همان ، ص ۵۷
او در انتخابات نمی خواهد شرکت کند . او خواهان نوع دیگری از سیاست است . سیاست او کوشش در شکستن دیوارهای تعصب است . هرکسی مسئول سرنوشت خویش است و نباید آن را به دیگری واگذار کند . سیاست یعنی تلاش برای ایجاد دگرگونی . با وجود این او یک شخصیت کاملا سیاسی است و در داستانها و رمانهای خویش افکار و اندیشه های مارکسیسم را پی گیری کرده است .
تحلیل و بررسی
یک. سابقه استفاده فراوان و افراطی از انواع مواد مخدر ، مواد توهم زا ، مشروبات الکلی که هنوز هم ادامه دارد ، افکار مارکسیستی ، نقاط تاریک زندگی کوئیلو به شمار می آید و هرگز زدوده نخواهد شد .
دو. افکار و اندیشه های کوئیلو مخلوطی است از عرفان ساحری کاستاندا ، عرفان مسیحیت و افکار مارکسیستی که امروزه هیچ گونه وجاهتی ندارد و یک مکتب شکست خورده و فروپاشیده است .
سه. مهمترین موضوعی که از سوی کوئیلو مطرح می شود ، زبان قصه و رمان است . مناسب است در اینجا نگاهی قرآنی داشته باشیم . قصه در قرآن به صورت کاملا جدی و مهم مطرح شده است . در قرآن که مهمترین سند و منبع تفکر اسلامی است ، آیات عقلی و استدلالی فراوانی خواهیم یافت ، اما حجم آن که نشان دهنده میزان اهتمام قرآن است ، به نسبت چندان زیاد نیست . قرآن شیوه ای مهم تر مطرح کرده است و آن ، شیوه تمثیل و قصه گویی است . در این کتاب آسمانی بیش از صد قصه آمده است که تعداد ۲۷ قصه مربوط به انبیای الهی است و احسن آنها قصه یوسف علیه السلام است نکته جالب اینکه تعداد آیات مربوط به قصص ، حدود ۱۸۰۰ آیه است که بخش مهمی از کل قرآن را تشکیل می دهد . به راستی قرآن با این همه آیات با ما چه می گوید ؟ آیا از این مطالب مهم نباید درس گرفت ؟ و آیا درس گرفته ایم ؟
نکته جالب تر این که بیشتر آیات مربوط به قصص ، مکی است ( حدود ۱۵۰۰ آیه ) و می دانیم که آیات مکی بیشتر درصدد القای تعالیم دینی و مسائل اعتقادی هستند . این امر بدین معناست که قرآن کریم در چهارده قرن پیش ، قصه را بهترین زبان و قالب انتقال مفاهیم اعتقادی معرفی کرده است . اگر تنها ۱۵۰ آیه ، چنان که طنطاوی در مقدمه الجواهر می گوید ، یا حد اکثر ۴۵۰ آیه چنان که مرحوم مقدس اردبیلی در زبدة الاحکام بیان کرده ، مربوط به احکام است و این حجم از آیات دستمایه ظهور علمی بزرگ به نام فقه شد ، آیا نباید ۱۸۰۰ آیه دستمایه ظهور جریان بزرگ تری به نام رمان نویسی می شد ؟
قرآن به ما می گوید مسائل اعتقادی را می توان محسوس ساخت و در قالب مقوله های هنری به مخاطبان عرضع داشت و این دقیقا همان کاری است که امروزه بیگانه ها در طیف گسترده می دهند . یکی از آنها ارائه مفاهیم و مضامین دینی با عرفانی به صورت رمان و قصه است . شکل دیگر آن ساختن فیلمهای متعدد بر اساس رمان های دینی و عرفانی است . سینمای معناگرا در همین باره مطرح شده است . همچنین بعضی پویانماییها که امروزه در دنیا ماندگار شده است ، حامل پیام عرفانی و دینی است ؛ کارتونهایی مثل دوقلوهای افسانه ای ، پینوکیو ، ای کیوسان ، و بابا لنگ دراز .
به هرحال امروزه می توان از ظرفیت بسیار بالای رمان و قصه برای انتقال مفاهیم دینی و عرفانی بهترین بهره ها را برد و حتی می توان بر اساس این دستاورد دست به تهیه فیلم های بهتر یا کارتونهای جایگزین زد و پیام اسلام را به دنیا عرضه نمود .
به طور کلی آثار پائولو کوئیلو امروزه در بیش از ۱۴۰ کشور منتشر و به ۵۶ زبان ترجمه شده است . تا به امروز بیش از ۵۲ میلیون نسخه از کتابهای او به فروش رفته و بنا به گزارش نشریه فرانسوی لیر در سال ۱۹۹۹ پائولو دومین نویسنده پر فروش جهان در سال ۱۹۹۸ بوده است . چنان که کتاب کیمیاگر تاکنون دوازده چاپ داشته است و در سال ۱۳۷۶ جزء پرفروش ترین کتابهای سال ایران به شمار آمد .
۱٫ خاطرات یک مغ ، ۱۹۸۷
این کتاب که نخستین کتاب پائولو است ، به تجربیات او در طول سفر شش ماهه ای که با همسر خود به دور اروپا و به ویژه آلمان داشت ، می پردازد . کتاب مزبور حاوی اتفاقات خارق العاده ای است که ممکن است در زندگی یک انسان عادی رخ دهد . اما هر اتفاق می تواند یک نشانه و علامت باشد. یک ناشر کوچک برزیلی این کتاب را چاپ کرد که با اقبال کمی روبرو شد .
۲٫ کیمیاگر ، ۱۹۸۲
کتاب کاملا متفاوتی است . کاملا نمادین است و تمامی مطالعات پائولو درباره کیمیاگری در قالب داستان استعاری خلاصه شده است . این کتاب هم نخست با استقبال خوبی روبرو نشد ؛ به گونه ای که ناشر امتیاز آن را به کوئیلو بازگرداند ؛ اما او دست از تعقیب رؤیایش نکشید . امروزه کیمیاگر را بسیاری از دانشگاه ها از جمله دانشگاه شیکاگو به عنوان کتاب درسی معرفی کرده اند .
رمان کیمیاگر پس از انتشار و با فاصله به یکی از موفق ترین کتابهای واپسین سالهای سده بیستم تبدیل شد و نویسنده اش به عنوان یک پدیده ادبی به شمار رفت . تحلیل این رمان پیچیده است و مجالی مبسوط می طلبد . اما به اجمال باید گفت که : پائولو کوئیلو ، کیمیاگر ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۲۶۸-۲۶۳
- این کتاب نشان داد که آثار کوئیلو قابل تامل است . شاید او ادیب بزرگی نباشد ، اما نویسنده بزرگی است . ادیبان بزرگی هستند که نمی توانند یک خط داستان بنویسند . منتقدان بزرگی هم داریم که تا کنون هیچ اثری نیافریده اند . شاید بتوانند جملات زیبا بنویسند ، اما داستان نه. داستان یک فرایند آفرینش و آفریدن است . کوئیلو آفریننده داستان های مؤثری است . او به آسانی می تواند خواننده را به فضای داستان خودش بکشاند و از همان جمله اول داستان خواننده را اسیر کند و حتی خواننده را جزئی از کتاب خود کند . او تفکری عارفانه دارد و سعی می کند زیمنه های فکری خود را بر داستانش حاکم کند . کیمیاگر از جایی آغاز می شود که کیمیاگر یکی از کتابهایی را که یکی از مسافران کاروان برایش آورده بود ، گشود و خواند . از همین جا عناصری نظیر : کتاب ، کیمیاگری ، کاروان و سفر مطرح می شود .
- سیر داستان بلند کیمیاگر خطی است . رخدادها به صورت پی در پی و متوالی از پس هم می آیند . بازگشت به گذشته کامل به ندرت رخ می دهد . خواننده از همان اول همسفر سانتیاگو ( نام جوان رمان ) می شود و یک دوره رازآموزی سیر و سلوک را با او آغاز می کند . در این سیر و سلوک هرگز نباید به گذشته نگریست . زمان ، اکنون و آینده است و این زمان است که سفر و سلوک معنوی را شکل می دهد .
- داستان از دید سوم شخص نقل می شود و در بخش اعظم داستان ، خواننده با چشمهای سانتیاگو می بیند . اما یکی از مهارتهای مهم کوئیلو در این رابطه این است که با مهارت خاصی از « پدیده انتقال زاویه دید » بسیار استفاده می کند . گاهی داستان از زاویه دید مرد انگلیسی و گاهی کیمیاگر و گاهی بلور فروش و دیگران نقل می شود . اما مهم این است که انتقال زاویه دید در یک داستان به رمان قدرت فراوانی می بخشد .
- کوئیلو یکی از اصول رمانهای قرن بیستم را به خوبی رعایت کرده است و آن اینکه رمانش کوتاه است . این رمان را می شد در هزارصفحه نوشت . اما کوئیلو این کار را نکرد ، چون نیازی نبود ، توصیف در جاهایی که نیازی نیست ، انجام نمی گیرد . پائولو در بسیاری از موارد درگیر جزئیات نمی شود .
- اگر از نظر عناصر دخیل در داستان نگاه کنیم ، یکی از عناصر اصلی صحر است . دیوارها برداشته می شود ، چوپان در کلیسا خواب می بیند و حرکت خود را از درون یک کلیسا آغاز می کند . اما سانتیاگو گنج خود را در صحرا می یابد ، زیر درخت انجیر مصری . عناصر دیگر این داستان باد ، خورشید و دریاست که نماد سه عنصر هوا ، آتش و آب است که در قدیم مطرح بوده است .
- نکته بسیار مهم و اصلی در تحلیل رمان کیمیاگر این است که این رمان سراسر شباهت بسیاری با حکایت دفتر ششم مثنوی دارد . « حکایت آن شخص کی خواب دید کی آنچ می طلبی از یسار به مصر وفا شود ، آنجا گنجی است در فلان محله در فلان خانه … » مثنوی ، تصحیح نیکلسون ، ج ۲ ، ص ۹۶۸
بود یک میراثی مال و عقار جمله را خورد و بماند او عور و زار
مال میراثی ندارد خود وفا چون به نا کام از گذشته شد جدا مثنوی ، دفتر ششم ، ابیات ۴۲۰۶ به بعد .
جای هیچ تردیدی نیست که اساس رمان کیمیاگر این حکایت مثنوی است . اما دریغ که ما مولوی را در گنجینه های خانه مان داریم ، اما کسی نوای آن را نمی سراید . عجیب تر اینکه کوئیلو از مثنوی الهام گرفته است ، اما آن را پنهان می کند . دلیلش چیست ؟ بماند . حال آنکه او از عهد عتیق ، عهد جدید و از عرفان هندی و از روان شناسی به نام یونک متاثر است و تاثیر خود را نشان می دهد و به آنها اشاره می کند .
به زبان فارسی کتابی است به نام رازگشایی کیمیاگر که تلاشی برای کشف رازهای کیمیاگر است.
۳٫ بریدا ، ۱۹۹۰
این کتاب درباره عطایای هر انسانی است . کتاب با استقبال بسیاری روبرو شد و باغث شد دو کتاب قبلی هم مورد توجه دوباره قرار گیرد . اما بیش از همه به کیمیاگر اقبال صورت گرفت . در اندک زمانی این کتاب رکورد فروش تمام کتابهای تاریخ نشر برزیل را شکست و حتی نشیریه ای معتبر اعلام کرد که فروش کیمیاگر در تاریخ زبان پرتغالی بی سابقه بوده است . در سال ۱۹۹۳ این کتاب جزء پرفروش ترین کتابهای ایالات متحده امریکا و پس از آن در اسپانیا ، روسیه و دیگر کشورها شد . در همین سال شرکت وارنر امتیاز ساخت فیلمی از روی کتاب کیمیاگر را از کوئیلو خرید .
۴٫ عطیه برتر ، ۱۹۹۱
این کتاب به بحث داغ عشق پرداخته است . عشق زندگی است . عشق هرگز خطا نمی کند و زندگی تا زمانی که عشق است به خطا نمی رود . در بنیان تمامی مخلوقات عشق همچون عطیه برتر حاضر است ؛ زیرا هرچیز دیگر به پایان می رسد . عشق می ماند .
از نکات مهم در این کتاب اینکه کوئیلو از شخصیت پولس قدیس الهام گرفته و تاثیر پذیرفته است. به اعتقاد مسیحیان ، پولس از بزرگ ترین مبلغان مسیحی است و در واقع نخستین کسی است که در عرفان و معنویت مسیحیت پیشگام بوده است . به تعبیری کوئیلو در این کتاب عرفان مسیحیت را به نگارش در آورده است . چنان که در آخر همین کتاب زندگی پولس و رساله مهم او به قرنتیان به تفصیل بیان شده است . نکته جالب اینکه است « پائولو » صورت پرتغالی شده نام « پولس » در واژه عبری است .
۵٫ والکریها ، ۱۹۹۲
کوئیلو با همسرش سفری چهل روزه به صحرای جنوب آمریکا داشت . این سفر برای دیدار با فرشتگان بود . کتاب والکریها شرح این سفر چهل روزه است . وقایع عجیب این کتاب مثل نخستین کتاب او کاملا واقعی است .
۶٫ کنار رود پیدرا نشستم و گریستم ، ۱۹۹۴
این اثر لطیف و زیبا به کشاکش روحی انسان میان دو عامل قدرتمند عشق و تعهد می پردازد . نکته مهم در این کتاب آن است که کوئیلو جنبه مؤنث وجود خود را می جوید . در این کتاب به یک هفته زندگی معمولی انسانها پرداخته شده است . انسانی که به یک باره در پیش روی خود عشق ، مرگ و قدرت را می یابد . کوئیلو اعتقاد داشت که چه درباره انسان و چه درباره جامعه دگرگونیهای ژرف در دوره زمانی بسیار کوتاه رخ می دهد . درست آن زمان که هیچ انتظارش را نداریم .زندگی پیش روی ما مبارزه ای می نهد تا اراده و شهامت خود را بیازماییم . از آن لحظه به بعد نباید بهانه بیاوریم که آماده نیستیم . این مبارزه منتظر ما نمی ماند . یک هفته مدت زیادی است تا تصمیم بگیریم سرنوشت خود را عوض کنیم .
۷٫ مکتوب ، ۱۹۹۴
در این کتاب قطعاتی کوتاه گرد آوری شده است که هر یک لطیفه امید بخش به شمار می آید . این لطایف در مجموع تصویری زیبا از زندگی ارائه می دهد .
۸٫ کوه پنجم ، ۱۹۹۶
در کوه پنجم پائولو سفر روحانی ایلیای نبی را به داستان می کشد . ار هرج و مرج سده نهم پیش از میلاد ، ایزابل ، شاهدخت فنیقی و همسر پادشاه اسرائیل ، دستور اعدام تمام انبیای بنی اسرائیل را صادر می کند که حاضر به پرستش خدای بعل نیستند . ایلیای ۲۳ ساله به دستور فرشته خدا ، از اسرائیل می گریزد و در شهر کوچکی به نام صرفه در لبنان پناه می گیرد و در آنجا زنی بیوه ، عشق و زندگی خود را نثار او می کند . اما این عشق بسیار کوتاه است ، تمام امیدها و رؤیاهای ایلیا بر باد می رود ، و گردبادی تمام هستی او را دربر می گیرد ؛ اما او برگزیده شده است تا در آزمون تکان دهنده ایمان ، بر ناکامیهای خویش چیره شود .
داستان ایلیا ، داستان مقاومت و امید است و سفری که هرگز از یاد نخواهد رفت . کوه پنجم ادعا می کند که نباید فاجعه را یک مجازات دانست . فاجعه مبارزه ای است که پیش روی هر انسان قرار می گیرد . این داستان از گذشته بر می خیزد ، اما مضمون آن هرگز کهنه نخواهد شد .
کوئیلو با نگارش این کتاب یک میلیون دلار گرفت که بالاترین رقمی است که تا به حال به یک نویسنده برزیلی پرداخت شده است .
۹٫ راهنمای دلاور نور ، ۱۹۹۷
مجموعه ای از اندیشه های فلسفی بر اساس ایده کشف دلاور نور درون خویش در این کتاب فراهم آمده است . این کتاب حکم مرجعی را برای میلیونها خواننده در جهان پیدا کرده است .
۱۰٫ دومین مکتوب ، ۱۹۹۷
مجموعه حکایت های نسبتا کوتاه است . در طی این قصه گوئیها که بسیار هم در آن از سخنان دیگران و نویسندگان مختلف از گوشه های گوناگون جهان بهره برده است ( استادان ذن ، یوگا و احیانا تذکره های صوفیان ایرانی ، و به سبک گلستان سعدی است ) از پلورالیسم مذهبی و فرقه ای حمایت می کند . او بر این باور است که قلب ما بهترین راهنمای ماست ، چه در سفر درونی و چه در سفر بیرونی و ره توشه همان عشق است که لزوما باید زمینی و جنسی باشد .
۱۱٫ نامه های عاشقانه یک پیامبر ، ۱۹۹۷
پائولو کوئیلو با گردآوری و باز نویسی نامه های جبران خلیل جبران به ماری هسکل بین سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۹۸ این کتاب را فراهم آورده است . پائولو از این طریق تاثیر شگرف جبران را بر آثار خویش تایید می کند . جبران خلیل جبران در ششم ژانویه ۱۸۸۳ در خانواده مارونی در شمال لبنان زاده شد. او از سال ۱۸۹۵ به آمریکا رفت و تا سال ۱۸۹۸ در آنجا ماند و سرانجام در سال ۱۹۳۱ در ۴۲ سالگی بر اثر سرطان کبد مرد .بنگرید به : پائولو کوئیلو ( گردآوری و اقتباس ) ، نامه های عاشقانه یک پیامبر ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۳۱-۱۳ ؛ جبران خلیل جبران ، باغ پیامبر و سرگردان ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۳-۱۰ .
۱۲٫ ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد . ۱۹۹۸
کوئیلو در یان کتاب به سبک قصه گوئی باز می گردد . این کتاب هم مانند سایر آثار او با استقبال بسیاری در جهان روبرو شد .
۱۳٫ شیطان و دوشیزه پریم ، ۲۰۰۰
این کتاب از ایجاد وسوسه پول ( ثروت ) و قدرت در اهالی دورافتاده روستایی به نام ویسکوز به دست مردی با نام مستعار « کارلوس » صحبت می کند ، بر آن است تا بگوید این مرد شکست خورده که دو دختر و همسرش را در جریان آدم ربایی از دست داده و فرد متولی بوده ، می خواهد بداند شرارت اصالت وجود دارد یا نیکی .
۱۴٫ قصه های برای پدران ، فرزندان ، نوه ها ، ۲۰۰۲
این کتاب با حکایتی از حسن بصری شروع می شود و پائولو سعی دارد با الهام از این حکایت رمان خود را پرورش دهد و پردازش کند . این کتاب حاوی قصه های کوتاه فراوانی است و هریک از جایی الهام گرفته است . بعضی از آنها از عارفان مسلمان است .
۱۵٫ کیمیاگر ۲ ( یازده دقیقه ) ، ۲۰۰۳
از سرگذشت دختری روسپی به نام « ماریا » می گوید . کوئیلو در این کتاب تاکید بر نیمه گمشده انسان ها دارد ؛ زیرا در فصول انتهایی کتاب « رالف » مردی است که او نیز نیازمند عشق ماریا می شود و این دو نیمه همدیگر را می یابند .
۱۶٫ زهیر ، ۲۰۰۵
این کتاب برای نخستین بار در ایران با ترجمه به زبان فارسی منتشر شده است . زهیر متعلق به سنت اسلامی است . زهیر به عربی یعنی تابناک ، حاضر و ظاهر ، چیزی یا کسی که وقتی برای اولین بار با آن ارتباط پیدا می کنیم ، کم کم فکر ما را اشغال می کند تا جایی که نمی توانیم به چیزی یا کس دیگری فکر کنیم .
۱۷٫ چون رود جاری باش ، ۲۰۰۶
بعضی خاطرات و روزمره گی های کوئیلوست و از احساس وی در رود جاری زندگی سخن می گوید . داستان هایی که او برای عبرت آموزی خود و دیگران گزینش کرده و تعریف می کند ، بر محور لذت طلبی و شادی خواهی بر حسب پیروی از قلب و خواسته های دل است و در این راه باید صبر و دعا و گاهی شک و سنت شکنی هم داشت .
جوایز
آثار پائولو کوئیلو به صورت پیاپی برای او شهرت فراوانی را در جهان فراهم کرد و از این طریق جوایز و امتیازاتی برای او به ارمغان آورد که بخشی از آنها به قرار زیر است :
- در سال ۱۹۹۵ پائولو دو جایزه مهم ادبی ایتالیا و جایزه بین المللی فلایانو را برای انتشار کتاب کیمیاگر دریافت کرد .
- در سال ۱۹۹۶ نشان شوالیه ادب را از دست وزیر فرهنگ فرانسه دریافت کرد .
- درسال ۱۹۹۶ به عنوان مشاور ویژه برنامه همگرایی روحانی و گفتگوی بین فرهنگ ها در یونسکو برگزیده شد .
- در سال ۱۹۹۹ جایزه معتبر کریستال را از انجمن جهانی اقتصاد دریافت کرد .
- در همان سال از دولت فرانسه نشانه لژیون را دریافت کرد .
- در سال ۲۰۰۱ جایزه بامبی ، یکی از معتبرترین و قدیمی ترین جوایز ادبی آلمان را دریافت کرد .
- در سال ۲۰۰۲ پائولو جایزه هنری پلانتاری را از باشگاه بوداپست در فرانکفورت دریافت کرد و به همین مناسبت بیل کلینتون ، رئیس جمهور وقت آمریکا ، برای او پیام تبریکی فرستاد .
ویژگی های آثار کوئیلو
۱٫ رمان و قصه
مهمترین ویژگی های تمامی آثار کوئیلو این است که محتوای اشراقی و عرفانی را به صورت رمان و داستان ارائه کرده است . دستمایه رمان های پائولو از عرفان اسلامی تا عرفان شرقی و غربی است . او به هر جایی چنگ می اندازد تا با قدرت و استحکام بیشتر پیش زمینه های ذهنی خود را در ذهن خواننده بنشاند ؛ ولی آنچه مسلم است اینکه پائولو یکی از متفکران غربی است که بهترین قالب ارائه افکار خود را رمان و داستان برگزیده است . البته این امر اختصاص به او ندارد . امروزه در میان نخبگان و دانشمندان کم نیستند کسانی که شکل و قالب رمان را بر قالبهای دیگر ترجیح داده اند . کسانی نظیر راسل ، ژان پل سارتر ، کوندرا ، کاستاندا ، چوپرا و ده ها نفر دیگر در این رده می گنجند . اساسا باید دانست که زبان محاوره و مفاهمه در جهان معاصر زبان تصویر است و اساس و پایه زبان تصویر ، یعنی فیلم در انواع و اقسام مختلفش ، قالب رمان و داستان است ؛ بنابراین آفرینندگان رمان های جذاب ، مؤثر و پیشرو امروزه آفرینندگان فرهنگ و هویت جامعه هستند .
از سوی دیگر یکی از مهمترین دستمایه های رمان های جذاب و دلنشین ، مضامین عرفانی و معنوی است . کوئیلو در جایی می گوید :
یکی از کهن ترین و سنتی ترین روش های انسان برای انتقال معرفت به نسلهای بعد ، قصه ها و حکایات بوده است . قصه ، ناب ترین و خالص ترین بخش ادبیات است ؛ چراکه ما را به دورانی پیش از پیدایش تفاسیر و تعابیر امروزیمان میبرد . قصه ها شادند ، سرگرم کننده اند ، نمایشی اند ، اما فراتر از همه ، معرفت را به شکلی دلپذیر منتقل می کنند . موقع نوشتن بیشتر متون این کتاب ، فکر می کردم خالق آنها که بوده است ؟ چه کسی آنها را برای فرزندان و نوه هایش نقل کرده ؟ قصه ها چگونه در برابر زمان تاب آورده اند ؟ چگونه به پرواز درآمده اند ؟ و قاره ها و اقیانوس ها را پشت سر گذاشته اند ؟ هر وقت شناختن منشاء قصه ای ممکن باشد ، این کار را می کنم . اما تقریبا همه این قصه ها ، به بایگانی نهانی قلب انسان تعلق دارند ؛ نام سراینده شان از یاد رفته ، اما پیامش هنوز وجود دارد . قصه هایی هم هست که در فرهنگ های گوناگون ، روایت های متفاوت دارند ، و در این موارد ، مشهورترین روایت را انتخاب کرده ام . خوان آریاس ، زندگی من ، ترجمه خجسته کیهان ، ص ۱۰
۲٫ عرفان و اشراق
پائولو کوئیلو ادیب نیست ؛ نثر او پیچیده و سرشار از استعاره های ادبی و ساختاری هنری نیست ؛ کوئیلو نویسنده ای را به مبارزه نمی طلبد ، آثار دیگران را نقد نمی کند ، و مدعی ایجاد یک سبک ادبی نوین نیست . کوئیلو پیرو مکتب عشق است ؛ او از تمام معرفت بشری بهره می گیرد و مدعی گفتن سخنی تازه یا آفریدن سبکی نیست . اما باز خواننده های کوئیلو هر روز بیشتر می شوند و خواندن کتابهایش را به هم توصیه می کنند . کوئیلو عرفان نوینی را عرضه می کند . عرفان کوئیلو ، عرفان مردمی است . از نگاه او حرکت به سمت مقصود دشوار نیست ، میل قلبی و اراده می خواهد . او اشتباه را نشانه های راه می شناسد . کوئیلو خداوند را عشق مطلق می داند ، بنابر این اگر خداوند عشق است ، پس بشر هم پیرو سنت عشق است . در بریدا می گوید :
جوهره آفرینش مفرد است و این جوهره ، عشق نام دارد . عشق نیرویی است که ما را بار دیگر به یکدیگر می پیوندد تا تجربه ای را که در زندگی های متعدد و در مکانهای متعدد جهان پراکنده شده است ، بار دیگر متراکم می سازد . پائولو کوئیلو ، بریدا ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۸
و باز می گوید :
در عشق هیچ خطری وجود ندارد و تو خود این را خواهی آموخت . هزاران سال است که آدمیان یک دیگر را جستجو کرده اند و یکدیگر را یافته اند . همان
و نیز ادعا می کند :
عشق یگانه پل میان جهان نامرئی و جهان مرئی بود که همه آدمیان آن را می شناختند . یگانه زبان مؤثر برای ترجمه درسهایی بود که کیهان هر روز به آدمیان می آموخت . همان
کوئیلو در جایی درباره عشق این گونه می گوید :
اعتقاد دارم که عشق ، عشق است . از جنسیت و هر چیز دیگری فراتر است . عشق احساسی است که ما داریم یونانیان باستان برای عشق سه واژه داشتند : اولین آنها اروس است ؛ عشق بین زن و مرد ؛ عشقی فراتر از آنچه قابل توضیح باشد . این عشقی است که با بخشایش شروع می شود . در این عشق ممکن است من از کسی یا چیزی خوشم نیاید . طبیعی است که من از کسی که می خواهد به من لطمه بزند ، خوشم نیاید . یک داستانی در مورد یک سامورایی وجود دارد . یک استاد سامورایی به قتل رسید و هیئت سامورایی تصمیم گرفت قاتل این استاد سامورایی را بیابد و مجازات کند . مرد سامورایی مسئول پیدا کردن قاتل ، دو سال تمام دنبال او گشت و سرانجام پیدایش کرد ، و درست در لحظه ای که می خواست او را بگیرد ، مرد قاتل به مرد سامورائی تف انداخت . مرد سامورائی گفت : بسیار خوب ، و آرام ماند و نزد دوستانش رفت . همه ناامید شدند که چرا او را نکشت . سامورائی گفت : می خواستم این کار را به خاطر وظیفه بکنم ، ولی وقتی او به من تف انداخت ، احساس خشم کردم . می خواستم این کار ار بر مبنای عشق انجام دهم ، نه خشم . و روز بعد دوباره به سراغ آن شخص رفت و بدون خشونت او را مجازات کرد . عشق همه اعمال ما را توجیه می کند . شما می توانید دشوارترین اعمال را انجام بدهید ، اگر عشق داشته باشید ؛ شما حتما بیتلها را می شناسید . آنها برای نسل ما بسیار مشهور و موفق بودند . از پل مک کارتنی ، یکی از خوانندگان این گروه پرسیدند معنای تمام این موسیقی که شما می سرایید چیست ؟ گفت : خیلی ساده است ، یک کلمه : عشق . من فکر نمی کنم عشق بین زنها و مردها تفاوتی داشته باشد . پائولو کوئیلو ، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد ، ترجمه آرش حجازی ، ص ۱۹- ۱۸
کوئیلو پدیده اشراق را که به صورت بسیار بارز در کیمیاگر جلوه گر است چنین توصیف می کند :
در کیمیاگر پسرک چوپان می داند که گنجی نزدیک اهرام مصر دفن شده . اول فکر می کند که خوب ، برای رسیدن به آنجا ، فقط به نظم و ترتیب احتیاج دارم ، گوسفندان را می فروشم ، سوار کشتی می شوم و به آنجا می روم . این ، بخش نرینه وجود است که باعث می شود بخواهیم مستقیما به هدف برسیم . نخستین اتفاقی که برای پسر چوپان رخ می دهد این است که اموالش را می دزدند . اینجا مقطع حساسی از کتاب است ، او نقش یک ماجراجو را انتخاب می کند . اما اکنون دیگر حق انتخابی ندارد ، جز آنکه توسط افراد دیگر در این سفر راهپیمایی بشود . و اکنون که تنها می ماند ، کم کم به اشراق می رسد و نشانه ها را دریافت می کند و در این مقطع است که به برقراری ارتباط با انسانهای دیگر می پردازد و انسانهای دیگر شروع به ادامه راهنمایی های مناسب در لحظه های مناسب به او می کنند . در این لحظه خواندن نشانه ها خواندن نشانه ها و اشراق مهم است ، ولی در عین حال تکیه به انسانهای دیگر هم برای رسیدن هب هدف اهمیت دراد . اما اشراق چیزی است که نمی توانیم توضیح بدهیم ، همان گونه که نمی توانیم زیبایی گل را توصیف کنیم . ما تنها می توانیم زیبایی گل را احساس بکنیم . احتیاجی هم به توصیف نیست . فقط می توانیم زیبایی را درک کنیم ، احساسش بکنیم و به آن عشق بورزیم . بنابر انی در اینجا ایمان مطرح می شود . اگر ایمان داشته باشید ، راهنمایی لازم را کسب می کنید ، به اشراق می رسید ، و خدا برای ارائه راهنمایی مناسب در کنار شما خواهد بود . در کتاب کیمیاگر هم به همین مسئله می پردازیم و درباره نشانه های صحبت می کنم و این چیزی است که هر فرهنگی قادر به درکش است . برای من ، اشراق « روح مادینه » من است . در کتاب رودپیدرا درباره بخش مادینه روح خودم صحبت می کنم . دیدن تعزیه امام حسین علیه السلام برایم بسیار تکان دهنده بود ؛ چون دیدم مردان هم می توانند مثل زن ها احساسات خودشان را بیان کنند . دلیلی ندارد که احساسات خود را پنهان کنید . احساسات خود را ابراز می کنید ، احساس می کنید که توسط شخصی هدایت شده اید . همان ، ص ۱۸ – ۱۷
بر این اساس می توان گفت که دستمایه های اولیه عرفان و معنویتی که کوئیلو سعی دارد آن را به صورت رمانهای متنوع و مختلف در ذهن خوانندگان جای دهد ، ممزوجی است از عرفان مسیحیت ، که دین اوست ، و عرفان ساحری به صورت آثار کارلوس کاستاندا همراه با افکار مارکس . البته بدون تردید پائولو تحت تاثیر افراد مختلف دیگری هم است و از نگرش های متنوعی الهام پذیرفته است . کسانی نظیر : خورخه لوییس بورخس ، هنری ویلر ، ژورژه آمادو ، خیام ، مولوی ، یونگ و پولس قدیس .
۳٫ سیاست
کوئیلو در جوانی پرجنب و جوش خود همواره در پیشروترین جنبشها حضور داشته و مبارزه کرده است ؛ به گونه ای که حتی بیتلها به نظر او آدمهای محافظه کاری بوده اند . او در جستجوی جامعه متفاوت بود . عقاید و باورهای مارکسیتی@ مطالعه می کرد و از آنها بسیار متاثر بود . او در تعهدات سیاسی و اخلاقی ، فردی رادیکال بود ؛ زیرا همیشه با حکومتها و سیستم ها رودر رو می شد . به همین سبب هم به زندان افداد و شکنجه شد .
امروزه کوئیلو در جایگاه خود تثبیت شده است و شهرتی جهانی یافته است . او امروزه هم جایگاه سیاسی دارد . پائولو در حالی که نمی خواهد طرفدار حزب یا فرقه ای باشد ، اما همچنان تاکید دارد که یک فرد سیاسی است . او هنوز هم همانند جوانی اش فردی تآرمان گرا و دارای جادوی مثبت است . معتقد است در این جهان وحشی و پر از خشونت و اشتیاق به قدتهای سیری ناپذیر باید از پاکی سخن گفت و نباید از بخش کودکانه وجود گذشت .
پائولو معتقد است که امروزه ایدئولوژی های بزرگ نمی توانند جهان را دگرگونی کنند . بسیاری از آنها امروز شکست خورده اند ، ولی امکان دارد باز ایدئولوژی های تازه ای به ظهور رسد . شعار کوئیلو در موضع گیری های سیاسی اش این است که :
باید دیوار ایدئولوژی ها و قراردادهای فرهنگی که به تعصب و بنیاد گرایی می انجامند ، شکسته شود . خوان آریاس ، زندگی من ، ترجمه خجسته کیهان ، ص ۵۴
باید از نظر اخلاقی متعهد شد تا بیش از این جامعه به سوی ظلم بیشتر و برادری کمتر نرود . همان ، ص ۵۵
و باید هر فرد به جامعه خدمت کند تا موج همبستگی جهانی عمیقا به وجود آید . همان .
کوئیلو می گوید :
من کتابهایم را به گونه ای سیاسی می دانم ؛ زیرا نه تنها با بازگوئی اسطورۀ شخصی ، تلاش برای بیداری بخش زنانه وجود و نیز لزوم پاره کردن کتاب رفتار خوب رایج و پرداخت بهای رسیدن به رؤیاها ، مردم را از بسیاری چیزها آگاه می کنم ، بلکه علاوه بر این نسبت به انواع تعصبها ، کسانی که می خواهند به جای وجدان آنها تصمیم بگیرند و نیز بر علیه فرهنگ کاذب داناییها و ریاکاری ، گونه ای سیاست که نه تنها خدمت نمی کند ، بلکه از وجود شهروندان برای پیشبرد مقاصد خود سود می جوید ، هشدار می دهم . همان ، ص ۵۷
او در انتخابات نمی خواهد شرکت کند . او خواهان نوع دیگری از سیاست است . سیاست او کوشش در شکستن دیوارهای تعصب است . هرکسی مسئول سرنوشت خویش است و نباید آن را به دیگری واگذار کند . سیاست یعنی تلاش برای ایجاد دگرگونی . با وجود این او یک شخصیت کاملا سیاسی است و در داستانها و رمانهای خویش افکار و اندیشه های مارکسیسم را پی گیری کرده است .
تحلیل و بررسی
یک. سابقه استفاده فراوان و افراطی از انواع مواد مخدر ، مواد توهم زا ، مشروبات الکلی که هنوز هم ادامه دارد ، افکار مارکسیستی ، نقاط تاریک زندگی کوئیلو به شمار می آید و هرگز زدوده نخواهد شد .
دو. افکار و اندیشه های کوئیلو مخلوطی است از عرفان ساحری کاستاندا ، عرفان مسیحیت و افکار مارکسیستی که امروزه هیچ گونه وجاهتی ندارد و یک مکتب شکست خورده و فروپاشیده است .
سه. مهمترین موضوعی که از سوی کوئیلو مطرح می شود ، زبان قصه و رمان است . مناسب است در اینجا نگاهی قرآنی داشته باشیم . قصه در قرآن به صورت کاملا جدی و مهم مطرح شده است . در قرآن که مهمترین سند و منبع تفکر اسلامی است ، آیات عقلی و استدلالی فراوانی خواهیم یافت ، اما حجم آن که نشان دهنده میزان اهتمام قرآن است ، به نسبت چندان زیاد نیست . قرآن شیوه ای مهم تر مطرح کرده است و آن ، شیوه تمثیل و قصه گویی است . در این کتاب آسمانی بیش از صد قصه آمده است که تعداد ۲۷ قصه مربوط به انبیای الهی است و احسن آنها قصه یوسف علیه السلام است نکته جالب اینکه تعداد آیات مربوط به قصص ، حدود ۱۸۰۰ آیه است که بخش مهمی از کل قرآن را تشکیل می دهد . به راستی قرآن با این همه آیات با ما چه می گوید ؟ آیا از این مطالب مهم نباید درس گرفت ؟ و آیا درس گرفته ایم ؟
نکته جالب تر این که بیشتر آیات مربوط به قصص ، مکی است ( حدود ۱۵۰۰ آیه ) و می دانیم که آیات مکی بیشتر درصدد القای تعالیم دینی و مسائل اعتقادی هستند . این امر بدین معناست که قرآن کریم در چهارده قرن پیش ، قصه را بهترین زبان و قالب انتقال مفاهیم اعتقادی معرفی کرده است . اگر تنها ۱۵۰ آیه ، چنان که طنطاوی در مقدمه الجواهر می گوید ، یا حد اکثر ۴۵۰ آیه چنان که مرحوم مقدس اردبیلی در زبدة الاحکام بیان کرده ، مربوط به احکام است و این حجم از آیات دستمایه ظهور علمی بزرگ به نام فقه شد ، آیا نباید ۱۸۰۰ آیه دستمایه ظهور جریان بزرگ تری به نام رمان نویسی می شد ؟
قرآن به ما می گوید مسائل اعتقادی را می توان محسوس ساخت و در قالب مقوله های هنری به مخاطبان عرضع داشت و این دقیقا همان کاری است که امروزه بیگانه ها در طیف گسترده می دهند . یکی از آنها ارائه مفاهیم و مضامین دینی با عرفانی به صورت رمان و قصه است . شکل دیگر آن ساختن فیلمهای متعدد بر اساس رمان های دینی و عرفانی است . سینمای معناگرا در همین باره مطرح شده است . همچنین بعضی پویانماییها که امروزه در دنیا ماندگار شده است ، حامل پیام عرفانی و دینی است ؛ کارتونهایی مثل دوقلوهای افسانه ای ، پینوکیو ، ای کیوسان ، و بابا لنگ دراز .
به هرحال امروزه می توان از ظرفیت بسیار بالای رمان و قصه برای انتقال مفاهیم دینی و عرفانی بهترین بهره ها را برد و حتی می توان بر اساس این دستاورد دست به تهیه فیلم های بهتر یا کارتونهای جایگزین زد و پیام اسلام را به دنیا عرضه نمود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر