رابطه بیخانمان شدن با ضربههای مغزی دوران کودکی
بیخانمانها اغلب مشکلات عصبی دارند. نتیجه تحقیق تازه پژوهشگران کانادایی نشان میدهد که در بسیاری از موارد ضربههای مغزی دوران کودکی یا نوجوانی، موجب ناتوانی فرد در غلبه بر مشکلات زندگی و بیخانمانی او شده است.
در آلمان سالانه بیش از ۲۷۰ هزار نفر دچار ضربه مغزی میشوند. پیامدهای چنین ضربههایی کاملا روشن نیست. نتیجه تحقیقات تازه نشان میدهد که آسیبهای مغزی خطر بیخانمان شدن فرد در طول زندگی و عدم توانایی او برای تسلط دوباره بر زندگی اجتماعیاش را به طور قابل توجهی افزایش میدهد.
پژوهشگران کانادایی که در این زمینه تحقیق کردهاند میگویند، پرونده ۴۵ درصد بیخانمانهایی که در تحقیق آنها مورد بررسی قرار گرفتهاند، نشان میدهد که آین افراد یک یا چند بار دچار ضربه مغزی شدهاند.
ضربههای مغزی از نظر شدت تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. دامنه چنین ضربههایی از ورم ناحیه آسیبدیده که به سرعت برطرف میشود، تا خونریزی داخلی و از کار افتادن بخشهایی از مغز و غیر فعال شدن اجباری شماری از اعصاب و در نهایت مرگ، گسترده است.
اغلب ضربههای مغزی با خطر مرگ همراه نیستند. چنین ضربههای نه تشخیص داده میشوند و نه مورد درمان قرار میگیرند. اما پژوهشگران میگویند، چنین ضرباتی میتوانند پیامدهایی جدی به همراه داشته باشند.
ناتوانی از تسلط بر زندگی اجتماعی
ارتباط ضربه مغزی و بیخانمان شدن افراد پیشتر تا حدودی روشن شده بود. نتیجه تحقیقی که سال ۱۹۹۵ در این مورد صورت گرفت، حاکی از آن بود که افراد بیخانمان به مراتب بیشتر از افراد فقیر دچار ضربه مغزی شدهاند.
سال ۲۰۰۸ نیز این موضوع از جنبه اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه این تحقیق نیز نشان میداد، افرادی که دچار ضربه مغزی شدهاند بیشتر دچار "شکست اجتماعی" میشوند و قادر نیستند در چارچوب روابط اجتماعی زندگی عادیای داشته باشند.
تردیدی نیست که بیخانمانها در معرض خشونت و خطرات بیشتری قرار دارند.
پژوهشگران کانادایی میگویند، این افراد پنج تا هفت بار بیشتر از افرادی که دارای سرپناه و مسکن هستند دچار ضربه مغزی میشوند.
از سوی دیگر، بررسی پرونده سلامت آنها نشان میدهد که بسیاری از آنها پیش از بیخانمان شدن دچار ضربه مغزی شده بودهاند. بیش از ۷۰ درصد آسیبهای مغزی حتی مربوط به دوران کودکی و نوجوانی آنها بوده است. دلیل تمامی این ضربات رفتارهای خشونتآمیز از جمله حمله فیزیکی، کتککاری و لگد به سر (۶۶ درصد موارد) بوده است.
پژوهشگران کانادایی میگویند، ده درصد بیخانمانها مدت کوتاهی پیش از از دست دادن خانه و کاشانه خود، دچار ضربه مغزی شدهاند.
نکته قابل توجه اما اینجاست که بسیاری از ضربههای مغزی در حوادث روزمره زندگی رخ میدهند. در ۴۴ درصد موارد چنین ضرباتی هنگام فعالیتهای ورزشی و در ۴۲ درصد موارد به دلیل حوادث رانندگی رخ میدهند.
چنین ضرباتی با سر درد، ناتوانی در تمرکز، اختلال در حافظه، افزایش تحریکپذیری، خستگی، افسردگی، احساس ترس، سرگیجه و حساسیت به نور و صدا همراه هستند. این نشانهها اغلب پس از یک سال از بین میروند. اما درصورتی که ضربه شدید باشد، چنین آسیبهایی ممکن است ماندگار شوند و زندگی طیبعی فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهند.
پژوهشگران کانادایی که در این زمینه تحقیق کردهاند میگویند، پرونده ۴۵ درصد بیخانمانهایی که در تحقیق آنها مورد بررسی قرار گرفتهاند، نشان میدهد که آین افراد یک یا چند بار دچار ضربه مغزی شدهاند.
ضربههای مغزی از نظر شدت تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. دامنه چنین ضربههایی از ورم ناحیه آسیبدیده که به سرعت برطرف میشود، تا خونریزی داخلی و از کار افتادن بخشهایی از مغز و غیر فعال شدن اجباری شماری از اعصاب و در نهایت مرگ، گسترده است.
اغلب ضربههای مغزی با خطر مرگ همراه نیستند. چنین ضربههای نه تشخیص داده میشوند و نه مورد درمان قرار میگیرند. اما پژوهشگران میگویند، چنین ضرباتی میتوانند پیامدهایی جدی به همراه داشته باشند.
ناتوانی از تسلط بر زندگی اجتماعی
ارتباط ضربه مغزی و بیخانمان شدن افراد پیشتر تا حدودی روشن شده بود. نتیجه تحقیقی که سال ۱۹۹۵ در این مورد صورت گرفت، حاکی از آن بود که افراد بیخانمان به مراتب بیشتر از افراد فقیر دچار ضربه مغزی شدهاند.
سال ۲۰۰۸ نیز این موضوع از جنبه اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه این تحقیق نیز نشان میداد، افرادی که دچار ضربه مغزی شدهاند بیشتر دچار "شکست اجتماعی" میشوند و قادر نیستند در چارچوب روابط اجتماعی زندگی عادیای داشته باشند.
بیخانمانها بیشتر در معرض خطر ضربههای مغزی قرار دارند
البته پس از این تحقیقات این پرسش پیش آمد که آیا ضربه مغزی موجب بیخانمان شدن افراد شده یا اینکه بیخانمان بودن آنها دلیل پیش آمدن ضربه مغزی بوده است.تردیدی نیست که بیخانمانها در معرض خشونت و خطرات بیشتری قرار دارند.
پژوهشگران کانادایی میگویند، این افراد پنج تا هفت بار بیشتر از افرادی که دارای سرپناه و مسکن هستند دچار ضربه مغزی میشوند.
از سوی دیگر، بررسی پرونده سلامت آنها نشان میدهد که بسیاری از آنها پیش از بیخانمان شدن دچار ضربه مغزی شده بودهاند. بیش از ۷۰ درصد آسیبهای مغزی حتی مربوط به دوران کودکی و نوجوانی آنها بوده است. دلیل تمامی این ضربات رفتارهای خشونتآمیز از جمله حمله فیزیکی، کتککاری و لگد به سر (۶۶ درصد موارد) بوده است.
پژوهشگران کانادایی میگویند، ده درصد بیخانمانها مدت کوتاهی پیش از از دست دادن خانه و کاشانه خود، دچار ضربه مغزی شدهاند.
نکته قابل توجه اما اینجاست که بسیاری از ضربههای مغزی در حوادث روزمره زندگی رخ میدهند. در ۴۴ درصد موارد چنین ضرباتی هنگام فعالیتهای ورزشی و در ۴۲ درصد موارد به دلیل حوادث رانندگی رخ میدهند.
چنین ضرباتی با سر درد، ناتوانی در تمرکز، اختلال در حافظه، افزایش تحریکپذیری، خستگی، افسردگی، احساس ترس، سرگیجه و حساسیت به نور و صدا همراه هستند. این نشانهها اغلب پس از یک سال از بین میروند. اما درصورتی که ضربه شدید باشد، چنین آسیبهایی ممکن است ماندگار شوند و زندگی طیبعی فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهند.