تجربه مصرف سالویا
من قبل از مصرف سالویا تجربه مصرف روانگردان های زیادی از جمله ال اس دی ، سیلوسایبین ها ، مسکالین رو داشتم ولی مدتی بود که برای مصرف عصاره سالویا انتظار می کشیدم تا اینکه بصورت اتفاقی تونستم تهیه کنم .
من و دوست چند ساله ام که تجربیات زیادی با هم داشتیم برای اولین بار قرار بود که سالویا رو با هم امتحان کنیم . ساعت حدود 12 شب بود و من از دوستم خواستم که با هم تجربه کنیم ، پیپ رو براش آماده کردم ، دقیقا ساعت 12:15 بود که دوستم سفر خودش رو شروع کرد ، بعد از گرفتن کام از پیپ بهش گفتم 15 ثانیه دود رو نگه دار و بعد بازدم کن و قبل از اینکه خودم بهش ملحق شم رفتم و آهنگ Salvia Divinorum – 1200 Micrograms رو پلی کردم و برگشتم دیدم دوستم داره من رو نگاه می کنه ، حدس زدم که هنوز بازدم نکرده ، بهش گفتم که بازدم کن دیدم در حالی که چهرش عوض شده و به قولی متحیر شده با اشاره بهم گفت نیازی نیست ، خلاصه بعد از حدود 30 ثانیه بازدم کرد و اولین جمله ای که گفت این بود که نیازی به نفس کشیدن نیست ، من هیجانم بیشتر شد و پیپ رو برای خودم آماده کردم و مصرف کردم ، طعم خاص و مخصوص خودش رو داشت ؛ در طول مدتی که من دود سالویا رو حبس کرده بودم می تونستم سردرگمی و تغییرات رو در دوستم ببینم و این در حالی بود که خود من به سرعت در حال تغییر بودم و در ناحیه شکم حس خاصی داشتم که انگار این حس به سمت مغزم رو به بالا در حرکت بود، یه لحظه کنترل ذهنم رو از دست دادم و متوجه شدم دوستم داره صدام می کنه و میگه دود رو بده بیرون و نفس بکش . نفسم رو آزاد کردم و از دوستم پرسیدم تو سرت چی حس می کنی ، این در حالی بود که صحبت کردن کار واقعا سختی بود ، حس مشترکی در ناحیه پشت و بالای سر که به headspace معروف هست روی این ماده واقعا شدید بود بطوری که لحظه ای حس می کردم سرم از پشت در حال شکافتن هست . به دوستم گفتم این ماده فوق العاده است اون در حالی که چهرش کاملا عوض شده بود بهم گفت تو هنوز 1 دقیقه از من عقب تری ، هنوز زمان زیادی داری تا باهاش آشنا شی . بعد از گذشت حدود 1.5 دقیقه ، کاملا درک نسبت به زمان ، محیط ، موسیقی و حتی دوست قدیمیم که جلو نشسته بود عوض شد و من تنها قابلیتی که در خودم میدیدم مشاهده کردن بود . در مرحله اول اونقدر کند شدن زمان شدید بود که در لحظاتی کاملا حس می کردم زمان ایستاده ، حجم بالایی از تصاویری با سرعت بالا که تا اون لحظه هیچ وقت ندیده بودم با چشمان باز در ذهنم می دیدم ، اونقدر عجیب بود که با بستن چشمام متوجه شدم این تصاویر در ذهنم شکل میگیره و با بستن چشم کاملا visual و قابل دیدن هستند ولی جنس مخصوص خودش رو داره و نمیشه با ماده دیگری مقایسه کرد . در حالی که حس بیگانگی نسبت به دوست قدیمیم داشتم در همین حال موبایلم رو روشن کردم و دیدم 3 دقیقه از لحظه مصرفم می گذره و هر لحظه شدت بیشتری می گیره و در برخی لحظات حالات ذهنی ترسناک و غیرقابل تحمل میشه . این تاثیرات در هر دو ما مشترک بود و لحظاتی که کاملا شدید بود با نگاه کردن به هم سعی می کردیم با یک لبخند حالت خودمون رو برای هم توصیف کنیم . صحبت کردن به شدت سخت بود و حجم اطلاعات ذهنی اونقدر بالا بود که موضوع را نمی شد دنبال کرد . موسیقی حالت لذت بخش خودش رو از دست داده بود و در لحظاتی موسیقی کاملا به تصویر تبدیل و در لحظات زیادی هم اصلا شنیده نمی شد . Time dilation یا کش آمدن زمان اونقدر شدید بود که در لحظاتی واقعا حیرت آور بود و همه اتفاقات در ذهن اونقدر سریع بود که فرصت سنجیدن موقعیت رو از آدم می گرفت و به همین دلیل در تجربیات اول این ماده اکثرا به کسی خوش نمی گذره .
خلاصه بعد از گذشت حدود 10 دقیقه طاقت فرسا فرصت کردیم تا کمی بفهمیم چه اتفاقی برایمان افتاده بود . کاملا می شد حس کرد که از اوج به سمت پایین در حرکتیم ولی همچنان به شدت گیج و مبهوت بودیم . بعد از گذشت حدود 50 دقیقه کاملا می شد از بین رفتن تاثیرات این ماده رو احساس کرد .
سالویا یکی از بهترین تجربیات زندگیم محسوب می شد و بعد از اولین بار، تجربیات بسیاری رو در دفعات بعد بدست آوردم .
منبع فروم پرشین سایکدلیک اقتباس از اروید
وزن و مقدار مصرف شده سالویا |
من قبل از مصرف سالویا تجربه مصرف روانگردان های زیادی از جمله ال اس دی ، سیلوسایبین ها ، مسکالین رو داشتم ولی مدتی بود که برای مصرف عصاره سالویا انتظار می کشیدم تا اینکه بصورت اتفاقی تونستم تهیه کنم .
من و دوست چند ساله ام که تجربیات زیادی با هم داشتیم برای اولین بار قرار بود که سالویا رو با هم امتحان کنیم . ساعت حدود 12 شب بود و من از دوستم خواستم که با هم تجربه کنیم ، پیپ رو براش آماده کردم ، دقیقا ساعت 12:15 بود که دوستم سفر خودش رو شروع کرد ، بعد از گرفتن کام از پیپ بهش گفتم 15 ثانیه دود رو نگه دار و بعد بازدم کن و قبل از اینکه خودم بهش ملحق شم رفتم و آهنگ Salvia Divinorum – 1200 Micrograms رو پلی کردم و برگشتم دیدم دوستم داره من رو نگاه می کنه ، حدس زدم که هنوز بازدم نکرده ، بهش گفتم که بازدم کن دیدم در حالی که چهرش عوض شده و به قولی متحیر شده با اشاره بهم گفت نیازی نیست ، خلاصه بعد از حدود 30 ثانیه بازدم کرد و اولین جمله ای که گفت این بود که نیازی به نفس کشیدن نیست ، من هیجانم بیشتر شد و پیپ رو برای خودم آماده کردم و مصرف کردم ، طعم خاص و مخصوص خودش رو داشت ؛ در طول مدتی که من دود سالویا رو حبس کرده بودم می تونستم سردرگمی و تغییرات رو در دوستم ببینم و این در حالی بود که خود من به سرعت در حال تغییر بودم و در ناحیه شکم حس خاصی داشتم که انگار این حس به سمت مغزم رو به بالا در حرکت بود، یه لحظه کنترل ذهنم رو از دست دادم و متوجه شدم دوستم داره صدام می کنه و میگه دود رو بده بیرون و نفس بکش . نفسم رو آزاد کردم و از دوستم پرسیدم تو سرت چی حس می کنی ، این در حالی بود که صحبت کردن کار واقعا سختی بود ، حس مشترکی در ناحیه پشت و بالای سر که به headspace معروف هست روی این ماده واقعا شدید بود بطوری که لحظه ای حس می کردم سرم از پشت در حال شکافتن هست . به دوستم گفتم این ماده فوق العاده است اون در حالی که چهرش کاملا عوض شده بود بهم گفت تو هنوز 1 دقیقه از من عقب تری ، هنوز زمان زیادی داری تا باهاش آشنا شی . بعد از گذشت حدود 1.5 دقیقه ، کاملا درک نسبت به زمان ، محیط ، موسیقی و حتی دوست قدیمیم که جلو نشسته بود عوض شد و من تنها قابلیتی که در خودم میدیدم مشاهده کردن بود . در مرحله اول اونقدر کند شدن زمان شدید بود که در لحظاتی کاملا حس می کردم زمان ایستاده ، حجم بالایی از تصاویری با سرعت بالا که تا اون لحظه هیچ وقت ندیده بودم با چشمان باز در ذهنم می دیدم ، اونقدر عجیب بود که با بستن چشمام متوجه شدم این تصاویر در ذهنم شکل میگیره و با بستن چشم کاملا visual و قابل دیدن هستند ولی جنس مخصوص خودش رو داره و نمیشه با ماده دیگری مقایسه کرد . در حالی که حس بیگانگی نسبت به دوست قدیمیم داشتم در همین حال موبایلم رو روشن کردم و دیدم 3 دقیقه از لحظه مصرفم می گذره و هر لحظه شدت بیشتری می گیره و در برخی لحظات حالات ذهنی ترسناک و غیرقابل تحمل میشه . این تاثیرات در هر دو ما مشترک بود و لحظاتی که کاملا شدید بود با نگاه کردن به هم سعی می کردیم با یک لبخند حالت خودمون رو برای هم توصیف کنیم . صحبت کردن به شدت سخت بود و حجم اطلاعات ذهنی اونقدر بالا بود که موضوع را نمی شد دنبال کرد . موسیقی حالت لذت بخش خودش رو از دست داده بود و در لحظاتی موسیقی کاملا به تصویر تبدیل و در لحظات زیادی هم اصلا شنیده نمی شد . Time dilation یا کش آمدن زمان اونقدر شدید بود که در لحظاتی واقعا حیرت آور بود و همه اتفاقات در ذهن اونقدر سریع بود که فرصت سنجیدن موقعیت رو از آدم می گرفت و به همین دلیل در تجربیات اول این ماده اکثرا به کسی خوش نمی گذره .
خلاصه بعد از گذشت حدود 10 دقیقه طاقت فرسا فرصت کردیم تا کمی بفهمیم چه اتفاقی برایمان افتاده بود . کاملا می شد حس کرد که از اوج به سمت پایین در حرکتیم ولی همچنان به شدت گیج و مبهوت بودیم . بعد از گذشت حدود 50 دقیقه کاملا می شد از بین رفتن تاثیرات این ماده رو احساس کرد .
سالویا یکی از بهترین تجربیات زندگیم محسوب می شد و بعد از اولین بار، تجربیات بسیاری رو در دفعات بعد بدست آوردم .
منبع فروم پرشین سایکدلیک اقتباس از اروید
: تجربه با سالویا دیوینوروم Salvia divinorum
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر