داستان گربه ای به نام متادون و موشی به نام تریاک
روزی روزگاری در خانه ای موشی به نام تریاک زندگی می کرد و گاه گاهی از انبار خانه قطعه پنیری برمی داشت
صاحب خانه که نامش معتاد بود و دیگر از وجود این موش به عذاب امده بود
نزد جادوگر شهرشان رفت و از او چاره ای خواست
جادوگر گربه ای به نام متادون به او داد و گفت این گربه موش تو را از خانه بدر می کند
معتاد متادون را به خانه اورد و متادون در لحظه ای تریاک را خورد و معتاد را از دست تریاک اسوده کرد ؟
اما
متادون خودش در ان خانه جا خوش کرد
صاحب خانه ابتدا از متادون خوشش امده بود و با او به مهربانی رفتار می کرد ولی بعد از مدتی متادون شروع به سرکشی و خراب کردن اسباب خانه کرد
هر روز متادون می خورد می خوابید و بزرگ بزرگتر می شد تا این که روزی صاحب خانه دید که اگر این گربه را بیرون نکند عنقریب خودش طعمه متادون می شود
پس معتاد دوباره پیش جادوگر رفت و دست به دامان او شد و جادوگر سگی به نام بوپرنورفین به او داد
بوپرنورفین سگی کوچک ولی بسیار قوی بود و وقتی که معتاد او را به خانه اورد همان ساعت اول ان چنان کرد که متادون بلافاصله غالب تهی کرده و فرار را بر قرار ترجیح داد
چندی گذشت و معتاد ابتلا علاقه شدیدی به بوپرنورفین پیدا کرد اما دیری نگذشت که سگ بزرگ و بزرگتر شد و تبدیل به هیولایی شد معتاد چون این را بدید دوبار دست به دامن جادوگر شد
و به حادوگر گفت اگر این سگ را از خانه نرانم عنقریب مرا خواهد بلعید
جادوگر به اوگفت برای انکه بوپرنورفین را از خانه بیرون کنی من فیلی به تو خواهم داد به نام سابوکسون
معتاد فیل را به خانه اورد در همان لحظه اول فیل پای بر سر بوپرنورفین گذاشت و او را در دم معدوم کرد
مرد در همان ابتدا چون این را به دید ترس بر او غلبه کرد و دانست دیر یا زود همین بلا بر سر او می اید به این خاطر به سرعت به نزد جادوگر برگشت گفت این چه کار بود من کردم این فیل اگر لختی بگذرد مرا به نیستی می کشاند
جادوگر گفت من اخرین جادوی خود را به تو می د هم و دیگر از این جادو بالاتر ندارم
پس رفت و کوزه سر بسته ای اورد و به معتاد گفت
درست گوش کن سر این کوزه را فقط زمانی می گشایی که فیل در کنار تو باشد
معتاد به خانه رفت و چون سابوکسون را بدید سر کوزه باز کرد
ناگهان از میان کوزه موشی به بیرون جست و چون فیل انرا بدید در جا سنکوپ کرد بمرد ؟
از منظومه موش و گربه اثر عبید شیشه ای ؟
opium.site: داستان طنز مواد مخدر روانگردان جدید صنعتی در امریکا
opium.site: طنز تهیه ماده مخدر کراک در آشپزخانه منزل
opium.site: طنز تهیه ماده مخدر کراک و شیشلیک شیشه با وایتکس در ...
opium.site: طنز و واقعیت ها درباره ساخت مواد مخدردر ایران و جهان
زندگی نامه شیخ عبدالرحمن ابن شیشه متخلص به متامفتامین -
opium.site: شب شعر شیشه ای ؟ کو شیشه کش شیشه خر شیشه فروش
opium.site: داستان مورفین و وزیرش تریاک و ترامادول (تو را ما دول )
موشی به نام تریاک |
روزی روزگاری در خانه ای موشی به نام تریاک زندگی می کرد و گاه گاهی از انبار خانه قطعه پنیری برمی داشت
صاحب خانه که نامش معتاد بود و دیگر از وجود این موش به عذاب امده بود
نزد جادوگر شهرشان رفت و از او چاره ای خواست
جادوگر گربه ای به نام متادون به او داد و گفت این گربه موش تو را از خانه بدر می کند
معتاد متادون را به خانه اورد و متادون در لحظه ای تریاک را خورد و معتاد را از دست تریاک اسوده کرد ؟
اما
متادون خودش در ان خانه جا خوش کرد
صاحب خانه ابتدا از متادون خوشش امده بود و با او به مهربانی رفتار می کرد ولی بعد از مدتی متادون شروع به سرکشی و خراب کردن اسباب خانه کرد
هر روز متادون می خورد می خوابید و بزرگ بزرگتر می شد تا این که روزی صاحب خانه دید که اگر این گربه را بیرون نکند عنقریب خودش طعمه متادون می شود
پس معتاد دوباره پیش جادوگر رفت و دست به دامان او شد و جادوگر سگی به نام بوپرنورفین به او داد
بوپرنورفین سگی کوچک ولی بسیار قوی بود و وقتی که معتاد او را به خانه اورد همان ساعت اول ان چنان کرد که متادون بلافاصله غالب تهی کرده و فرار را بر قرار ترجیح داد
چندی گذشت و معتاد ابتلا علاقه شدیدی به بوپرنورفین پیدا کرد اما دیری نگذشت که سگ بزرگ و بزرگتر شد و تبدیل به هیولایی شد معتاد چون این را بدید دوبار دست به دامن جادوگر شد
و به حادوگر گفت اگر این سگ را از خانه نرانم عنقریب مرا خواهد بلعید
جادوگر به اوگفت برای انکه بوپرنورفین را از خانه بیرون کنی من فیلی به تو خواهم داد به نام سابوکسون
معتاد فیل را به خانه اورد در همان لحظه اول فیل پای بر سر بوپرنورفین گذاشت و او را در دم معدوم کرد
مرد در همان ابتدا چون این را به دید ترس بر او غلبه کرد و دانست دیر یا زود همین بلا بر سر او می اید به این خاطر به سرعت به نزد جادوگر برگشت گفت این چه کار بود من کردم این فیل اگر لختی بگذرد مرا به نیستی می کشاند
جادوگر گفت من اخرین جادوی خود را به تو می د هم و دیگر از این جادو بالاتر ندارم
پس رفت و کوزه سر بسته ای اورد و به معتاد گفت
درست گوش کن سر این کوزه را فقط زمانی می گشایی که فیل در کنار تو باشد
معتاد به خانه رفت و چون سابوکسون را بدید سر کوزه باز کرد
ناگهان از میان کوزه موشی به بیرون جست و چون فیل انرا بدید در جا سنکوپ کرد بمرد ؟
از منظومه موش و گربه اثر عبید شیشه ای ؟
opium.site: داستان طنز مواد مخدر روانگردان جدید صنعتی در امریکا
opium.site: طنز تهیه ماده مخدر کراک در آشپزخانه منزل
opium.site: طنز تهیه ماده مخدر کراک و شیشلیک شیشه با وایتکس در ...
opium.site: طنز و واقعیت ها درباره ساخت مواد مخدردر ایران و جهان
زندگی نامه شیخ عبدالرحمن ابن شیشه متخلص به متامفتامین -
opium.site: شب شعر شیشه ای ؟ کو شیشه کش شیشه خر شیشه فروش
opium.site: داستان مورفین و وزیرش تریاک و ترامادول (تو را ما دول )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر