شناخت و بررسی عوامل اعتیاد جوانان و نوجوانان به موادمخدر
امروزه مسئله اعتیاد پا را از مرزهای بهداشت و درمان فراتر نهاده و به یک بحران اجتماعی و پدیده شوم و خانمانسوز تبدیل شده است. سوءمصرف موادمخدر یکی از بحثانگیزترین مسائلی است که در حوزه روانشناسی و جامعهشناسی نظر متخصصان را بهخود جلب نموده است. بهطوریکه به یقین میتوان گفت امروزه استفاده روزافزون از مواداعتیادآور یکی از معضلات بزرگ و پیچیده جوامع انسانی شده است. این پیچیدگی از آنجا ناشی میشود که اعتیاد به موادمخدر یک معضل زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و نمیتوان اعتیاد به موادمخدر را فقط از یک دیدگاه مورد توجه قرار داد، چرا که در این صورت همانطور که تجربه نشان داده است، موفقیت چندانی حاصل نخواهد شد. بهعبارت دیگر، اعتیاد بهموادمخدر بهعنوان یکی از چالشهای بزرگ در جوامع بشری، دارای ابعاد و زوایای پیدا و پنهان بسیاری است. به همین دلیل این مسئله از جنبههای مختلفی قابل تأمل و بررسی است که هم عوامل بهوجود آورنده زیادی و هم پیامدهای منفی زیادی در پی دارد. در این مورد گزارش سالیانه کمیته بینالملل کنترل موادمخدر بیانگر افزایش روزافزون قاچاق و مصرف نابهجای موادمخدر و مواد روانگردان است. در این زمینه دفتر پیشگیری از سوءمصرف مواد SOAP در سال ۱۹۹۰ طی مطالعات گسترده برآورد نمود که: ۴۹ درصد قتلها، ۸۲ درصد تجاوزها، ۶۲ درصد دعواها و درگیریها، ۶۹ درصد درگیری منجر به قتل، ۵۰ درصد مرگومیرهای ناشی از سوانح رانندگی، ۲۷ درصد خودکشیها، ۳۸ درصد کودکآزاریها و... با مصرف الکل و موادمخدر در ارتباط بوده است. متأسفانه، آمارهای موجود و مقایسه آن در کشورهای مختلف، وضعیت وحشتناکتری را در کشور ما نشان میدهد. در کشور ما مصرف موادمخدر علاوه بر جرائم رایج در سایر کشورها منجر به موارد دیگری چون سرقت، طلاق، انحرافات جنسی و اخلاقی و... هم میشود؛ بهطوریکه بیش از نیمی از زندانیان کشور ما بهنحوی با پدیده اعتیاد در ارتباط هستند. همیشه پاسخ به این پرسش که چرا افراد به موادمخدر تمایل پیدا میکنند، بسیار دشوار است؛ چرا که تنها یک عامل منحصربهفرد نمیتواند شخص را بهسوی اعتیاد سوق دهد و در واقع ترکیبی از عوامل گوناگون زمینه را برای گرایش به اعتیاد فراهم میآورد که در این مقاله سعی شده است به بررسی برخی از مهمترین فاکتورهای مستعدکننده در گرایش افراد به اعتیاد پرداخته شود. مقاله حاضر عوامل مخاطرهآمیز اعتیاد را از سه دیدگاه به شرح ذیل مورد کاوش قرار میدهد و در آخر راهکارهای اصلاحی ـ آموزشی خود را در این زمینه ارائه میدهد: الف. عوامل مخاطرهآمیز فردی ب. عوامل مخاطرهآمیز محیطی ج. عوامل مخاطرهآمیز اجتماعی در ذیل به بررسی هر یک از این عوامل میپردازیم: الف. عوامل مخاطرهآمیز فردی خود به موارد زیر تقسیمبندی میشود: ۱. عوامل ارثی (ژنتیک) توارث، یک عامل احتمالی در سوءمصرف مواد است. تحقیقات متعدد درنوروبیولوژی نشان داده است که مغز انسان مواد روانگردان میسازد. برای نمونه داروهای آرامبخش که در بیرون از بدن انسان ساخته میشوند با مواد آرامبخش تولید شده در درون بدن مشابهت دارند. موادی که به هروئین شبیه است و در داخل بدن ساخته میشود آندروفین نام دارند. تحقیقات بر روی راههای عصبی آناتومیک، احتمال ارتباط بین وابستگی داروئی و گرایش ژنتیکی را تقویت میکند. بر همین اساس، ممکن است یک اختلال ارثی یا بیولوژیک باعث نقص در فرد شود که با مصرف موادمخدر این نقص جبران میشود. یک بررسی وسیع در کشور سوئد نشان داد، کودکانی که در چند ماه اول عمر از والدینشان جدا شدهاند و در خانوادههای جدیدی به زندگی ادامه دادهاند اگر از والدین الکلی بودند استعداد بیشتری در الکلی شدن از خود بروز دادهاند. ۲. عوامل فردی و روانشناختی: از میان عوامل روانشناختی و فردی که میتواند علت مصرف مواد و سوءمصرف آن وابستگی را تبیین نماید، فعالیت رفتاری، مردم آمیزی و دامنه توجه کردن را میتوان نام برد. بهنظر کلایتون و همکاران (۱۹۹۵) بین شخصیت ضداجتماعی و اختلال سلوک با سوءمصرف مواد ارتباط وجود دارد. نوجوانانی که مواد مصرف میکنند دارای منبع کنترل بیرونی هستند و در مقایسه با آنهائیکه مواد مصرف نمیکنند، اعتمادبهنفس کمتری دارند. فشار روانی نظیر: فشار گروه همسالان، پرخاشگری و عدم وجود مهارتهای مقابلهای از دیگر عوامل روانشناختی مرتبط با سوءمصرف مواد است. گلداشتاین (Gold shtain) معتقد است که فقدان احساس لذت و ناتوانی در کسب لذتها و ارضاء معمول آن در زندگی با مصرف مواد ارتباط دارد. برخی پژوهشها، وابستگی به مواد را به عوامل فردی همانند، فقدان عزت نفس و خودکفائی، احساس رضایتمندی ضعیف، بالا بودن اضطراب و پائین بودن توانائی ابراز وجود، رفتارهای تکانشی، کنترل پائین شخصیتی و تمایل به خود بیمارانگاری مرتبط دانستهاند. کنجکاوی عامل مهم دیگر در گرایش نوجوانان به سوءمصرف موادمخدر است. ”انستیتوی ملی مطالعه مواد و الکل“ در آلمان مطرح میکند که مصرفکنندگان کوکائین در اولین تجارب مصرف، تحتتأثیر کنجکاوی و تمایل به تجربه آثار پیشبینی شده مواد مانند تحریکپذیری و سرخوشی (نشئگی) هستند. ویس معتقد است وجود بیماری روانی، آسیبپذیری فرد را در برابر موادمخدر و وابستگی به مواد افزایش میدهد. مطالعات نشان میدهد ۵ تا ۶۰ درصد کودکان مبتلا به اختلال بیشفعالی در مقایسه با ۱۶ درصد گروه گواه به اختلالهای سلوک، بزهکاری و سوءمصرف مواد مبتلا شدند. ۳. عوامل صفات شخصیتی: یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر اعتیاد صفات شخصیتی افراد است. بهعبارت دیگر، اختلالات شخصیتی افراد نظیر: عدم پذیرش ارزشهای سنتی و رایج، نیاز شدید به استقلال، پرخاشگری شدید، اعتمادبهنفس پائین، فقدان مهارت در رد پیشنهادی خلاف دوستان ناباب و اطرافیان و... از جمله عواملی هستند که در گرایش افراد بهسوی معضل اعتیاد مؤثر هستند. ۴. عوامل مرتبط با نوع نگرش افراد به مواد: معمولاً افرادیکه دارای نگرش و باور مثبت به موادمخدر هستند، احتمال بیشتری برای گرایش به سمت اعتیا دارند. بعضی از افراد با داشتن باورهای غلطی همچون: ”مصرف این مواد باعث رفع دردهای جسمی و خستگی میشوند و به کسب آرامش روانی و فراموشی مشکلات و گرفتاریها کمک مینمایند و یا اینکه با مصرف چندبار مواد که کسی معتاد نمیشود و...“ به دام اعتیاد میافتند. ۵. عوامل مرتبط با موقعیتهای نامساعد: ترک تحصیل، بیسرپرستی، معلولیت جسمی، بیماریهای مزمن، از دست دادن نزدیکان، در معرض خشونت بودن در دوران کودکی و... نقش مهمی را در گرایش افراد به اعتیاد و سوءمصرف موادمخدر بازی میکند. ۶. عوامل مرتبط با اختلالات روانی: درصد زیادی از اعتیادها همراه با اختلالات روانی است. اختلالات روانی نظیر: افسردگی شدید، اختلالات شخصیت ضداجتماعی، اختلال وسواس، مانیا، اسکیزوفرنی و... ب. عوامل مخاطرهآمیز محیطی: عوامل مخاطرهآمیز محیطی میتوانند شامل موارد زیر باشند: ۱. عوامل خانوادگی: خانواده اولین مکان رشد شخصیت، باورها و الگوهای رفتاری فرد است که میتواند خود، منبعی برای تنش باشد. خانواده نه تنها در تعیین ارزشها و شخصیت کودک دارای اهمیت است، بلکه بهصورت غیرمستقیم بهتدریج بر ساخت جامعه اثر میگذارد و اندیشه و رفتار والدین به جامعه منتقل میشود. بنابراین، منشأ بسیاری از نابهنجاریها و انحرافات اخلاقی نوجوانان نیز فقدان یک نظام صحیح و سالم خانوادگی است. حمایت افراطی والدین از فرزندان و رفتارهای اجتماع ستیز والدین، زمینههای ناسالم روانی و احتمال گرایش افراد را به اعتیاد فراهم میکند. در مطالعات متعدد مشخص شده است که دلبستگی ضعیف به مادر و وجود پدر ناآرام و سهلانگار در دوران کودکی احتمال آن که نوجوانان را به مصرف الکل و موادمخدر سوق دهد بسیار زیاد است. در زیر به بعضی از مهمترین عوامل مستعدکننده خانوادگی اشاره شده است: زمینههای نامناسب خانوادگی، فقر مادی خانواده، وجود الگوهای نامناسب در خانواده، ناآگاهی والدین، ارتباط ضعیف با فرزندان، غفلت از فرزندان، خانواده آشفته و متشنج، درگیری والدین و مشاجره آنها و... . ۲. ارتباط با دوستان (رفقا): در بعضی از موارد اولین مصرف موادمخدر بهدنبال تعارف دوستان رخ میدهد. ارتباط و دوستی با همسالان مبتلا به سوءمصرف موادعامل بسیار قوی در ابتلا به اعتیاد است. مصرفکنندگان برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان، آنها را با خود همراه میکنند و هر چه پیوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماع سالم کمتر باشد، احتمال پیوند با این گروهها بیشتر است. بهعبارت دیگر، عواملی چون دوستان مصرفکننده مواد، عدم کنترل و نظارت کافی توسط والدین بر چگونگی انتخاب دوست فرزندان و... عواملی است که در گرایش فرد به معضل اعتیاد مؤثر است. ۳. مدرسه: مدرسه دومین سازمان اجتماعی است که در ساختار شخصیتی نوجوانان سهم مهمی را ایفا میکند. آگاهی مربیان نسبت به اصول بهداشت روانی در شکلگیری صحیح شخصیت کودکان اثر دارد. عواملی چون بیتوجهی اولیاء مدرسه به مصرف مواد، استرسهای شدید تحصیلی، عملکرد تحصیلی ضعیف، ترک تحصیل، ورود به مدرسه جدید و احساس انزوای اجتماعی، بیعلاقگی به فعالیتهای مدرسه، عدم نظارت و کنترل کافی مسئولین مدارس بر دانشآموزان، مدیریت ضعیف مدارس و... از جمله عواملی محیطی تأثیرگذار در گرایش فرد به اعتیاد هستند. ۴. محل سکونت فرد: محل سکونت فرد، موقعیت و شرایط حاکم بر آن از جمله فاکتورهائی است که باید در مورد معضل اعتیاد مدنظر قرارگیرد. بهعبارت دیگر افرادیکه در محلههای شلوغ و پرجمعیت شهرهای صنعتی و تجاری زندگی میکنند، بیشتر از سایر افراد در خطر اعتیاد قرار دارند و عواملی چون: حاشیهنشینی، جمعیت زیاد، وفور مشاغل کاذب، شیوع خشونت، فقدان ارزشهای اخلاقی و... از جمله عوامل تأثیرگذار بر اعتیاد است. ج. عوامل مخاطرهآمیز اجتماعی: عوامل مخاطرهآمیز اجتماعی نیز به موارد ذیل تقسیم میشوند: ۱. ریسک عوامل اجتماعی عواملی از قبیل عدم عدالت اجتماعی، نابرابریهای طبقاتی، در دسترس بودن موادمخدر، مدرسه و گروه همسالان در حیطه عوامل اجتماعی قرار میگیرند که میتواند زمینه را برای گرایش افراد به سوءمصرف موادمخدر مهیا نماید. کودکان از طریق مصرف الکل توسط همسالان و بهواسطه نگرشهای همسالان خود نسبت به مصرف مواد تحتتأثیر قرار میگیرند. نوجوانانی که دوستانشان به الکل و سایر مواد دسترسی دارند، بهطور فزایندهای در معرض خطر هستند و احتمال زیادی برای تبدیل شدن آنها به مصرفکننده مواد وجود دارد. ۲. ریسک عوامل رفتاری اجتماعستیزی اولیه و رفتار بزهکارانه از قبیل اختلال کرداری با سوءمصرف اولیه مواد مرتبط است. عملکرد تحصیلی ضعیف و فقدان تعهد آموزشی با احتمال افزایش سوءمصرف مواد مرتبط هستند. سوءمصرف اغلب به دنبال یکدوره نگرشهای منفی نسبت به خود و سایرین، تعامل اجتماعی با سایر همسالان ناراحت و رفتار غیرقابل قبول از نظر اجتماعی به منظور دستیابی به خودارزشی و رضای خاطر ایجاد میشود. ۳. ریسک عوامل اقتصادی عواملی مانند بحرانهای اقتصادی، گرسنگی، تورم، مهاجرت (که در پی آن آوارگی، تضاد و تعارض فرهنگی بهعلت تغییر علل جغرافیائی ایجاد میشود)، بیکاری، رفاه اقتصادی یا فقر نقش بسیار مهمی در گرایش افراد به سوءمصرف موادمخدر ایفا میکند. احتمال دارد خانوادههائی هم که درآمد اقتصادی بالائی دارند، بهدلیل ضعف روابط انسانی یا کثرت کار و سرگرمی، زمینه مساعدی را برای گرایش اعضاء خانواده به موادمخدر فراهم نمایند. همچنین جمعیت آسیبپذیری که معمولاً در گروههای سنتی ۱۵ تا ۲۵ سال قرار میگیرد، بهعلت عدم دستیابی به شغل مناسب در جامعه در گرایش به مواد آسیبپذیرتر هستند. ۴. عوامل سیاسی عواملی مانند جنگ، سیاست استعماری دول خارجی و سرمایهداران بزرگ بینالمللی، برانگیخته شدن مطامع استعمارگران بهعلت وجود منابع غنی و سرشار مواد و انرژی، فشارهای ناشی از جانب حکومت نقش مهمی در گرایش افراد به سوءمصرف موادمخدر ایفا میکند. ۵. عوامل فرهنگی و جمعیت شناختی برخی عوامل فرهنگی با سوءمصرف مواد مرتبط هستند. برای نمونه مردان میزان بالاتری از سوءمصرف مواد و اعتیاد را نسبت به زنان نشان دادهاند. برخی از گروههای نژادی و فرهنگی از قبیل آمریکائیهای آفریقائیتبار و اسپانیائیها، سطح بالاتری از اعتیاد را نسبت به سایر گروهها در جامعه آمریکا داشتهاند. زندگی در داخل شهر با موانع شغلی، آموزشی و اقتصادی توأم است که احتمال سوءمصرف مواد را افزایش میدهند. عوامل فرهنگی همانند بیسوادی، عدم آگاهی به مسائل اجتماعی از جمله مضرات موادمخدر، آداب و رسوم و فرهنگ حاکم بر جامعه و منطقه ویژه جغرافیائی نقش مهمی را در گرایش افراد به موادمخدر ایفا میکند. همچنین احساس بیگانگی، طرد و دوری از قلمرو ارزشی جوامع و رنگ باختن مذهب با مصرف مواد ارتباط دارد. بهنظر یکی از محققان (گورساش) همبستگی معنیداری بین رفتار عبادتگری و سوءمصرف مواد وجود دارد. پایبندی به انجام منظم رفتارهای مذهبی نقش بازندهای در توجه، گرایش و مصرف موادمخدر ایفا میکند. |
شیوا حسینی ـ علی فقیهی |
منبع : نشریه پزشکی طبیب مردم |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر