تأملی در آمار و ارقام یک جنگ پنهانی و بزرگ؛
هدفمان از مبارزه با مواد مخدر، گران کردن نرخ مواد بوده؟!
به راستی اشکال کار کجاست؟
چندین هزار اعدامی تاکنون و چند هزار نفر در صف اعدام؛ اعدادی هولناک که ظاهرا تمامی ندارند و از این رو بسیار نگران کننده به نظر میرسند و این شبهه را ایجاد میکنند که آیا شیوه مبارزه مان با مواد مخدر، نیازمند بازنگری اساسی نیست؟
به گزارش «تابناک»، همجواری کشورمان با کانون تولید مواد مخدر جهان، یعنی افغانستان، در سالیان طولانی مشکلات زیادی نصیب کشورمان کرده و لطمات زیادی بر پیکره جامعه ایرانی وارد آورده؛ چه از بابت مواد مخدری که برخی هم وطنانمان و خانوادههایشان را به نابودی میکشاند، چه از باب مشارکت بعضی هموطنانمان در قاچاق این محصولات مخدر که گاه به اعدام ایشان منجر میشود و چه از این نظر که در مسیر مقابله با این فرایندها، شماری از هم وطنانمان به شهادت میرسند.
سالیان سال است که این چرخه ادامه دارد و مخدرهای تولید شده در افغانستان، به گرفتن جان بسیاری از ایرانیان به شیوههای مختلف منجر میشود و همچنان راه مقابله با این پدیده شوم، بازرسی خودروها در مسیرهایی است که از مرزهای کشورمان شروع و به شهرهای پرجمعیت کشورمان ختم میشوند؛ مسیرهایی از شرق به غرب که در طولشان برخی قاچاق مواد را با مشقات و خطراتش به جان میخرند و بعضی برای مقابله با ایشان تمام توانشان را به کار گرفته و گاه جان بازی میکنند.
دردناک اینجاست که میبینیم در تقابل این دو گروه، نرخ مواد مخدر افزایش مییابد و از یک سو زیان مصرف کنندگان این افیون افزایش مییابد و از سوی دیگر، سود قاچاقچیان رشد چشمگیری مییابد که هیچ یک مطلوب مبارزه کنندگان با قاچاق مواد مخدر نیست، زیرا از یک سو فشار داخلی بر ایشان را افزایش میدهد و از سوی دیگر، منجر به قدرت گرفتن هر چه بیشتر قاچاقچیان مواد مخدر میشود.
حال بیایید با این تفاسیر، درباره قاچاقچیان مواد مخدر کمی دقیقتر شویم و به این مهم بیندیشیم که قاچاقچیان مواد مخدر چه کسانی هستند؟ آنانی که مواد مخدر را از مرزها عبور میدهند، کسانی که به جاده میزنند و این مواد را با خود از شهری به شهر دیگر حمل یا آنانی که این روند را برنامه ریزی میکنند؟
اگر منظور دو دسته نخست باشند، میتوان مقابلهها و مبارزههای بسیار موثری را به یاد آورد و آمار فراوان اعدامیها را دلیلی برای موثر نشان دادن تلاشهای مأموران مبارزه با مواد مخدر خواند اما اگر منظورمان از قاچاقچیان مواد مخدر، افرادی باشند که در پشت پرده پروسه جابجایی این مواد را سازماندهی میکنند، ماجرا فرق خواهد کرد.
آن گونه که از آمار و ارقام و اخبار برمیآید، اغلب تلاشمان برای مبارزه با مواد مخدر به مبارزه با قاچاقچیان خرد محدود شده و کمتر توانستهایم افرادی که کارفرمایان ایشان هستند را شناسایی کرده و به مجازات برسانیم؛ قاچاقچیان حقیقی که کارگران و کارمندان زیادی تربیت کرده و به کمک ایشان، فرآیند قاچاق مواد مخدر را به انجام میرسانند و از نابودی ایشان هیچ هراسی ندارند.
اکنون بیایید از زوایه دیگری به ماجرا بنگریم و به این مهم بیندیشیم که آیا اعدام افرادی که حمل و نقل مواد مخدر را عهده دار هستند و در اصطلاح، قاچاقچی این مواد نامیده میشوند، توانسته آن بازدارندگی لازم را داشته باشد یا تنها منجر به افزایش هزینههای حمل و نقل مواد شده است؟ براستی اشکال کار کجاست؟
ابهاماتمان زمانی زیادتر میشود که به اشکالات دیگر ماجرا هم توجه کنیم و بدانیم در سایه مجازات سنگینی که برای حمل مواد مخدر در نظر گرفتهایم، خواسته یا ناخواسته راه دسیسه چینی برای بدخواهان را فراهم آوردهایم، اینقدر که میبینیم شمار افرادی که بابت کشف مواد دستگیر شده و مدعی هستند که قربانی دسیسه چینی دشمنانشان شدهاند آنقدر زیاد است که داستان هایی از این دست در بسیاری از فیلمها و سریال های تلویزیونی نیز دیده میشود.
با این تفاسیر میتوان گفت، گویی اسیر جنگی بسیار بزرگ و فرسایشی شدهایم که تمام هم و غممان برای پیروزی در آن، به مقابله رو در رو با صف پیاده نظام دشمن معطوف شده و حواسمان نیست که حمله به سرشاخههای دشمن تا چه اندازه مؤثرتر است و چقدر حاشیههای کمتری به همراه خواهد داشت.
اینجاست که به ضرورت تغییر شیوه مبارزهمان با مواد مخدر خواهیم رسید که در غیر این صورت، هیچ پیروزی در این جنگ پنهان نصیبمان نخواهد شد و سال های بعد هم که بخواهیم درباره مبارزه با مواد مخدر مطلبی را شروع کنیم، ناچاریم از اینجا شروع کنیم: چندین هزار اعدامی تاکنون و چند هزار نفر در صف اعدام؛ اعدادی هولناک که ظاهرا تمامی ندارند... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر