بیماری روانی اعتیاد
در اين بخش به تشريح اجزای تشكيل دهنده بيماری روانی اعتيادی که به مصرف مواد مخدر مربوط می شود، و همچنین به بازگو كردن اين نكته می پردازیم كه چرا ما معتادان با وجود تحمل رنج های بیشماری که از پی آمدهای مصرف مواد مخدر ناشی می شود، همچنان به مصرف آن ادامه مي دهيم. ذهن ما آنچنان تغيير يافته و دگرگون شده است كه قدرت گزينش و كنترل را از دست داده ايم. با گسترش و پیشرفت اين بیماری اعتیاد روانی ، شيوه تفكر و انديشه ما ناهنجار و غير عادی می شود.
- اعتياد یک بیماری است
- چه كسي معتاد مزمن به شمار می آيد
- علائم روانی اعتیاد
- شيوه های بیرون آمدن از انکار
اعتياد یک بیماری است
براي پي بردن به اين نكته كه چرا اعتياد به عنوان یک نوع بيماري به شناخته شده است، ابتدا بايد معني واژه بيماري را به خوبي درك كنيم. بيماري عاملی است که سبب مي شود تا یکی از اندام ها، دستگاه ها و یایکی از اعضای بدن انسان از فعاليت بازماند و يا فعاليت آن مختل شود. در مورد اعتياد به مواد مخدر، نیز دقیقا همین اتفاق رخ می دهد. مصرف طولاني مدت مواد مخدر، با برجا گذاشتن تاثير منفي بر ساختار مغز، فعاليت عادی آن را مختل ساخته و مغز برای اينكه بتواند به فعاليت عادی خود را ادامه دهد به مواد مخدر وابسته مي شود.
سرخوشی و شعف، تقویت قوای بدنی، و بهبودی الگوی خواب از جمله عواملی است که ممکن است در مراحل نخست مصرف رخ دهد، چراکه این مواد سیستم ارتباطی مغز را تحت تاثیر قرار می دهند. با اين وجود، مصرف طولاني مواد مخدر به گسترش و پیشرفت بيماری اعتياد انجامیده و ما را به یک معتاد مزمن تبديل مي سازد؛ چراکه مغز به مصرف مكرر مواد مخدر عادت کرده و ديگر نمي تواند بدون مصرف اين گونه مواد فعاليت عادی داشته باشد .با این که شواهد زیادی برای وجود فرایند مشابه ای در مدار ارتباطی مغز در مورد معتادان رفتاری نیز وجود دارد، برای اثبات این موضوع به تحقیقات بیشتری نیاز می باشد.
چه كسی معتاد مزمن به شمار می آيد
معتادان مزمن كساني هستند كه با وجود تاثيرات زيانبار مواد مخدر، بر مصرف اين گونه مواد پافشاري مي كنند. از آنجا كه بيماري اعتياد مدارهاي لذت، پاداش، انگیزه و حافظۀ مغز را مختل می نماید، در نتيجه فرد معتاد توانایی قطع مصرف مواد مخدر يا حتي مهار و كنترل اين گونه مواد را از دست مي دهد. به همين علت ما براي تجربۀ دوبارۀ لذت و شعف حاصل از اولین بار مصرف مواد مخدر، به تكرار مصرف پرداخته و پس از آن صرفا برای اينكه احساس عادی بودن را در خود حفظ كنيم به مصرف مواد مخدر ادامه مي دهيم.
البته همه كساني كه مواد مخدر يا مشروبات الكلی مصرف مي كنند به بيماري اعتياد متبلا نمي شوند. اكثر كساني كه به مصرف مواد مخدر يا الکل روي آورده اند مي توانند به اراده ی خود مصرف آن را قطع کنند. اين گونه افراد كساني هستند كه هنوز قدرت اراده خود را از دست نداده اند. اينكه چرا شماری از افراد معتاد مي شوند و عده ای ديگر با وجود مصرف طولاني مدت مقادير قابل ملاحظه ای از مواد مخدر معتاد نمي شوند هنوز معلوم و مشخص نيست. با اين حال كساني كه به درد اعتياد مبتلا مي شوند از خود عوارض و علائم مشابهي بروز مي دهند كه ناتواني در دست كشيدن ارادی از مصرف مواد مخدر، از جمله اين عوارض است.
علائم بیماری روانی اعتیاد
در ذهن كساني كه بيماری اعتياد در آنها پیشرفت نموده، دو نشانه بارز وجود دارد:
۱. وسوسه
وسوسه حالتي ناخواسته، كنترل ناپذير و بي وقفه است كه بر اثر آن يك فكر، يك صحنه يا تصوير يا حالتي احساسي همواره ذهن انسان را درگير کرده و به خود مشغول مي سازد. در مورد ما معتادان، اين مواد مخدراست كه همواره ذهن ما را به خود مشغول مي سازد و با آنكه مي دانيم مصرف اين گونه مواد براي خود ما و اطرافيان ما زيانبار است اما باز هم بر مصرف آنها پافشاري و اصرار مي کنیم. علت چنين اصراری برای مصرف مواد مخدر لذت فراواني است كه در ابتدا از مصرف اين گونه مواد احساس كرده ايم و بي وقفه تلاش مي كنيم تا همان لذت و نشئگی نخستين را به دست آوريم. به عنوان فردی معتاد، همه فكر و ذكر ما به يافتن و مصرف مواد مخدر معطوف است چون تاثير مواد مخدر بر مغز انسان با وجود غير طبيعي بودن آن، بسيار قوی است. مواد مخدر، توهم قوي بودن و داشتن كنترل بر اوضاع را در ذهن فرد معتاد پديد مي آورد. با مصرف مواد مخدر ناگهان متوجه مي شويم كه مي توانيم از عهده كارهائي برآئيم كه در حالت عادی از انجام آنها وحشت و هراس داريم. احساس نشئه بودن و سرخوشي مي كنيم و فردي جسور مي شويم و احساس مي كنيم هر مشكلی را مي توانيم از پيش پا برداريم و ذهن ما با وجود طبيعي و عادي نبودن اين گونه احساسات، ازقرار گرفتن در چنين حالت هائي لذت مي برد. چنين چرخه ای است كه سرانجام به ايجاد وسوسه در ما منجر مي شود.
يكي از بزرگترين مشغله های ذهني ما به عنوان معتادان مزمن اين است كه با جديت تمام مي خواهيم ثابت كنيم كه مي توانيم مصرف مواد مخدر را مهار و كنترل كنيم و اينكه ما افرادی عادی و طيبعي هستیم. به احتمال بسيار زياد قبول اين واقعيت كه ما هيچ گونه عزم و اراده اي در برابر مواد مخدر نداريم واقعيت تلخی است كه نمي خواهيم به آن اعتراف كنيم. به همين علت همواره تلاش مي كنيم تا راهي پيدا كنيم و نشان دهيم كه از قدرت لازم براي تحت كنترل درآوردن ميزان مصرف مواد مخدر برخوردار هستیم. حتی اگر یک معتاد تمام عيار و نیز باشيد باز هم به راحتي نمي پذيريد كه بيمار هستيد. از خود بپرسيد كه تا كنون چند بار تلاش كرده ايد تا ميزان مصرف مواد مخدر را در حد متعادل نگه داريد و در اين راه با شكست روبرو شده ايد. بينيد تا كنون چندين بار با خود گفته ايد كه ديگر مواد مصرف نخواهيد كرد اما چد روز بعد باز هم به سراغ مواد مخدر رفته و مصرف آنرا از سرگرفته ايد.
۲. ناسلامت عقل
دومين نشانۀ بارز و متداول رواني در ميان معتادان نداشتن سلامت عقل است که آن را مي توان حالتي از تفكر توصيف كرد كه كامل و سالم، معقول و منطقي نبوده و بر واقعيت تكيه ندارد. افكار و انديشه هاي ما معتادان از آن جهت غيرعادي و ناهنجار مي شوند که مواد مخدر به شدت و به گونه ای غير طبيعی چگونگی ارسال، دريافت و پردازش اطلاعات از سوي مغز را مختل مي سازند. به همين علت، قدرت تصيميم گيری و قضاوت صحيح را از دست مي دهيم.
افكارغیر عقلانی ما به رفتار و اقدامات زيانباری منجر مي شوند كه سرانجام زندگي ما را آشفته مي سازند. تا كنون چند بار خود را هنگام از سرگيري مصرف مواد مخدر فريب داده و به خود گفته ايم كه اين بار خواهيم توانست مصرف مواد مخدر را کنترل کنیم و اوضاع با دفعات پيشين متفاوت خواهد بود؟ چند بار با وجود همه شواهد و نشانه های نابود كردن خودمان و خانواده هايمان باز هم به مصرف مواد مخدر ادامه داده ايم. كساني كه در اطراف ما قرار دارند رفتار ما را دیوانگی تلقي مي كنند اما رفتار ما برای خودمان طبيعي جلوه مي كند.
الگوهای خاصي در زمينه ناسلامتی عقل و افكار معتادگونه وجود دارد كه ويژگی های آن در ميان اكثر معتادان مزمن شبيه به يكديگر است. اين ويژگی ها عبارتند از:
الف- انكار
انكار، نوعی مكانيزم یا سازوكار دفاعي است كه ما براي متقاعد ساختن خود و ديگران مبني بر اينكه مواد مخدر مشكلي براي ما ايجاد نمي كند از آن استفاده مي كنيم. حتي خود ما نيز نمي دانيم كه سرگرم انكار مشكل اعتياد خود هستيم چون مصرف مواد مخدر توانائي ما برای تفکر منطقی را مختل كرده است. اما انكار كردن سبب مي شود تا با وجود همه مشكلات و مصائبی كه مواد مخدر براي ما و ديگران پديد آورده است به مصرف اين گونه مواد ادامه دهيم. كساني كه برنامه 12 قدم را دنبال مي كنند مي گويند “اعتياد تنها عارضه يا بیماری است كه به شخص مبتلا مي گويد عارضه اي به نام بيماري اعتياد وجود ندارد”.
انكار روشی است كه ما براي اجتناب از پذيرفتن اين واقعيت دردناک كه معتاد هستیم در پيش می گیریم. از آنجا كه از اعتراف به معتاد بودن خود به شدت وحشت داريم به راحتي اسیر شدن در چنگ اعتیاد را انكار مي كنيم . نكته ديگر اينكه انكار کردن باعث مي شود تا در دنيایی تخيلي زندگي كنيم دنیایی كه ما با وجود تحمل و تجربۀ مصائب فراوان در آن احساس آرامش و امنيت مي كنيم. در حقیقت انکار فکر و روان ما را ناسالم و بیمار می کند. بايد توجه داشت كه همين انكار است كه ما را زنداني و اسير اعتياد نگه مي دارد. تا زماني كه اين مكانيزم و شيوه دفاعي ما را در چنگ خود نگه داشته است در برابر مواد مخدر برده ای بيش نخواهيم بود.
فهرست انواع روش های دفاعی که ما برای ادامۀ انکار اعتیاد خود از آنها استفاده می کنیم بسیار طولانی است. در اینجا به شماری از این شیوه ها که ما برای بی ضرر جلوه دادن مصرف مواد مخدر به آنها متوسل می شویم اشاره می کنیم:
۱. توجیه: توجیه خود و دیگران در این مورد که چرا ما مواد مخدر مصرف می کنیم. “اگر زندگی شما هم شبیه زندگی من بود شما نیز مواد مخدر مصر ف می کردید”.
۲. دلیل تراشی: ارائه دلایل غیر منطقی درباره اینکه چرا ما مواد مخدر مصرف می کنیم.” برای این مواد مخدر مصرف می کنم که سرم گرم شود و اعتماد به نفس داشته باشم”.
۳. سرزنش کردن/ تأسف به حال خود: برای توجیه مصرف مواد مخدر، دیگران را مسئول معتاد شدن و رفتار خودمان معرفی کنیم.” شوهرم با من بدرفتاری می کند: برای اینکه بتوانم وی را تحمل کنم ناگزیرم که مواد مخدر مصرف کنم”.
۴. اندک جلوه دادن: خودداری از اعتراف به این که چه مقدار و چند نوبت در شبانه روز مواد مخدر مصرف می کنیم:” فقط هراز گاهی مواد مخدر مصرف می کنم. حساب کار را دارم و حواسم جمع است “.
۵. روشنفکر بازی: آوردن دلایل بی پایه و اساس برای متقاعد ساختن خود و دیگران که مشکلی در کار نیست.” برای این مواد مخدر مصرف می کنم که احساس خلاقیت کنم و کارم را بهتر انجام دهم”.
۶. ناصادقی: حقایق و واقعیت های مربوط به اعتیاد ما به اندازه ای آزار دهند است که نمی توانیم آنها را بپذیریم و به همن علت به دروغگویی متوسل می شویم یا با پنهان نگه داشتن نکات و جزئیات مهم مرتبط به اعتیاد خود به تحریف حقایق می پردازیم. ” برای کسب لذت، مواد مخدر مصرف نمی کنم بلکه به خاطر خواص داروئی و آنهم روزهای پایانی هفته مواد مخدر مصرف می کنم”.
۷. القاء کردن: وقتی از اعتیاد ما به مصرف مواد مخدر سخن به میان می آید به مشاجره، تمسخر، فریبکاری و این گونه کارها متوسل می شویم: ” من خیلی زیاد مصرف نمی کنم و هر زمان که بخواهم می توانم کنار بگذارم. من در این مورد مشکلی ندارم و این شما هستید که مشکل دارید.
۸. انزوا: برای اینکه بتوانیم به مصرف مواد مخدر ادامه دهیم از دیگران دوری می کنیم.
ب – خود محوری / خودخواهی
از دیگر ویژگی های بیماری روانی اعتیاد، تغییرات شخصیتی است که مصرف مواد مخدر در ما ایجاد می کند. اطرافیان ما ممکن است ما را فردی خودخواه به شمار آورند چون چنین به نظر می رسد که فقط به فکر خودمان هستیم و فکر و ذکر ما فقط مواد مخدر است. اطرافیان ما تصور می کنند که ما از روی عمد و با اراده خود، یا صرفا برای کسب لذت به مصرف مواد مخدر می پردازیم اما وقتی که دچار بیماری اعتیاد شده ایم چاره دیگری جز خودخواه بودن نداریم چون برای ادامه حیات به مواد مخدر نیاز داریم و آن را به هر کس یا هرچیز دیگری ترجیح می دهیم.
پ – خود بزرگ بینی
شمشیر بزرگ دو لبه ای که ما معتادان گرفتار آن هستیم بزرگ بینی و اهمیت قائل شدن بیش از اندازه برای خودمان است. هنگامی که برای نخستین بار مواد مخدر مصرف می کنیم یک احساس کنترل و قدرت کاذب به ما دست می دهد. توهم ناشی از مصرف مواد مخدر را واقعی پنداشته و خود را بهتر و باهوش تر از دیگران، و تافته ای جدا بافته به شمار می آوریم. ما از آنچه که داریم راضی و خشنود نیستیم و از زندگی عادی خود احساس رضایت نمی کنیم بلکه می خواهیم بیشتر و بیشتر از زندگی لذت ببریم. گرچه بسیاری از معتادان در این راه شکست خورده و ناکام مانده اند ولی ما تصور می کنیم که پیروز و کامیاب خواهیم شد. برای به دست آوردن قدرت ، پول، اعتبار و پرستیژ بیشتر تلاش می کنیم. خود را تسلیم رویاها و توهماتی می کنیم که مصرف مواد مخدر در ما ایجاد می کند. نکته مهم اینکه همین احساس مهم بودن و خودبزرگ بینی است که ما را از تلاش برای کمک گرفتن جهت رهایی از اعتیاد و آزاد شدن از چنگ مواد مخدر و بهبودیباز می دارد. ما معتادان تصور می کنیم که با دیگران تفاوت داریم. با آنکه به قعر اعتیاد سقوط کرده ایم اما تصور می کنیم که برنامه 12 قدم گرچه ممکن است به دیگران کمک کند اما به ما کمکی نمی کند چون ما با دیگران تفاوت داریم و با دیگران قابل مقایسه نیستیم. در برنامه 12 قدم از چنین تصوری که درباره خود داریم تحت عنوان “منحصر به فرد بودن مرگبار” یاد می شود. در برنامه 12 قدم بر این نکته تاکید می شود که خود را کوچک یا بزرگ شمردن، در واقع دو روی یک سکه می باشند.
ت – تغییرات عمده شخصیتی
یکی دیگر از علائم بیماری روانی اعتیاد که افکار و اندیشه ما را پریشان می سازد تغییر چشمگیر رفتار ما در هنگام مصرف مواد مخدر است.
ممکن است که مهربان ترین فرد روی زمین باشیم، اما هنگامی که مواد مخدر وارد سیستم بدن ما می شود به ناگهان به هیولا تبدیل می شویم. حس پایبندی به اخلاقیات را از دست می دهیم و رفتاری حقارت آمیز در پیش می گیریم. به ارتکاب جرم و جنایت و انجام کارهای ناشایست مبادرت می کنیم. چرا که در حقیقت نیاز به مواد مخدر است که بر رفتار ما سلطه و سیطره دارد. هرگز نمی دانیم که پس از مصرف مواد مخدر چه واکنشی از خود نشان خواهیم داد و چه شخصیتی از خود به نمایش خواهیم گذاشت. در کتاب بزگ الکلی های گمنام تغییر شخصیت شدید فرد معتاد به رفتار دکتر جکیل و آقای هاید که شخصیت اول رمانی به همین نام از یک نویسنده اسکاتلندی قرن نوزدهم است تشبیه شده است که از یک پزشک و انسانی عادی به موجودی هولناک تبدیل شد.
فاجعه این است که بیماری اعتیاد قدرت فکر کردن درست را از ما گرفته است. برای اینکه بتوانیم به مصرف مواد مخدر ادامه دهیم به دیگران دروغ می گوییم. دروغگویی و فریبکاری به طبیعت و شخصیت دوم ما تبدیل شده است و نمی توانیم این واقعیت را که بیمار هستیم به سادگی بپذیریم. بسیاری از ما معتادان تنها پس از سقوط به قعر فلاکت و بدبختی است که می پذیریم بیمار هستیم. رنج و عذاب اعتیاد آنچنان شدید می شود که مکانیزم ها و تدابیر دفاعی ما را درهم می شکند. متاسفانه بسیاری از معتادان پیش از رسیدن به این مرحله جان خود را از دست می دهند، چون قبول واقعیت و تن در دادن به آن بسیار دشوار است.
مواد مخدر به روان ما آسیب می رساند و به همین دلیل اگر قصد ترک اعتیاد و حرکت در مسیر بهبودی را داریم، باید بدانیم که نمی توانیم روی افکار و اندیشه های خودمان حساب کنیم؛ چون افکار غیر طبیعی، ناسالم و بیمارگونه ما نمی تواند به ما برای ترک اعتیاد کمک کند. ما به عنوان معتادان مزمن از توانائی ذهنی و فکری لازم برای کمک به خود برخوردار نیستیم. مصرف مواد مخدر این قدرت و توانایی را از ما گرفته است. ما به قدرتی فراتر و قوی تر از وجود خودمان نیاز داریم. تنها در پرتو باور و تکیه به این نیروی برتر است که می توانیم راه چاره ای برای ترک اعتیاد و رسیدن به بهبودی مستمر بیابیم.
شیوه های بیرون آمدن از انکار
درهم شکستن دیوار انکار یکی از بزرگترین چالش هایی است که ما معتادان هنگام کمک طلبیدن و پیدا کردن مسیر بهبودی با آن رو به رو هستیم.
تصور اینکه روزی قطع مصرف خواهیم کرد، برای بسیاری از ما معتادان غیر ممکن به نظر می آید، چرا که درهمان زمان مغز ما برای اینکه کارکردی عادی داشته باشد به مواد مخدر نیاز دارد. اما نباید نا امید شد چون هنوز هم جای امیدواری هست. بسیاری از معتادان قبل از ما توانسته اند با استفاده از برنامه 12 قدم، این مکانیزم دفاعی مخرب و ویرانگر را درهم بکوبند و هم اکنون در بهبودی به سر می برند.
راه هایی که برای بیرون آمدن از انکار به ما معتادان کمک می کنند:
۱. مهم ترین قدم در رابطه با بهبودی از بیماری اعتیاد، اعتراف و پذیرفتن این نکته است که ما از مشکل اعتیاد رنج می بریم (قدم اول برنامه های 12 قدمی). اگر همچنان به این توهم دل خوش کنیم که هر زمان که بخواهیم می توانیم مصرف مواد مخدر را کنترل یا ترک کنیم به هیچ وجه نخواهیم توانست برای ترک اعتیاد از دیگران درخواست کمک کنیم. اگر تصور شما این باشد که یک وسیله یا دستگاه صحیح و سالم است، آیا به فکر تعمیر کردن آن خواهید افتاد؟ تجارب شما از مصرف مواد مخدر و آسیبی که این گونه مواد به زندگی شما وارد ساخته اند معمولا به شما نشان می دهد که با یک مشکل اساسی روبرو هستید.
تنها چیزی که به آن نیاز دارید این است که شهامت لازم را به دست آورید و ببینید که اعتیاد چه بلایی بر سر زندگی شما آورده است. حتی اگر اعتراف به همه ابعاد مشکلی که با آن دست به گریبان هستید بیش از اندازه دشوار است، یک اعتراف کوچک و ساده نیز کافی است تا فرایند بیرون آمدن از انکار را آغاز کنید.
۲. اگر فکر می کنید که گرفتار مواد مخدر شده اید اما قادر نیستید که این را به عنوان مشکلی که هست مشاهده کنید در آن صورت از نیروی برتر خود، آنطور که او را درک می کنید، بخواهید به شما در شناخت این واقعیت کمک کند. ما مدتهاست که به خود و دیگران در باره شدت اعتیاد خود دروغ گفته ایم، به حدی که اکنون خود نیز اسیر این دروغ شده ایم و آن ها را باور کرده ایم، به طوی که نمی توانیم حقیقت و فریب را از یکدیگر تمیز دهیم. اما با درخواست کمک صادقانه از یک نیروی برتر که خارج از وجود شما است، نشان خواهید داد که به مرحله تواضع و فروتنی رسیده اید و می خواهید از وضعیتی که در آن گرفتار شده اید رهایی یابید.
۳. برداشتن قدم اول: ” ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود” می تواند به ما در دست کشیدن ازانکار کمک کند. قدرت و توانی که اعتراف به این واقعیت که ” اعتیاد یک بیماری است و نه یک ضعف اخلاقی ” به دست می آوریم، به ما کمک خواهد کرد تا واقعیت شرایطی را که در آن به سر می بریم بپذیریم، نه اینکه از مواجهه با آن دوری کنیم.
۴. متاسفانه بسیاری از ما تنها زمانی به واقعیت اعتیاد خود تن در می دهیم که به پایان خط یا عجز کامل رسیده باشیم. پایان خط و اوج درماندگی بدترین و دردناکترین شرایطی است که یک انسان گرفتار آن می شود. عمق و میزان این درماندگی درانسان های مختلف، متفاوت است.
برخی از ما زمانی به این مرحله سیاه و نا امیدی می رسیم که هر آنچه را که داشته ایم از دست داده ایم و در این مرحله است که برخی از معتادان مرگ را چارۀ کار می دانند. برخی دیگر از ما زمانی که خانه، خانواده، کار و سلامت خود را از دست می دهیم خود را در چنین مرحله ای احساس می کنیم. شرایط هر چه که باشد پایان خط یا اوج درماندگی مرحله ای است که ما از خواب غفلت اعتیاد که زندگی ما را ویران سخته است بیدار می شویم. اما حقیقت این است که لازم نیست که ما به پایان خط برسیم و آن زمان از انکار دست برداریم.
بسیاری از مامعتادان درحال بهبودی، کسانی هستیم که دیده ایم مواد مخدر ما را به کجا می کشاند و پیش از آنکه همه داشته هایمان را ازدست بدهیم قطع مصرف کرده و مسیر بهبودی را انتخاب کرده ایم.
۵. جلسات انجمن های 12 قدمی مکان ارزشمندی برای مقابله با انکار و غلبه بر آن می باشند. قرار گرفتن در میان کسانی که از بیماری مشابهی رنج می برند به کاستن از میزان شرمساری و احساس گناهی که ممکن است درباره خود داشته باشیم کمک می کند. دیدن کسانی که از اعتیادشان را ترک کرده اند و اکنون بهبود یافته اند می تواند به ما قوت قلب بدهد و به ما کمک کند تا با سهولت بیشتری بر انکار خود غلبه کنیم و بپذیریم که از یک بیماری رنج می بریم و در برابر آن عاجز هستیم.
۶. گرچه بسیار دشوار به نظر می رسد اما تلاش کنید تا طرز فکر خود درباره مصرف مواد مخدر را به چالش بکشید. سعی کنید توجیه ها و بهانه هایی را که برای مصرف مواد مخدر به آن متوسل می شوید کنار بگذارید و با دیدی انتقادی به واقعیت اعتیاد خود نگاه کنید. از خود بپرسید هر بار که مواد مخدر مصرف کردم چه اتقاقی افتاد. کارتان به کجا کشیده شد؟ همین که بدانید و بپذیرید که مصرف مواد مخدر چه بلایی بر سر زندگی شما آورده است خود پیشرفت بزرگی است. به هر حال فراموش نکنید که شما تنها نیستید. برنامه 12 قدم برای بیماری شما راه حل ارائه می دهد. شما می توانید درمان شوید. با وجود خداوند و دیگرانی که دراین برنامه به شما کمک می کنند می توانید سفر خود به سوی یک زندگی جدید و آزاد را آغاز کنید.
۷. توجه داشته باشید که بیرون آمدن ازانکار یک فرایند است. در انجمن های 12 قدمی ضرب المثلی وجود دارد که می گوید ما یک شبه معتاد نشدیم و به همین علت نیز نمی توانیم یک شبه بهبود پیدا کنیم. اعتیاد یک بیماری پیچیده و بغرنج است و بهبود یافتن از آن نیز فرایندی طولانی است. برخی از نشانه های ناسلامت عقل و مکانیزم های دفاعی ما حتی مدت ها پس از ترک مواد مخدر نیز ما را رها نمی کنند. از میان رفتن لایه های متعد انکار و خود فریبی در خلال حرکت به سوی تندرستی و بهبودی به زمان، و عمل کردن به رهنمودهای برنامه 12 قدم نیاز دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر